تبررّک به اولیای الهی چه حکمی دارد؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تبرک به صالحین و اخیار از امت و اماکن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان، از ناحیۀ وهابیون به شدت انکار شده و آن را از مصادیق شرک شمردهاند و با کسانی که قصد تبرک جستن از آثار انبیا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه میکنند. از همین رو، تبرک یکی از مسائل اختلاف برانگیز بین وهابیون و مسلمین است. به همین جهت جا دارد که در این مسئله دور از تعصبات و جنجالها بحث نماییم تا حقیقت مطلب روشن گردد.
معنای تبرک
تبرک در لعت به معنای طلب برکت است و برکت به معنای زیادت و رشد یا سعادت است.[1] تبرک به چیزی؛ یعنی طلب برکت از طریق آن شیء. و در اصطلاح به معنای طلب برکت از طریق چیزها یا حقیقتهایی است که خداوند متعال برای آنها امتیازها و مقامهای خاصی قرار داده است؛ همانند لمس کردن و بوسیدن دست پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) یا برخی از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.
تبرک در قرآن کریم
کلمۀ برکت در قرآن کریم با الفاظ گوناگونی به کار رفته است؛ برای افادۀ این معنا که برخی از اشخاص یا مکانها و زمانهای معینی را که خداوند متعال به جهات خاصی نوعی برکت افاضه کرده است.
الف: برکت در اشخاص
1. خداوند متعال دربارۀ حضرت نوح ( علیه السّلام ) و همراهانش میفرماید: « اهبط بسلام منّا و برکات علیک و علی أمم ممّن معک ».[ هود / 48 ] « ای نوح از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه با تو هستند ».
2. هم چنین دربارۀ حضرت عیسی ( علیه السّلام ) میفرماید: « و جعلنی مبارکا أین ما کنت و أوصانی بالصّلاة و الزّکاة ما دمت حیّا ».[ مریم / 31 ] « و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایۀ رحمت و برکت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد ».
ب: برکت در زمان و مکان
1. خداوند متعال راجع به مکۀ مکرمه میفرماید: « إنّ أوّل بیت وضع للنّاس للّذی ببکّة مبارکا و هدی للعالمین ».[ آل عمران / 96 ] « همانا اولین خانهای که برای مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدایت خلایق است ».
2. و دربارۀ شب قدر میفرماید: « إنّا أنزلناه فی لیلة مبارکة إنّا کنّا منذرین ».[ دخان / 3 ] « این قرآن بزرگ کتابی مبارک و عظیم الشأن است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند ».
تبرک در روایات
1. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در کیفت صلوات چنین دستور دادهاند که بگویید: « اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم، و بارک علی محمّد و علی آل محمّد، کما بارکت علی ابراهیم فی العالمین انّک حمید مجید و السلام کما قد علمتم ».[2]
2. در صحیح بخاری در کیفیت صلوات به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) چنین آمده است: « اللّهم صلّ علی محمّد عبدک و رسولک، کما صلّیت علی ابراهیم و بارک علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم ».[3]
تبرک در تاریخ
خداوند متعال در مورد تبرک حضرت یعقوب ( علیه السّلام ) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف ( علیه السّلام ) و فرستادن آن برای پدرش یعقوب ( علیه السّلام ) از قول حضرت یوسف ( علیه السّلام ) میفرماید: « اذهبوا بقمیصی هذا فألقوه علی وجه أبی یأت بصیرا ».[ یوسف / 93 ] « پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود ».
سیرۀ مسلمین در تبرک
ابن حجر میگوید: « هر مولودی که در عصر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بوده قطعا پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را دیده است، زیرا اصحاب انگیزۀ فراوانی داشتند تا فرزندان خود را نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آورده و به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) متبرک ساخته و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) او را تحنیک کند. حتی گفته شده بعد از فتح مکه، مردم فرزندانشان را نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) میآوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشیده و دعای به برکت نماید ».[4]
در این زمینه روایات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. عایشه نقل میکند: صحابه دائما فرزندان خود را نزد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) میآوردند تا آنان را تحنیک کرده و مبارک گرداند.[5]
2. امّ قیس فرزندش را که هنوز غذا نخورده بود نزد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آورد و او را در دامن آن حضرت ( صلی الله علیه و آله و سلم ) قرار داد... .[6]
ابن حجر در شرح این حدیث میگوید: « از این حدیث استفاده میشود که تحنیک طفل و تبرک به اهل فضل مستحب است ».[7]
3. انس میگوید: رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که حلّاق سر مبارکش را میتراشید و اصحاب دور وجودش طواف میکردند تا اگر دانه مویی از سر حضرت ( صلی الله علیه و آله و سلم ) جدا شود بر دستان آنها قرار گیرد.[8]
منابع:
[1]. لسان العرب، ج 10، ص 390.
[2]. صحیح مسلم، ج 1، ص 350.
[3]. صحیح بخاری، ج 3، ص 119.
[4]. الاصابة، ج 3، ص 638.
[5]. مسند احمد، ج 7، ص 303.
[6]. صحیح بخاری، ج 1، ص 62.
[7]. فتح الباری، ج 1، ص 326.
[8]. صحیح مسلم، ج 15، ص 83.
افزودن نظر جدید