آیا ارتباط ما در این جهان، با اولیاء الهی در جهان دیگر صحیح است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که وهابیت به شیعه وارد میکنند این است که میگویند: بسیاری از سنتهای رایج میان مسلمانان مانند توسل به اولیای الهی و طلب کمک از آنان بر این اساس استوار است که میان ما که در این جهان زندگی میکنیم، و اولیای خدا که در جهان پس از مرگ به سر میبرند، ارتباط برقرار است، این ارتباط چگونه است؟
تفصیل این مطلب در گرو چند مقدمه است:
الف: جهان آفرینش بر اساس علل و معالیل استوار است؛ هر پدیدهای که در جهان مشاهده میکنیم در حالی که نتیجۀ یک پدیدۀ مادی است و فعل آن شمرده میشود، فعل خدا نیز میباشد و این دو امر، کوچکترین منافاتی با یکدیگر ندارند زیرا خداوند مستقل و فاعل « خود بنیاد » است در حالی که پدیدههای مؤثر در جهان، همگی ذاتا غیر مستقل و از حیث وجود و تاثیر وابسته به خدایند.
ب: مرگ انسان پایان زندگی نیست؛ بلکه دریچهای است برای یک زندگی نوین، انسان با عبور از آن به حیات جدید گام مینهد بقای روح و نفس انسان با آیات قرآنی و دلایل یقینی امروزه ثابت شده است.
ج: قرآن به بقای ارواح گواهی میدهد؛ که ما در اینجا تنها به ذکر چند آیه در این زمینه اکتفا میکنیم: « و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء عند ربّهم یرزقون » [ بقره، 154 ]؛ « به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، نگویید مردهاند، بلکه آنان زندگانند، ولی شما احساس نمیکنید».
« إنی آمنت بربّکم فاسمعون قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربّی و جعلنی من المکرمین » [ یس، 27-25]؛ «مردی که رسولان حضرت عیسی را یاری کرد و به همین جهت کشته شد و به هنگام مرگ چنین گفت: من به خدای شما ( فرستادهها ) ایمان آوردم ( به خاطر همین ایمان ) به او گفته شد وارد بهشت شو، گفت: کاش قوم من میدانستند که خدای من مرا بخشید و گرامی داشت ».
منظور از بهشت در آیه، بهشت برزخی است چرا که تا قیامت برپا نشود کسی وارد بهشت و دوزخ نمیشود.
« النّار یعرضون علیها غدوّا و عشیا و یوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشدّ العذاب » [ مؤمن، 46 ]؛ «آل فرعون صبح و عصر بر آتش، نشان داده میشوند. روزی که آخرت برپا میگردد، حکم میشود که آل فرعون را بر سخت ترین عذاب وارد سازید ».
پس از اثبات حیات برزخی برای انسانها، نوبت به وجود رابطۀ میان این جهان و جهان برزخی میرسد، این رابطه را با شواهد قرانی و روایی اثبات میکنیم:
حضرت صالح ( علیه السّلام ) بعد از نابودی قوم خود با ارواح آنان چنین سخن میگوید: « فتولّی عنهم و قال یا قوم لقد أبلغتکم رسالة ربّی و نصحت لکم و لکن لا تحبّون الناصحین » [ اعراف، 79 ]؛ « آنگاه از آنان دوری نمود و گفت: ای قوم، من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم، ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید ».
پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) با ارواح انبیا سخن میگوید: « وسئل من أرسلنا من قبلک من رسلنا أجعلنا من دون الرّحمن الهة یعبدون » [ زخرف 45]؛ « از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر ار خدای رحمان، خدایی قرار دادیم که مورد پرستش قرار گیرد؟ »
پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) با کشته شدگان بدر بعد از اینکه آنان را یکیک به نام صدا زد چنین سخن میگوید: آیا آنچه را که پروردگار شما وعده داده بود، حق و پا بر جا یافتید!؟ من آنچه را که پروردگارم وعده کرده بود به حق و حقیقت یافتم.
در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی که مردهاند را صدا میزنید؟!
پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید، لکن آنان قدرت بر جواب ندرند. [1]
هیچ مسلمانی حق ندارد این فصل مسلم از تاریخ را به علت یک پیشداوری غلط انکار کند و بگوید چون این امر با عقل قاصر مادی من سازگار نیست پس صحت ندارد. فلذا امکان ارتباط با اولیا الهی که در جهان دیگر زندهاند، مبرهن و ثابت میشود. بنابراین صحت سنتهایی که بر این اصل استوار است مانند: توسل، طلب شفاعت و استعانت از اولیاء الهی نیز به اثبات میرسد. [2]
پینوشت:
[1] صحیح بخاری، ج5، ص97 و صحیح بخاری، ج4، ص77
[2] راهنمای حقیقت آیت الله سبحانی، ص127-136
افزودن نظر جدید