اختلاف صوفیه قدیم و جدید در مَشیِ فردی و صلح کل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با مقایسه طریقتهای جدید صوفیه با بزرگان و پایهگذاران تصوف قدیم، پی به انحرافات طریقتهای مذکور از مشی بزرگانشان میبریم. به نحوی که در برخی موارد طریقتهای صوفیه جدید درست برخلاف سیر و سلوک بزرگان خود گام برداشتهاند.
یکی از این انحرافات جمعگرایی و طریقتی بودن صوفیه جدید در مقابل فردگرایی بزرگان خود است. در صوفیه قدیم زاهدهایی بودند که از دیدار مکرر با اجتماعات و سرزدن به بازارها دوری میجستند، چون در این قبیل جاها موانعی در راه عبادت خالصانه و بیریا میدیدند.[1] شعیب بن حرب زاهد به یکی از هوادارانش که مایل بود مدتی در کنار او زندگی کند گفت عبادت جایی برای همکاری و مشارکت نمیگذارد.[2]
اما در روزهای پایانی حکومت سلجوقی بود که نخستین طریقتهای صوفیانه در خاور نزدیک اسلامی ظهور کردند، اگرچه برای به دست آوردن شکل نهایی خود به مختصر زمان بیشتری نیاز داشتند. با این همه، این طریقتها چندی بعد به صورت شبکهای از تشکیلات صوفیانه درآمدند که با سلسله مراتب، رسوم و تشریفات خاص خود از این سوی جهان اسلام بدان سو دامن گستردند. به هر حال نظام این طریقتها در طی دوران تکاملشان هم از سنتگرایی محافظهکارانه هم از فلسفه مدرسی یا کلام رسمی (اسلامی) تأثیر پذیرفتند. آداب و تشریفات مذهبی معمولاً کمابیش با همان دقتی که در مساجد صورت میگرفت اجرا میشد.[3]
دیگر عصیان و رویگردانی برخی از طریقتهای صوفی در مسئله صلح بود. برخی از صوفیه ادعای صلح با تمامی مخلوقات خداوند را داشتند و حال آنکه برخی دیگر از طریقتهای صوفیه درست برعکس دسته اول عقیده به جنگطلبی داشته به رأیی جدا از دیگران معتقد بودند.
در قرن ششم صوفیه برای از میان بردن جنگهای هفتاد و دو ملت به دست به کار شده و دم از صلح کل و یگانگی مذاهب زدند و بیش از پیش تصوف را مذهب عشق و محبت قرار دادند و بر تعصب و تنگنظری، شدیداً حمله کردند و شیخ و مفتی و مسجد و مدرسه را مورد طنز و استهزاء قرار دادند و با نشر عقیده وحدت وجود همه را اسیر رنگ و ظاهر نشان دادند.[4]
اما در عین حال نمونه طریقتهای جنگطلب صوفیه قضیه طریقت کازرونی است که توسط ابواسحاق کازرونی از روحانیان سرشناس ایران تأسیس شد.[5] او خطیبی پرحرارت بود و طریقه او تا قرنها دوام یافت. گرچه از خانوادهای زرتشتی میآمد، ولی کوشش فراوان کرد تا زرتشتیان فارسی را به آغوش اسلام درآورد. طریقهای که نام او را بر خود داشت از راه ایران به هند، چین و آناطولی منتشر شد. این طریقت به سبب خصلت جنگطلبانهاش، در طول دوره نهم هجری قمری نقش بسیار مهمی در امپراطوری عثمانی ایفا کرد.[6]
مثالی دیگر از تصوف پرخاشجو طریقه جوریه بود. بنیانگذار آن، مردی به نام شیخ حسن جوری توفیق یافت راه را برای چیزی که مورخان آن را "جمهوری شیعی" سربداران میخواندند آماده کند.[7]
اما بهترین نمونه در تاریخ ایران موردِ صفویه، سلسلهای از فرمانروایان ایرانی، است که نام خود را از نام پدربزرگ بنیانگذار آن، شیخ صفیالدین اردبیلی میگیرد. گرچه شیخ صفی خود، مانند بسیاری دیگر از مشایخ عصر خویش سنی راست باوری بود، اما جانشینان و پسرانش تشیع را پذیرفتند و بعدها آن را دین رسمی ایران قرار دادند. با توجه به مشی دوگانه صوفیه قدیم و جدید و اختلاف عقاید و آراء مطرح شده میان دو دسته از صوفیه، سؤالی مطرح میشود که آیا بزرگان و پایهگذاران تصوف قدیم در روش و عقاید خود اشتباه کردهاند یا اینکه صوفیه جدید محصولی غیر از صوفیه قدیم است؟
منابع:
[1]. زرين، عبدالحسین، تصوف ایرانی در منظر ایرانی آن، مترجم مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۸۳، انتشارات علمی، ص ۷۲
[2]. ماکسیم گورکی، دشمنان، ترجمه کریم کشاورز (نقد کتاب)، جهان نو، ص ۲۶۸
[3]. زرینکوب، عبدالحسین، تصوف ایرانی در منظر ایرانی آن، مترجم مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۸۳، انتشارات علمی، صص 46 و 47
[4]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، شرکت قلم، تهران، چاپ دهم، 1386، ص 430
[5]. زرين، عبدالحسین، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۳، صص ۵۰ و 51
[6]. همان، ص 51
افزودن نظر جدید