داشتن الگوی ثابت در زندگی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان در طول زندگی خود، حداقل برای بهتر زندگی کردن ناچار از پذیرش الگوست اما قبل از ورود به بحث لازم است الگو را تعریف کنیم.
الگو در لغت به معانی مختلفی همچون: طرح، سرمشق، نمونه، مثال، مدل و غیره آمده است.
و در اصطلاح علوم مختلف به معانی متفاوت و البته نزدیک به هم آمده است. و اما در مورد انسان، الگو به شخصیتی گفته میشود که به دلیل دارا بودن برخی خصوصیات شایسته تقلید و پیروی است. در عربی از الگو با واژهی «اسوه» تعبیر میشود.
مفردات راغب اسوه را حالتی میداند که انسان هنگام پیروی از غیر پیدا میکند.
علامه امینی در تفسیر آیه «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّـهَ كَثِيرًا »؛ «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند» [احزاب/21] میفرماید: اسوه یعنی «قدوه» که عبارت است از اقتدا و پیروی کردن.
حال این سوال را مطرح میکنیم که فایده الگو چیست؟
الگو چه نقشی را در زندگی انسان دارد؟
هنگامی که انسان در جهات مختلف، کمال مطلوبی را برای خود در نظر میگیرد، برای رسیدن به آن بهترین و سهل الوصول ترین راه را بر میگزیند. بنابراین در راه رسیدن به آن، از افرادی که این مسیر را پیموده اند و یا خود مبدء آن بوده اند بهره میگیرد. با توجه به اینکه شریعت اسلام با معجزه جاودانش یعنی قرآن مجید، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به بشریت عرضه شد، عقل و منطق حکم میکند که مردم برای راهیابی به سعادت و قرب پروردگار، رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را اسوه و الگو قرار دهند.
بعد از بیان این موارد و آشنایی با «الگو » و « اسوه»، سری به تاریخ اسلام و صحابه میزنیم تا ببینیم آیا همه صحابه، پیامبر را الگو و اسوه برای خود میپنداشتند ؟ و آیا روش و سیره او را سرمشق زندگی خود قرار می دادند؟ یا اینکه با توجیه عقل و فهم و درک خود، راهی دیگر را برگزیدند؟
عمر بن خطاب یکی از صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که اهل سنت او را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر میشناسند و لذا برای وی احترام خاصی نزد خود قائل هستند. حال باید ببینیم او با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه کرد ؟
با مراجعه به متون روایی و تاریخی معتبر شیعه و سنی روشن می شود که وی در بسیاری از موارد رأی شخصی خود را بر نصوص قرآنی و روایی ترجیح داده است بدین معنا که با وجود آیه ای از قرآن یا روایتی صحیح از پیامبر در بیان حکم یک موضوع در عین حال وی با آن حکم مخالفت کرده و به اصطلاح اجتهاد خویش را بر آن مقدم داشته غافل از اینکه اجتهاد در برابر نص هیچ ارزشی نداشته و بلکه مصداق بدعت نیز محسوب می گردد .
اکنون تنها به ذکر دو نمونه از این موارد میپردازیم:
1. در عصر پیامبر و حتی پس از گذشت دو سال از خلافت عمر، سه طلاقه کردن زن در یک مجلس، به عنوان یک طلاق محسوب میشد، ولی عمر بن خطاب روی مصلحت اندیشی و ذوق شخصی خویش، فتوی داد که: باید همان سه طلاق را امضاء کنیم تا از این پس زوجین مرتکب چنین خلافهایی نگردند.[1]
2. ازدواج موقت و حج تمتع از طرف عمر بن خطاب، تحریم شد که این دو تحریم غوغایی در میان صحابه پیامبر آفرید.[2] حتی کار به جایی رسید که خلیفه وقت در یکی از خطبههای خود چنین گفت: « متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم . أنا أنهی عنهما و أعاقب علیهما» [3]
همچنین اعمالی چون حذف جمله حی علی خیر العمل از اذان مسلمانان و اضافه کردن جمله الصلوه خیر من النوم به اذان،دستور به جماعت خواندن نمازهای مستحبی (نماز تراویح)،دستور به خواندن نماز با دستهای بسته و بسیاری موارد دیگر از جمله اجتهادات وی در برابر نصوص قطعیه قرآنی و رواییست که قعلا مجال سخن گفتن در مورد اینها در این مقاله وجود ندارد .
حال باید به این بیندیشیم که آیا برای انجام دستوراتی که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت جامعه بشری آوردند، میتوانیم صحابهای همچن عمر بن خطاب و امثالهم را اسوه و الگوی خویش قرار دهیم؟
منابع:
[1]صحیح مسلم، ج 4، ص 184، باب الطلاق الثالث، حدیث 1-3
[2] صحیح مسلم، کتاب نکاح، باب سوم، حدیث 17
[3] احکام القرآن، جصاص، ج 2، ص 152، و السنن الکبری، بیهقی، ج 7، ص 206
افزودن نظر جدید