بررسی سند حدیث شادی و سجده‌ی شکر عائشه از خبر شهادت امیرالمومنین

  • 1395/12/16 - 16:09

برخی با پنهان کردن حقایق تاریخی، تاریخ را به گونه‌ای که مطلوبشان است نشان می‌دهند. وهابیت یکی از سردمداران تحریف واقعیتند. آنها پروژه‌های مختلفی را در دست اجرا دارند که از جمله‌‌ی آنها، حسنه جلوه دادن روابط خلفا و عایشه با امیرالمومنین(علیه السلام) است، تا با این پروژه، خلفا را از نقطه‌های تاریک تاریخ و عایشه را از جنگ جمل تبرئه کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از آن‌که شیعه انگلیسی در توهین و بی‌حرمتی به عایشه همسر رسول گرامی اسلام (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) پا را از حد، فراتر گذاشتند، در مقابل، طیف وهابیت نیز در تبرئه و پاک‌سازی چهره عایشه، بسیاری از وقایع تاریخی را تحریف کرده و بر حقایق تاریخی سرپوش می‌گذارند و آن را به ‌گونه‌ای دیگر جلوه می‌دهند. هم‌چنان‌که در جهت پروژه‌ی تحریف غصب خلافت نیز، همواره بر طبل «روابط حسنه خلفا با امیرالمومنین» می‌کوبند و با سرپوش گذاشتن بر حقایق تاریخی، چنان جلوه می‌دهند، که گویی هیچ اختلافی بین امیرالمومنین (علیه‌ السلام) با خلفا وجود نداشته، بلکه حضرت با خلافت آنان موافق بود و غصبی صورت نگرفته است.

و یا هم‌چنین روابط بین خلفا و حضرت زهرا (علیها السلام) را آن‌چنان حسنه و بی‌مشکل جلوه می‌دهند تا بر شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) سرپوش گذاشته و آن را مرگ طبیعی جلوه دهند، تا لکه‌ی ننگ قتل حضرت، متوجه دامان آنان شود. جالب آن‌که تمام اختلاف حضرت زهرا (علیها السلام) با ابوبکر را نیز فقط و فقط به فدک منحصر می‌کنند و آن را نیز به ‌گونه‌ای کوچک جلوه می‌دهند، که گویی اختلاف چندانی در میان نبوده و سرانجام، حضرت فاطمه (علیها السلام) نیز نظر ابوبکر را پذیرفته و به آن رضایت داده است.

اما جالب‌تر آن‌که در راستای این تحریف وقایع تاریخی و تبرئه عایشه از طعن‌هایی که شیعه به او وارد می‌کند، پروژه‌ی «حسنه جلوه دادن روابط بین حضرت علی (علیه‌ السلام) و عایشه» را کلید زدند و به‌طور گسترده در کتاب‌ها و سایت‌های خود به آن می‌پردازند. آنان برای جنگ جمل به‌عنوان نماد دشمنی عایشه با امیرالمومنین (علیه‌ السلام) توجیهات مختلفی می‌آورند، تا نوک پیکان اتهامِ «جنگ افروزی بر علیه حضرت، و ریختن خون چند هزار مسلمان» را از عایشه دور کنند؛ چنان‌که می‌گویند: «عایشه برای صلح خارج شد و قصد جنگ نداشت و این، اطرافیان علی (علیه‌ السلام) و برخی همراهان عایشه بودند که سبب جنگ ناخواسته شدند.»[1] وهابیت سعی می‌کنند تا با پنهان کردن حقایق تاریخی و تحریف آن‌ها، تاریخ را به گونه‌ای دیگر که مطلوب خودشان است، نشان دهند، نه آن‌گونه که هست. 

ما نه توهین و تهمت‌های ناروا به ساحت همسر پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) توسط طیف شیعه انگلیسی را می‌پسندیم و نه تحریف وقایع تاریخی و پاک‌سازی چهره‌ی مجرمان تاریخ توسط وهابیت را؛ بلکه مشتاق آنیم که تاریخ را آن‌گونه که هست بفهمیم و به دیگران انتقال دهیم. 
اکنون بر آنیم که اختلاف و روابط نامطلوب میان عایشه و امیرالمومنین (علیه‌ السلام) و بغض و دشمنی او با آن حضرت را بر اساس منابع معتبر اهل سنت اثبات کنیم، تا روشن گردد از جانب عایشه نسبت به امیرالمومنین (علیه‌السلام) هیچ رابطه حسنه‌ای وجود نداشته است.

خوشحالی عایشه از خبر شهادت امیرالمومنین(علیه‌ السلام)

ابن سعد در الطبقات الکبرى و طبری و ابوالفرج اصفهانی و بلاذری و ابن اثیر و ...  نقل کرده‌اند: «سفیان بن امیه، خبر کشته شدن على (علیه‌ السلام) را به حجاز برد، وقتى این خبر به عایشه رسید گفت: «فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوى ***** کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ.[2] عصایش را انداخت و سرجاى خودش آرام گرفت. هم‌چنان که چشم‌ها در هنگام بازگشت مسافر روشن مى‌شود.» این بیت شعر، ضرب المثلی است که از زمان جاهلیت بر جاى مانده[3] و زمانی استفاده مى‌شود که بعد از سختى و اندوه زیاد، گشایش و راحتى و شادى نصیب انسان شود. چنان‌که عصا را در زمان سختی و ناتوانی به‌دست می‌گیرند و «انداختن عصا» نشان‌دهنده‌ی آن است که دیگر به عصا نیازی ندارد؛ چراکه ضعف و مشکلش برطرف شده. پس «انداختن عصا» کنایه است، از اطمینان قلب و آسودگى خاطر که وقتى شخصى در مکان معینى، قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته می‌شود: «القى عصاه».
مقصود عایشه از گفتن این ضرب المثلِ شعری، آن بود که بگوید: از بابت على که سبب مشکلات و اندوهم بود، خیالم آسوده شد و دلم آرام گرفت، و همیشه منتظر چنین خبرى بودم، مانند کسى‎که انتظار مسافرى را داشته باشد، که با آمدن مسافر چشم‌هایش روشن و قلبش آرام‏ گردد![4]

آنان در ادامه می‌نویسند: «[عایشه پس از خواندن آن بیت ضرب‌المثل] پرسید: قاتل علی کیست؟ گفتند: مردی از قبیله مراد. عایشه شعری خواند که مضمون آن چنین است: «او (علی) اگر چه در موقع مرگ از ما دور بود، ولی زنده باد جوانی که مژده‌ی مرگ او را به ما داد و مسرورمان کرد.»
گفتار عایشه به گوش زینب دختر ام سلمه رسید و او به عایشه اعتراض کرد و گفت: «أ لعلیٍ تقولین هذا؟[5] عایشه! آیا درباره علی این‌چنین سخن می‌گویی؟! و خبر کشتن او را برای خود وسیله سرور می‌دانی؟! عایشه به عنوان عذرتراشی گفت: من دیگر فراموش‌کار شده‌ام، هر وقت مطلبی را فراموش کردم تذکر دهید.»
سید مرتضی می‌نویسد: [این جواب عایشه به زینب در واقع] مسخره کردن زینب و نوعی ظاهرسازی به‌خاطر ترس از طعنه زدن زینب است، و بدیهی و روشن است که فراموش‌کار در غرض‌هایی که مطابق مرادش باشد، ضرب المثل به شعر نمی‌زند؛ پس آوردن این ضرب المثل، جز از قصد و از روی آگاهی نبوده است.»[6]

روایت ابن سعد و طبری تا این‌جا پایان می‌پذیرد، ولیکن ابوالفرج اصفهانی ادامه روایت را می‌‌آورد و در ادامه روایت می‌نویسد: عایشه [پس از آن‌که گفت: من فراموش‌کار شدم و به هنگام فراموشی، مرا یادآوری نمایید] سپس در ادامه‌ی جواب به زینب، چنین شعری خواند: «در میان ما نیز معمول بود که دوستان را با القاب و اوصاف فراوان تعریف و تمجید می‌نمودیم و در مدح آنان قصاید و اشعار می‌سرودیم. ولی آن دوران گذشت و آن زمان سپری شد و دیگر مدح و تعریف تو درباره آنان به صدای مگس می‌ماند که کوچک‌ترین اثر و سودی ندارد.»[7] منظور عایشه این بود که با کشته شدن علی (علیه‌ السلام) دوران مدح و تعریف وی نیز سپری گردید!!! و ای زینب لازم نیست، تو از علی دفاع کنی و با ایرادگیری از من، به مدح او بپردازی، که مدح تو پس از قتل علی، بسان صدای مگسی می‌ماند که سودی ندارد.
و سپس ابوالفرج با سند صحیح نقل کرده است: که أبوالبخترى گفته: «وقتى خبر شهادت على (علیه‌ السلام) به عایشه رسید، سجده کرد.»[8]
ﺳﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺎﻣﻼ ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﺛﻘﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ که در پست بعدی صحت و وثاقت این حدیث را به لحاظ سندی کاملاً مورد بررسی قرار می‌دهیم. البته تعدادى اشكال مى‌كنند كه خود ابوالفرج اصفهانى شيعه بوده است؛ ولى اين مطلب قابل اثبات نيست. حتى اگر شيعه هم باشد، باز هم در قبول روايت او ضررى وارد نمى‌شود؛ چرا كه شمس الدين ذهبى و ابن حجر که هر دو اهل سنت هستند، او را راست‌گو و ثقه دانسته‌اند. پس سند این روایت کاملاً بدون اشکال است.

ممکن است کسی ایراد بگیرد که این مطالب از کتب تاریخی نقل شده است و نقل‌های تاریخی هیچ‌گونه اعتبار سندی ندارد. در پاسخ می‌گوییم: گرچه این کتاب‌ها، به‌عنوان کتب تاریخی هستند، اما در نقل تاریخ پس از اسلام به صورت تاریخی روایی، طرح بحث می‌کنند، یعنی مطالب تاریخ صدر اسلام را در قالب روایات و با اسناد روایی می‌آورند و این مطلبی که ما اکنون از این کتاب‌ها نقل کردیم نیز، روایتی صحیح و با سند است که تمام روایان آن ثقه هستند. 

به جهت رعایت اختصار ناچاریم در مقالات مستقل دیگر به برخی از جنبه‌ها و مصادیق دیگر از دشمنی‌ها و اختلاف عایشه با امیرالمومنین (علیه‌ السلام) بپردازیم و آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.[9]

پی‌نوشت:

[1]. الانتصار للصحب والآل من افتراءات السماوي الضال، إبراهيم بن عامر بن علی الرّحيلی، میدنه، مكتبة العلوم والحكم، چاپ سوم، 1423ق-2003م،  ص311-318
مولف در این کتاب توجیهات مختلفی برای تبرئه عائشه در جنگ‌افروزی از عالمان مختلف اهل سنت می‌آورد چنانکه از ابن عربی صاحب کتاب القواصم، ابن کثیر ، ابن حزم و باقلانی و ابن ابی العز حنفی و ... دیگران توجیهات مختلفی نقل می‌کند.
[2]. «وذهب بقتل علی علیه السلام إلى الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت:فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوى کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ». الطبقات الکبری، ابوعبدالله محمد بن سعد بن منیع الزهری(م230ق)، تحقیق: علی محمد عمیر، قاهره، مکتبة الخانجی، ج3، ص38/ و تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ الطبری)، ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر طبری آملی(م310ق)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ج3، ص15؛ و تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق، ج5، ص150/ و «فلما اتی عائشة نعی علی امیرالمومنین(علیه‌السلام) تمثلت: فالقت عصاها واستقر بها النوی کما قر عینا بالایاب المسافر». مقاتل الطالبین، ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم اموی قرشی اصفهانی(م۳۵۶ق)، شرح و تحقيق: سيد احمد صقر، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ص55، تصویر کتاب؛/ و الکامل فی التاریخ، أبوالحسن علی بن أبي الكرم محمد بن محمد الشيباني الجزري، معروف به عز الدين ابن الأثير(م630ق)، تحقيق: عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الكتاب العربي، چاپ اول، 1417ق-1997م، ج2، ص743-744، متن کتاب، همان، تحقیق: آبوالفداء عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ج3، ص259
و «ومضى إِلَى الحجاز بمقتل علي سُفْيَان بْن أمية بْن أَبِي سُفْيَانَ بْن أميّة بن عبد شمس ولا عتب له  فلما بلغت عائشة خبره أنشدت قول البارقی (معقر ابن حمار): فألقت عصاها واستقرت بِهَا النوى ... كما قر عينا بالإياب المسافر». جمل من أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُری(م279ق)، تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلی، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1417ق-1996م، ج2، ص505.
و تجارب الأمم وتعاقب الهمم، أبوعلی أحمد بن محمد بن يعقوب مسكويه(م421ق)، المحقق: أبو القاسم إمامی، تهران، سروش، چاپ دوم، 2000م، ج1، ص569
و الفخری فی الآداب السلطانية والدول الإسلامية، محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی(م709ق)، المحقق: عبد القادر محمد مايو، بیروت، دار القلم العربي، بيروت، چاپ اول، 1418ق-1997م، ص107.
[3]. این بیت از ابیات معقر بن أوس ابن حمار البارقى(م580میلادی) از شعرای عصر جاهلی است. تاریخ الطبری، دارالتراث، پیشین، ج7، ص648. متن کتاب
معجم الشعراء، أبی عبيد الله محمد بن عمران المرزبانی(م384ق)، بتصحيح وتعليق: الأستاذ الدكتور ف. كرنكو، بیروت، مكتبة القدسی، دار الكتب، چاپ دوم، 1402ق-1982م، ص204
و خزانة الادب الکبری، عبد القادر بن عمر البغدادی(1093ق)، ج2، ص291.
[4]. عبدالقادر محمد مایو، محقق کتاب الفخری ابن طقطقی، در تعلیقه می‌نویسد: «أرادت عائشة(رضی‌الله‌عنها) أن تقول: إنه استراح بالموت كما يستريح المسافر بوصوله إلى حيث يستقر». الفخری في الآداب السلطانية والدول الإسلامية، پیشین، ص107.
[5]. «ثم قالت: من قتله؟ قیل: رجل من مراد، فقالت: "فان یک نائبا فلقد نعاه غلام لیس فی فیه التراب" فقالت زينب ابنة ابى سلمة: العلى تقولين هذا؟ فقالت: إنى أنسى، فإذا نسيتُ فذكِّرونی». همان‌ها.
«ثُمَّ قَالَتْ: مَنْ قَتَلَهُ؟ قَالُوا: رَجُلٌ مِنْ مُرَادٍ. قَالَتْ: رُبَّ قَتِيلِ اللَّهِ بِيَدَيْ رَجُلٍ مِنْ مُرَادٍ. قَالَتْ زَيْنَبُ: فَقُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ، أَتَقُولِينَ مِثْلَ هَذَا لَعَلِيٍّ فِي سَابِقَتِهِ وَفَضْلِهِ؟ فَضَحِكَتْ، وَقَالَتْ: بِسْمِ اللَّهِ إِذَا نَسَيْتُ فَذَكِّرِينِي». الأخبار الموفقيات للزبير بن بكار، الزبير بن بكار بن عبد الله القرشي الأسدي المكی(م256ق)، تحقيق: سامی مكی العانی، بیروت، عالم الكتب، چاپ دوم، 1416ق-1996م، ص42، رقم:59.
[6]. «وهذه سخرية منها بزينب وتمويه عليها ، تخوفاً من شناعتها ، ومعلوم ضرورةً أن الناسي الساهي لايتمثل بالشعر في الأغراض التي تطابق مراده ، ولم يكن ذلك منها إلا عن قصد ومعرفة». الشافی فی الإمامة، أبوالقاسم علی بن الحسين بن موسیٰ الموسوی المعروف بالشريف المرتضى و علم الهدی، محقق: السيد عبد الزهراء الحسينی الخطيب، طهران، موسسة الصادق، ج4، ص356، متن کتاب.
[7]. مقاتل الطالبین، پیشین، ص55، تصویر کتاب.
[8]. «حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال: لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت». همان، ص55؛/ و وقعة الجمل، ضامن بن شدقم بن علی الحسينی المدنی، المحقق:السيد تحسين آل شبيب الموسوی، ص26، متن کتاب.
[9]. «بررسی سند حدیث «سجده شکر عائشه از شنیدن خبر شهادت امیرالمومنین»، «رضایت عائشه به دشنام دادن به امیرالمومنین(علیه‌السلام)»، «اکراه عائشه از به زبان آوردن نام حضرت علی(علیه‌السلام)».

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم ببخشید آیا شما این مطلب را از ویکی فقه کپی کرده اید؟ مطلبی این چنین عیناً در ویکی فقه آمده است!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.