دیدگاه وهابیت پیرامون عرفا و صوفی مسلکان اهل سنت
اهل سنت گرایش زیادی به فرقه های اصلی تصوف دارند به این معنی که اگرچه تصوف در میان شیعیان جایگاهی ندارد و امامان شیعه آن را مردود اعلام کرده اند. اما تصوف یا طریقت در میان اهل سنت بسیار حائز اهمیت است و به جز سلفیان وهابی ، بیشتر اهل سنت پیرو طریقه های متصوفه اند . حتی در میان حنبلیان نیز تصوف حضور پر رنگی دارد و این در حالی است که سلفیونی که خود مخالف تصوف و عرفانند ، همواره خود را پیرو مکتب احمد بن حنبل معرفی می نمایند .
برای نمونه ابومنصور اصفهانی از علمای حنبلی، یکی از پیشوایان تصوف در میان اهل سنت است .
حتی امثال شاه ولی الله دهلوی و فرزندش شاه عبد العزیز دهلوی نویسنده کتاب ضد شیعی ، تحفه اثنی عشریه ، که از موسسین و مروجین نوعی سلفی گری ( مکتب دیوبندی ) در منطقه شبه قاره هند بودند نیز به تصوف گرایش داشتند و معتقد بودند که دین از دو بخش طریقت و شزیعت تشکیل شده است و هیچ یک از این دو به تنهایی نمی تواند سعادت انسان را فراهم کند . شاه ولی الله پیرو طریقت نقشبندی بود .
اما وهابیت موضعی کاملا مخالف در برابر تصوف و پیروان آن دارد .با نگاهی گذرا به عملکرد پیشوایان سلفیه و از جمله ابن تیمیه، صحت این سخنان به خوبی روشن می گردد
ابن تیمیه هنگامی که در اسکندریه بود حملات خود را بر عارفان و صوفیان متمرکز نمود و به جای حمله به جریانهای انحرافی که با نام تصوف و عرفان فعالیت می کردند ، نوک حملات خود را به سوی محی الدین عربی و کتابهایش : فصوص الحکم و فتوحات مکیه نشانه رفت . و در میان اهل سنت که بیشتر به محی الدین علاقه داشتند ، آشوبی به پا کرد .وی پس از مطالعه فصوص به گمراهی و کفر محی الدین و عرفا فتوا داد و کتاب النصوص علی الفصوص را بر ضد وی نوشت. (1)
او در یکی از فتواهای خود احوال محی الدین و سران تصوف و عرفان را شیطانی می داند و از این رو آنان را ضد پیامبران می شمارد .. به گفته وی اینان گرفتار تخیلات شیطانیند (2)
ابن تیمیه با نگارش ( کتاب الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان ) رسما همه عارفان را اولیای شیطان خواند .
وی همچنین ماهیت ( وحدت وجود ) محی الدین را نفهمیده و آن را مستلزم وحدت وجود قدیم (خدا) و حادث ( مخلوقات ) می داند و به همین دلیل نیز نسبت کفر و الحاد و گمراهی به وی می دهد .(3)
همه این مطالب یک نکته اساسی را پیرامون فرقه ضاله وهابیت بر همگان روشن می نماید و آن این که وهابیت نه تنها با تشیع بلکه با همه فرق و مذاهب اسلامی دشمنی داشته و مبارزه می نماید .
حال سوال مهم این است که به راستی اگر وهابیت و در راس آن ها ابن تیمیه حرانی تا این حد با تصوف و عرفان و پیروان آن ها مخالفند که ایشان را کافر ، گمراه و پیروان شیطان می دانند ، پس چرا برخی از پیروان اهل سنت بدون توجه به این مشی و اعتقاد وهابیت ، در بسیاری مواضع اعتقادی به شدت از وهابیت و به خصوص شخص ابن تیمیه دفاع کرده و تعصب زیادی را نسبت به وی و کتبش نشان می دهند و گاه از او به عنوان شیخ الاسلام خود یاد می کنند ؟
آیا اینان نمی دانند که وهابیت با این مشی و اعتقاد خود در مورد تصوف و عرفان ، رسما با همه پیروان اهل سنت که در اصل پیرو یکی از فرق صوفیه هستند به مبارزه علنی برخاسته و معتقد به کفر و گمراهی آن ها گشته است ؟
منابع :
(1) کنز الدررو جامع الغرر. ابوبکر بن عبد الله دواداری ج9 ص 143
(2) فتاوی الکبری. ابن تیمیه ج11 ص239
(3) الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان.ابن تیمیه ص99
دیدگاهها
فريد
1394/04/06 - 12:13
لینک ثابت
هر كسي كه با قرآن مخالفت كند،
ام ع
1398/12/06 - 20:42
لینک ثابت
تصوف و عرفان روح و اساس اسلام
افزودن نظر جدید