چرا شیعیان تنها به احادیث روایت شده از اهلبیت عمل میکنند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که وهابیت در مبحث اهلبیت به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که چرا شیعیان تنها به احادیث روایت شده از اهل بیت عمل میکنند؟
پاسخ:
در مذهب شیعه، شیعیان به هر روایتی که از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سند صحیح نقل گردد، عمل میکنند امّا در مبحث اعتقادات به خبر واحد[1] اگر چه سند آن صحیح باشد، عمل نمیشود، ولی در بخش مربوط به فروعات دین، خبر صحیح را که راویان آن همگی ثقه و عدل باشند میپذیرند.
معیار در صحت و حجیت خبر، این است که خبر با سند صحیح به معصوم مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برسد.
بنابراین اخباری که در اختیار مذهب شیعه میباشد بر دو گونه است:
الف : روایاتی که از طریق راویان ثقه و عادل از یکی از امامان معصوم نقل شده است.
این قبیل روایات، برای همگان حجت میباشد، زیرا فرض این است که افراد بزرگ و عادل از ائمه و پیشوایان بزرگ اسلام، نقل حدیث کردهاند، که همگی این احادیث به شخص پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) میرسد. زیرا امام صادق (علیه السلام) میفرماید: « حدیثی حدیث أبی و حدیث أبی حدیث جدّی، و حدیث جدّی حدیث الحسین، و حدیث الحسین، حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث أمیرالمؤمنین و حدیث أمیرالمؤمنین، حدیث رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و حدیث رسول الله، قول الله عزّوجلّ. . . »[2]
حضرت فرمودند « حدیث من حدیث پدرم، و حدیث پدرم، حدیث جدّم ـ علی بن الحسین ـ و حدیث جدّم، حدیث حسین، و حدیث حسین، حدیث حسن و حدیث حسن، حدیث امیرمؤمنان و حدیث امیرمؤمنان، حدیث پیامبر خداست و حدیث پیامبر خدا، گفتار خداست ».
فلذا هرگاه احادیث ائمه به سند صحیح به دست ما برسد لازم است به چنین احادیثی عمل کنیم.
ب : روایاتی که نه از طریق ائمه بلکه به وسیلۀ سندهای صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده باشد؛ که همۀ علمای شیعه به چنین احادیثی عمل میکنند؛ و جای تأسف است که علمای اهلسنت به روایات افراد عادی که از رسول خدا حدیث نقل میکنند عمل کردهاند، ولی روایات اهلبیت را کنار میگذارند.
چرا که اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، همتای قرآن و مایۀ هدایت هستند. [3]
منابع :
[1]. خبری است که تعداد سلسله راویان آن یک نفر باشد.
[2]. اصول کافی، ج 71، ص 42، حدیث 14.
[3]. کتاب راهنمای حقیقت آیت الله شیخ جعفر سبحانی، ص 394 ـ 396.
افزودن نظر جدید