رسوايي بهائيت با استناد به قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران بهائيت از زمان پيدايش اين فرقه، پيوسته به آيات فراواني از قرآن كريم استناد كرده و از مفاهيم والاي اين كتاب مقدس بهره گرفتهاند؛ ليكن نه به همه آيات و نه از همه مفاهيم و نه به شيوه متداول.
بهائيان براي اثبات بابيت علي محمد باب شيرازي،[1] به آيات و روايات فراواني دست آويختهاند؛ ولي با تقطيع، تحريف و تفسير به رأي كه ما در مقام بررسي و نقد اين گونه از استنادات بهائيان نيستيم و در اين مقاله، تنها به آيهاي از سوره فرقان اشاره ميكنيم[2] كه نه تنها بهائيان به آن استناد نميكنند، بلكه اين آيه به تنهايي ميتواند ادعاي آسماني بودن اين فرقه را باطل و ساختگي بودن آن را بر همگان آشكار سازد.
خداي سبحان در سوره مباركه فرقان ميفرمايد: «وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً؛ و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىكشند؛ و زنا نمىكنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد.»
هنگامي كه احكام و قوانين حسين علي بهاء را با اين آيه قرآن كريم مقايسه ميكنيم، نكاتي زير توجه را به خود جلب ميكند:
1. توحيد: اين آيه شريفه، صراحتاً به توحيد پرداخته و نسبت به شرك و خواندن خداي ديگري به همراه خداي يكتا هشدار داده و وعده عذاب ميدهد؛ ولي در گفتار و كردار سران و پيروان بهائيت اين هشدار الهي ناديده گرفته شده است تا جايي كه حسين علي نوري، خود را خداي واحد تنهاي زنداني خوانده و صراحتاً ادعاي الوهيت كرده و ميگويد: «لا اله الا انا المسجون الفريد، خدايي جز من تنهاي زنداني نيست.»[3]
همچنين حسين علي بهاء، همگان را به سجده كردن بر خود فرا خوانده و خود را قبله بهائيان قرار داده است و پيروانش نيز بر او سجده ميكنند، از اينرو امروزه، قبر بهاء در شمال عكاي فلسطين اشغالي، قبله همه بهائيان است.[4]
2. قتل نفس: خداي سبحان در اين آيه شريفه، نفس انسان را محترم دانسته و از كشتن به ناحق او نهي كرده است؛ ولي شواهد تاريخي بسياري هست كه بابيان و بهائيان در زنجان، يزد، بابل و ... فجايع بسياري را انجام دادهاند و انسانهاي بيگناهي را كشتهاند و گزارشات آن را در كتب خود ثبت و ضبط كردهاند و خواهر بهاء، يعني عزيه خانم نيز به جنايات بهاء و بهائيان پرداخته و در رساله معروف به تنبيه النائمين يا رساله عمه، از بخشي از آنها پرده برميدارد.
3. زنا: آميزش جنسي نامشروع، در همه اديان الهي نهي شده است و همه اديان الهي پيوسته از لواط و زنا باز داشتهاند و زشتترين نوع آن را، ازدواج يا زناي با محارم دانستهاند؛ ليكن سران بابيت و بهائيت با گشودن راه مفاسد و رابطههاي جنسي با محارم، كوشيدهاند كه هيچ كس را از دست نداده و هر كس را با هر سليقه و انديشه و گرايشي به خود جلب كنند، حتي عياشان هوسرانان را، زيرا آنان در پي مجوزي براي اباحهگري و فساد هستند و فرقي چون بهائيت، اين مجوز را به آنان ميدهند تا بتوانند زير پرچم آنان، آزادانه هواي نفس خود را ارضاء كرده و به بيبند و باري بپردازند و كردار شنيع خود را قانوني جلو دهند؛ بر اين اساس است كه حسين علي بهاء درباره همجنسگرايي و لواط [5] و ازدواج با محارم (به جز زن پدر)،[6] سكوت اختيار ميكند و با سكوت خود، اجازه اين كارهاي زشت و شنيع را صادر ميكند.
البته تذكر اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه:
علي محمد باب شيرازي نيز صراحتاً زناي زنان شوهردار را تجويز كرده و ميگويد: «بر هر شخصی واجب است، ازدواج کند، تا نسلی از او باقی بماند که موحد و خداپرست است، و باید در این راه جدیت نماید، و اگر ظاهر شود که در یک طرف مانعی از ظهور ثمره است، حلال میشود بر اینکه اذن بدهد بر دیگری تا به وسیله دیگری ایجاد ثمره کند، و جایز نیست ازدواج کردن با کسی که در دین «بیان» نیست.»[7] از این عبارت استفاده میشود که ازدواج برای بقاء نسل واجب است و اگر این امر حاصل نشود، زن میتواند در صورت بچهدار نشدن از شوهرش، با مرد دیگر همبستر شود تا بچهدار شود و اين همان اباحهگري و فحشايي است كه كانون خانواده را نابود ميكند و بهائيان بر اين بيبند و باري و آزادي جنسي پا ميفشارند، زيرا خواست آنان چيزي غير از حفظ خانواده و روابط انساني است.
از اين مقايسه به سه نتيجه ميرسيم:
1. تناقض آموزهها و احكام بابيت و بهائيت با آموزههاي اديان الهي كه از جمله آن معارف بيان شده در قرآن كريم است.
2. خداي سبحان پيامبران خود را براي هدايت انسانها فرستاده است، از اينرو انبياء الهي نميتوانند در برابر نيازهاي انسان سكوت كنند تا حكم ازدواج با محارم يا زناي محصنه را بيان نكنند . همچنين نميتوانند به هنگام بيان معارف و احكام الهي، خجالت كشيده و حيا كنند تا حكم مهمي چون همجنسگرايي و لواط را بيان نكنند.
3. بر اساس دو نتيجه پيشين، روشن ميشود كه نه باب و بهاء فرستادگان الهي هستند و نه آموزههايشان آسماني است.
پانوشت:
1. سوره فرقان، آيه 68.
2. ما به آيهاي از قرآن كريم عليه بهائيان استناد ميكنيم، زيرا آنان قرآن كريم را به عنوان كتابي الهي و آسماني قبول داشته و خودشان نيز از آن جهت به قرآن استناد ميكنند.
2. کتاب مبین، ص ۲۲۹.
3. مقاله قبله بهائيان، پايگاه جامع شناخت بهائيت.
4. «انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتقوا الرحمن یا ملا الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی اللوح و لاتکونوا فی هیماء الشهوات من الهائمین؛ ما حیاء میکنیم که حکم پسرها را ذکر کنیم. از خدا ای جماعت ممکنات پرهیز کنيد و آنچه را که در لوح (اقدس) از آن نهی شدهاید مرتکب نشوید و در بیابان شهوترانی از جمله متحیرین نباشید.» كتاب اقدس، ص 64.
5. «قد حرمت علیکم ازواج آبائکم؛ زن های پدرانتان بر شما حرام شدهاند.» كتاب اقدس، ص 64.
6. كتاب بيان، باب ۱۵ از یک ۸.
7. گنجينه حدود و احكام، ص 242. «و اما مسئله زنا، این مسئله تعلق به غیر محصن (کسی که زن ندارد) دارد نه محصن؛ اما محصن حکمش راجع به بیت العدل است.»
8. كتاب اقدس، ص 21. «قَد حَکَم الله لِکُل زان و زانیه دیه المسلمه الی بیت العدل و حی تسعه مثاقیل من ذهب و ان عادا مره اخری ادوا بِضعف الجزاء هذا ما حَکَم بِهی مالک الاسما فی الولی و فی الخری قدر لهما عذاب مهیمن؛ خدا برای هر مرد و زن زنا کاری حکم کرده است که دیه أی به بیت العدل بپردازند و آن مقدار ۹ مثقال طلا است؛ جریمه او برای بار دوم دوبرابر میشود؛ این است آنچه که مالک اسماء در دنیا بدان حکم کرده است.»
دیدگاهها
ی بنده ی خدا
1393/04/09 - 18:48
لینک ثابت
خداوندا دروغگویان را رسوا کن.
map
1393/04/31 - 00:48
لینک ثابت
دوست عزیز، سلام
افزودن نظر جدید