نقد «من زئوس هستم» قسمت جبر و اختیار

  • 1395/05/10 - 13:26
در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند. یکی از راه‌های پلید آنان که ظاهرا سرمایه‌گذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله می‌باشد کلیپ‌های انیمیشن «من زئوس هستم» می‌باشد. کلیپی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 117 می‌باشد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسان‌هایی پلید برنامه‌ریزی می‌شود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش می‌روند خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ عدمِ اعتقاد به خدا می‌کنند در صفحات تاریخ می‌خوانیم که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌نشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج می‌کرد. امام صادق (علیه‌السلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضل‌بن‌عمر به شبهات بی‌اساس این فرد جواب‌هایی مستدل و متقن می‌دادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیه‌السلام) با ملحدین به ما می‌آموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آن‌ها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جواب‌هایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.

در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند. یکی از راه‌های پلید آنان که ظاهرا سرمایه‌گذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله می‌باشد کلیپ‌های انیمیشن «من زئوس هستم» می‌باشد.
از جمله کلیپ‌هایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 117 می‌باشد: (گذشته از این‌که در تمامی کلیپ‌های موجود از روش‌هایی مانند بدون سند و دلیل صحبت کردن، بازی با الفاظ و مغلطه‌کاری و ... برای رسیدن اهداف شوم خود در پیش گرفته است.)
نکته: نقد و بررسی این کلیپ در پنج اشکال بیان می‌شود، و از آن‌جا که اشکالات نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد، ابتدا مقدماتی ذکر خواهد شد تا خواننده به خوبی بتواند بین درست و نادرست را تشخیص دهد.

بررسی و نقد:
مقدمه اول: تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران در دو حوزه است: 1. بینش‌ها: در ناحیه بنیش و آگاهی، آگاهی حیوان تنها به وسیله حواس ظاهری است و از این رو سطحی و ظاهری است و هم‌چنین محدود به منطقه خاص و زمان خاصی است که حیوان در آن زندگی می‌کند.
در ناحیه گرایش، نیز خواسته‌های حیوان در محدوده‌ای خاص محصور می‌باشد زیرا اولاً: مادی است یعنی از محدود خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بازی کردن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمی‌رود. ثانیاً: شخصی و فردی است. و ثالثاً: محدود به زمان و مکانی است که حیوان در آن قرار دارد.
اما انسان: در ناحیه بینش و معرفت، دارای شناختی عمیق است که از ظاهر اشیاء عبور کرده و تا درون ذات آن‌ها نفوذ می‌کند و به زمان و مکان خاصی هم محدود نیست.
2. گرایش‌ها: در ناحیه گرایش هم خواسته‌های  انسان می‌تواند سطح مطلوب و والایی داشته باشد زیرا انسان موجودی ارزش جو و آرمان خواه است و آرمان‌هایی را جستجو می‌کند که محدود به خود و خانواده‌اش نیست و به محدوده خاصی از زمان و مکان محصور نمی‌شود.
انسان آن‌چنان آرمان خواه است که گاهی ارزش عقیده او فوق همه ارزش‌ها قرار می‌گیرد و آسایش و خدمت به دیگران را از آسایش خود بالاتر می‌داند و حاضر است همه چیز خود را در راه عقیده‌اش فدا نماید.
فرق اساسی دیگر این است که انسان اختیار دارد و  بر اساس آن بینش و گرایش، یک راهی را برای زندگی خود انتخاب می کند ولی حیوان چنین اختیاری را ندارد.[1]
مقدمه دوم: غریزه به معنای علاقه‌ها و مهارت‌ها و معلوماتی است که موجود زنده بدون آموزش و از ابتدای تولّد به صورت بالقوّه یا بالفعل با خود دارد. الگوهای رفتاری غریزی از سرشت برمی‌خیزند و اکتسابی و آموخته نیستند. رفتارهایی مانند نوع تغذیه و تولید مثل در حیوانات بدون تجربه قبلی و به طور خودکار و از پیش برنامه‌ریزی‌شده اجرا می‌شود. این برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده غریزه است.[2]
مقدمه سوم: هر کس در درون وجودش احساس مى‌کند که در تصمیم گرفتن آزاد است، فى المثل فلان کمک مادى را به فلان دوستش بکند یا نکند، و یا این‌که در حالى‌که تشنه است و آب جلو روى او گذارده‌اند مى‌تواند بنوشد یا ننوشد، فلان کس در مورد او کار خلافى کرده مى‌تواند او را ببخشد و عفو کند و یا نبخشد. یا این که هر کس میان دستى که بر اثر پیرى یا بیمارى لرزان است و دستى که با اراده حرکت مى کند فرق مى‌گذارد.(دقت کنید)
مقدمه چهارم: جبر یعنی بنده در انجام فعل هیچ‌گونه اختیار نداشته و مجبور است؛ و تفویض (اختیار) آن است که فعل به ارادۀ بنده واقع می‌شود و ارادۀ خدا هیچ نقشی در آن ندارد؛ و امر بین امرین، یعنی هم خدا می‌خواهد و هم ارادۀ بنده دخیل است.

اشکال نخست: زئوس در قسمت 117 نتیجه می‌گیرد که حیوان مثل انسان فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد(!) در ادامه موش را مثال می‌زند که  موقع برداشتن غذا احتیاط می‌کند؟!
جواب: اولا: از کجا می‌توان گفت که حیوانات فکر می‌کنند؟ اگر فکر می‌کردند که در دام نمی‌افتادند؟ چرا که آگاهی حیوان تنها به وسیله حواس ظاهری است و از این رو سطحی و ظاهری است. و بهتر است این‌گونه احتیاط‌ها را به غریزه کما این‌که ثابت شده است ربط دهیم. ثانیا: انسان در ناحیه بینش و معرفت، دارای شناختی عمیق است که از ظاهر اشیاء عبور کرده و تا درون ذات آن‌ها نفوذ می‌کند و به زمان و مکان خاصی هم محدود نیست. یک سؤال: در کجا دیده شد حیوانات خلق کنند؟ ثالثا: انسان بر اساس بینش و گرایشی که دارد، می‌تواند انتخاب کند. سؤال: کجا حیوان می‌تواند برخلاف غریزه خود یا برخلاف طبیعت جامعه‌ی خود راهی را انتخاب کند؟

اشکال دوم: زئوس در قسمتی از کلیپ 117 انسان را به ربات و کامپیوتر مقایسه می‌کند! می‌گوید: ربات و کامپیوتر هیچ‌گونه اختیاری ندارند و بر اساس داده‌ها و کدها عمل می‌کند، حال آیا انسان هم می‌تواند یک ربات کدگذاری شده باشه؟
جواب: اولا: کامپیوتر رو انسان طراحی می‌کند و فقط در چهارچوب آن برنامه‌ریزی عمل می‌کند. و غیر از آن رفتاری نخواهد کرد و حال ما می‌بینیم انسان‌ها در یک محیط مشترک و زمان واحد کارهای منحصر به فردی از خود بروز می‌دهند. و در شرایط یکسان همه انسان‌ها یک نوع رفتار ندارند. ثانیا: برخی انسان‌ها را می‌بینیم که علیه جامعه و جو و محیط عمل می‌کنند و یا قیام می‌کنند و حال آن‌که رباط یا کامپیوتر چنین خاصیتی ندارند و فقط صرف داده‌های ما و در آن چهارچوب عمل می‌کنند. ثالثا: کامپیوتر و رباط کجا حق تفکر می‌کند؟ یا حق انتخاب دارد؟ یعنی کامپیوتر بر اساس آن کدهایی که به او داده می‌شود یک راه را پی می‌گیرد و حال آن‌که انسان بارها و بارها سر دوراهی‌هایی به شک افتاده و و با تفکر کردن انتخاب‌های بزرگی انجام داده است.

اشکال سوم: وی می‌گوید عوامل محیطی بر ما تحمیل می‌شود و ما بین دروغ گفتن و نگفتن یکی را انتخاب می‌کنیم، پس عاملی به نام اختیار وجود ندارد؟
جواب: بله قبول داریم که، انسان مى‌بیند محیط روى افراد اثر مى‌گذارد، تربیت نیز عامل دیگرى است، تلقینات و تبلیغات و فرهنگ اجتماعى نیز بدون شک در فکر و روح انسان مؤثّر است، گاه وضع اقتصادى نیز انگیزه حرکت‌هایى در انسان مى‌شود، عامل وراثت را نیز نمى‌توان انکار کرد. مجموعه این امور سبب مى‌شود که گمان کند انسان از خود اختیارى ندارد، بلکه عوامل «درون ذاتى» و «برون ذاتى» دست به دست هم مى‌دهند و ما را وادار مى‌کنند که تصمیم‌هایى بگیریم، و اگر این عوامل نبودند چه بسا این اعمال از ما سر نمى‌زد. این‌ها امورى است که مى‌توان از آن‌ها به جبر محیط، جبر شرایط اقتصادى، جبر تعلیم و تربیت و جبر وراثت تعبیر کرد، واز عوامل مهم توجّه فلاسفه به مکتب جبر است.

اما نکته اصلى اشتباه جبرى‌ها و زئوس این است که، از یک نکته اساسى غافلند و آن این‌که بحث در «انگیزه‌ها» و «علل ناقصه» نیست، بحث در علت تامه است. به تعبیر دیگر: هیچ‌کس نمى‌تواند سهم «محیط» و «فرهنگ» و «عوامل اقتصادى» را در اندیشه و افعال انسان نفى کند، بحث در این است که با تمام این انگیزه‌ها باز تصمیم نهایى با خود ماست.

زیرا ما به روشنى احساس مى‌کنیم که حتّى در یک نظام غلط و طاغوتى مانند نظام شاهنشاهى گذشته که زمینه براى انحرافات فراوان بود، مجبور نبودیم منحرف شویم، در همان نظام و فرهنگ مى‌توانستیم «رشوه» نخوریم، به «مراکز فساد» نرویم، بى بند و بارى نداشته باشیم. بنابراین حساب «زمینه‌ها» را از «علت تامه» باید جدا کرد.

به همین دلیل بسیارند کسانى که در یک خانواده آلوده، یا فرهنگ منحط، پرورش یافته‌اند، و یا از وراثت نامناسبى برخوردار بوده‌اند، در عین حال راه خود را از همه جدا کرده و حتّى گاه دست به قیام و انقلاب بر ضد همان محیط زده‌اند، اگر بنا بود همه انسان‌ها فرزند محیط و فرهنگ و تبلیغات زمانشان باشند، نباید هیچ انقلاب اساسى در دنیا صورت بگیرد، باید همه با محیط خود بسازند، و هیچ کس محیط جدید و نوینى نسازد. این‌ها همه نشان مى‌دهد عواملى که در بالا ذکر شد، هیچ کدام سرنوشت ساز نیست، تنها زمینه ساز است، سرنوشت اصلى را اراده و تصمیم خود انسان مى‌سازد. این درست به آن مى‌ماند که ما در یک تابستان داغ و سوزان تصمیم مى‌گیریم که به فرمان خدا روزه بگیریم، تمام ذرات وجود ما تمناى آب دارد، امّا ما براى اطاعت فرمان حق همه این‌ها را نادیده مى‌گیریم، در حالى که دیگرى ممکن است به این تقاضا گوش دهد و روزه نگیرد. نتیجه این که ماوراى تمام انگیزه‌ها، عامل سرنوشت‌سازى به عنوان اراده و تصمیم انسان وجود دارد.[3]

اشکال چهارم: زئوس می‌گوید همه طرف‌داران اختیار باور دارند که جبر هست! ولی معتقدند در کنار جبر هم محدوده‌ای برای اختیار انسان وجود دارد! و در ادامه نظر قائلین به امر بین الامرین (امامیه) را پَرت می‌داند؟!
جواب:  اولا: خیر مفوضه یا قائلین به اختیار اصلا به جبر باور ندارند! توضیح بیشتر آن‌که: جبری‌ها می‌گویند: افعال بندگان به ارادۀ خدا واقع می‌شود و ارادۀ بنده هیچ نقشی در آن ندارد و مانند آلت دست است و چه بخواهد یا نخواهد فعل واقع خواهد شد و فخر رازی صاحب تفسیر از کسانی است که صریحاً جبری است و مفوضه (اختیاری‌ها) قائلند که افعال به ارادۀ بنده تحقق پیدا می‌کند و ارادۀ خداوند متعال هیچ نقشی در آن ندارد، حتی اگر خداوند فعلی را اراده کند ولی بنده آن را اراده نکند واقع نمی‌شود، و بالعکس اگر بنده اراده کند ولی خداوند اراده نکند، واقع خواهد شد وامر بین امرین آن است که خداوند متعال اراده کرده که بنده فعل را «عن إراده» و با اراده خود به جا آورد.[4] ثانیا: مغالطه‌ای که زئوس انجام می‌دهد این است که تمام افعال را یک‌کاسه می‌کند و بحث خود را به نتیجه می‌رساند. در حالی‌که چیزهایی مثل پدر، مادر، مرگ و تولد و... که برای جبر شمرده‌اید نقطه مشترک ماست که جبر هستند، اما منظور از بحث اختیار و جبر، اعمال و افعال انسان‌هاست. ثالثا: نظریه امر بین الامرین قسم سوم از این تقسیم بندی است؛ چرا که مذهب امامیه معتقد است در افعال انسان نه جبری وجود دارد آن‌چنان‌که جبریون قائلند و نه اختیار محض وجود دارد، آن‌چنان‌که اختیاریون قائلند بلکه هر دو اراده مؤثر است یعنی اراده انسان در طول اراده خداوند قادر بر انجام کاری می‌باشد.

اشکال پنجم: زئوس در قسمتی از کلیپ 117 می‌گوید: اختیار علتی نداشته و خودبخودی است(!)، و وجود خودبخودی فقط خداست، پس اختیاری نیست و همه چیز جبر است؟! و با این حساب آخرتی وجود ندارد؟!
جواب: میگه اختیار یا خود به خودی است یا مجبور و مخلوق دیگری، که این هم مغالطه است؛ خداوند متعال انسان را مختار آفریده، یعنی اوست که در انسان قوه اختیار قرار داده، یعنی انسان مخلوقی مختار است؛ این به این معنا نیست که اختیار انسان ناشی از جبر باشد. ثانیا: گفته شد که اراده انسان در طول اراده خداوند است و قدرت او در طول قدرت خداوند است، پس اگر انسان برحسب اختیار کاری را انجام دهد، مستحق ثواب و عقاب است، پس قیامت وجود دارد. ثالثا: مقایسه بین وجود خدا و وجود اختیار قیاس مع‌الفارق است.(دقت کنید!)

پی‌نوشت:

[1]. انسان و ایمان، مرتضی مطهری، پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری.
[2]. ویکی پدیا، غریزه.
[3]. 50 درس اصول عقاید برای جوانان، مکارم شیرازی، کتاب خانه پایگاه اطلاع رسانی معظم له، جبر و اختیار، درس 6.
[4]. در محضر استاد علامه طباطبایی، محمد حسین طباطبایی، قم، آل علی (علیه‌السلام)، ص 48-58.

تولیدی

دیدگاه‌ها

جواب ندی سنگین ترین. اصلا حرفاشو نفهمیدی داری نقد میکنی، مغالطه تو میکنی

سلام مثلا علامه. این نوشته خیلی واضح و مستدل مغالطات زئوس رو بیان کرده و به نقد اون پرداخته اگه نقدی به این نوشته دارید بفرمایید حتما ذیل پیامتون جواب داده خواهد شد.

پاسخای بی موردیه نود درصد اختیارات ما اختیار نیست و به عوامل محیطی زیادی بستگی داره مثلا موفقیت در کاری به میزان استرس انسان و میزان دلگرمی و نبود فشارهای محیطی و ... بستگی داره و واقعا هم انتخاب های ما جبر هست محاسبه میکنیم میبینیم که فلان کار از بقیه اعمال سودش بیشتره و اونو انتخاب میکنیم یعنی انسان اختیار زیادی نداره (یعنی محیط قرار نداده که) اختیار به معنی ازاد بودن در انتخابه مثلا در انتخاب کیک کوچیک و بزرگگ من اختیاری ندارم که محاسبه میکنم هرکدوم سودش بیشتره برمیدارم اما در انتخاب اونوقت اختیار دارم که پنج تا کیک به یک اندازه خوشمزه وتزئینات متفاوت باشه اونوقت اگه هرکدومو دوست داشتم انتخاب کردم میشه اختیار( اونم اختیاری نیست اصول روانشناسی میگه در اکثر موارد مردم رنگ خاص با تزئینات خاص رو انتخاب میکنن با توجه به ویزگیهای روانی شون) یعنی اختیار غالبا نیست و فقط جبر و محاسبست این کلیپ به نظر من کاملا صحیحه اشکالاتتونم مسخرست زئوس فقط شباهت های اعمال کامپیوتر رو با انسان بررسی کرده و محاسباتشم اصلا سطحی نیست ( اگه شک داری برو یدور شطرنج بازی کن با کامپیوتر) اشکال دومتونم معلومه رفتار مختلف انسان ها به دلیل کدهای متفاوتشون و دوما محیط قرار گیری متفاوتشونه و در شرایط یکسان اکثریت یک نظز رودارن اشکال سومتون که جوابش سادست مایی وجود نداره در نظام طاغوتی فکر مردم نتیجه تزریق عقاید ملایان به مغز مردم بود نه چیز دیگه ملا یه چیزی رو گفته مردم عام هم محاسبه کردن دیدن بد هم نمیگه و به نفعشونه(ظاهرا) بعد محاسبه انتخاب کردن دیدن اشتباه کردن رحمت به کفن دزد قدیمی! اینجا اصل کاری علاوه بر محیط محاسبست نهایت جبر محاسبست یعنی اشکال چهارمتونم که به ما ربط نداره به اختیارگرا ها ربط داره اشکال پنجم که مال شما مغالطش بیشتره که خب اختیار انسان علتش خدا نیست اگر البته اختیاری باشه نتیجه فرگشته و انتخاب طبیعیه (اگر خواستید فرگشتو رد کنید اون بحث دیگریست ت مام مدارکتونو جمع کنید اگه عاقلانه بود جایزه نوبل رو تحویل میگیرید . خخخخخخخخخخخخخخخخ)

سلام رفیق با مرام زئوس. الان فکر میکنید جواب دادید؟!! (خخخ) اما در مورد مطلب اول شما؛ دوست عزیز شما تعریف اختیار و جبر رو بخونید بعد قضاوت کنید. بله کسی منکر تاثیر عوامل محیطی بر اعمال اختیاری انسان نشده و این دلیل نمی‌شود که فعل را جبری بنامیم بلکه فعل اختیار با توجه به تمام شرایط محیطی و فکر تاثیر پذیر تصمیم می‌گیرد اصلا مگر فکر خالی قابل تصور است؟ شما میگید 90 درصد ولی با این توضیحات قائل به جبر کامل هستید و این کاملا رد شده است// اما در مورد مطلبتون که چسبوندید به روانشناسی و ... کجا روانشناسی گفته پس جبر است؟ بله اول صحبتم گفتم تاثیرگذار در انتخاب است ولی جبر نیست! میدونید چرا چون تعریف جبر را هنوز متوجه نشدید.... اصلا خود اصول روانشناسی بر پایه ظن و گمان است شما دارید بحث قطعی را بر بحث ظنی و گمانی پایه ریزی می‌کنید و این عاقلانه نیست!!// ضمنا اگر اشکالات مسخره هستند زئوس جواب دهد!!// ببین در جواب به اشکال سومتون احساس و تعصب و عصبانیت موج میزنه و حال آن‌که منظور ما سیاسی کردن قضیه نبوده و بحث ما علمی است حالا شما انقلاب‌های دیگر کشورها رو در نظر بگیر... // اما توی پرانتز چون اشاره کردی وگرنه نمیگفتم(مردم نه برای نون و آب بلکه برای دین و خدا انقلاب کرده‌اند بله درکنار آن رفاه اجتماعی هم می‌خواهند که وظیفه دولت است که انجام بدهد و قبول داریم که کم کاری هایی صورت میگیرد ولی دیگر اشکال به اصل که دائر بین حکومت طاغوت و اسلامی باشد بر نمی‌گردد. پس بحث شما خارج از عقاید است (بازهم می‌گم دقت کنید))// اما در مورد صحبتتون در مورد اشکال چهارم؛ به کی ربط داره؟! دوست عزیز فکر کنم ما داریم جملات زئوس رو نقد میکنیم ها.... ایشون درک ناصحیح خودشون رو دارن القا میکنن و حال آن‌که.... پیشنهاد میکنم دوباره اشکال چهارم رو بخونید// اما در مورد اشکال پنجم؛ صحبت شما صرف الادعاست البته اشکال نشه که ما هم صرف الادعا صحبت میکنیم چون جواب اون اینه که زئوس مبنای اختیار در اسلام و آموزهایش رو هدف گرفته که ما لازمه بر اساس اعتقادات نحوه‌ی صحیح اون رو بیان کنیم.// ضمنا ما نیازی به رد و اثبات فرگشت نداریم چون تضادی با عقاید ماندارد... سربلند باشید

شما الان کامل جواب دادی دیگه؟ گرامی فکر کنم شما معنای جبر نمیدونید جبر یعنی محاسبه با اصول ریاضی (البته کلمه خوبی نیست چون من برا فکر کردن مثل کامپیوتر عمل نمیکنم) هر اتفاقی که توش شما ملزوم یا ازاد به انتخابید شما شرایط محیطی رو میسنجید مثلا از بین این دوتا شیرینی کدومش بزرگتره با دست راستم عادت دارم بردارم یا چپ کدوم به من نزدیک تره کدوم خوشگلتره هز کدوم از شیرینی هایی که جواب مثبت بیشتری داشت رو برمیداری اما اگر محاسبه کردی و دیدی هردوشون شرایط برابری دارن شانسی برمیداری مبیبینی که در اینجا جبر ابزار انسان هست(البته شاید این رو باور نمیکنیم چون این محاسباتمون بعضی اوقات انقدر سریع وگذرا هستن که به فکرمونم نمیاد محاسبه کردیم) موضوع من فقط شرایط محیط نبود بلکه ارزیابی اون شرایط بود (متاسفانه شما مطلب من رو زحمت ندادید بخونید)! ضمنا 90 درصد گفتم چون درباره عنصر خلاقیت ویادگیری انسان شک دارم(هر کدوم 5 درصد) در مورد اشکالتون به اشکال دوم بنده من مطلب روانشناسی نچسبوندم اونجا بلکه به داروینیسم اشاره کردم میخواستم اینو بگم که در شرایط یکسان اگه اعمال همه انسان ها اکثریت کار یکسان انجام میدن اون اقلیت هستن که متفاوت عمل میکنن( البته ممکنه کار متفاوتشون بهتر و بدتر از اکثریت باشه که در صورت اول نسل بعدی انسان به اونها تعلق میگیزه و در صورت دوم حذف میشن)متاسفانه بازم شما مطلب اصلی رو نگرفتی که میخواستم بگم اکثریت کار مشابهی میکنن و اما حکومت طاغوتی که مثال زدید(اخرشو یکم شیطنت کردم خخخخخ) من منظورم اینه دقت کنید من میگم مردم به صورت خودجوش که قیام نکردن کردند؟ سخنان خمینی و منتظری عقیده ای رو بهشون تحمیل میکنه که بعد از ارزیابی اون عقاید مردم نتیجه میگیزن چون عقایدشون صحیحه(البته اون زمان) پس باید از دستورات و عقایدشون پیروی کرد(دقت شود کد دادن به کامپیوتر مثل تحمیل عقاید به مردمه که البته محاسبه و ارزیابی عقایدتون توسط مردم حکم پسورد صحیح برا وارد شدن به برنامه کامپیوتر هست) که البته اینم باید اضافه کنم که شرایط محیطی(مثل تحمیل عقیده)و ساختار DNAو مغز شما حکم کد و سخت افزار رو برا کامپیوتر داره و زئوس همینطوری الکی کامپیوتر رو مثال نزده اما شما هی گفتید تعریف جبر و متوجه نشدم ولی من هم این حس رو نسبت به شما دارم (چون جواب توی پرانتز شیطنت بود بحثو به حاشیه نمیکشم) بازم میگم اشکال چهارم به من بیمربوطه چون این اعتقاد زئوس نسبت به اختیار گراهاست نه من اشکال پنجم شما انعطاف میدونی یعنی چی؟ علم یکی ازسخنان ادیان رو رد کرده خوب قانون عقلی میگه شما باید انعطاف به خرج بدی و زئوس هم این مطلبو به خداباوران انعطاف پذیز که قائل به انتخاب مصنوعی و روز قیامتند گفته (فاتحه عقیده قبلی رو قبلا خونده) من برم فعلا فقط جلسه رو با یه جمله تموم میکنم (اگه خدا نمیتونه وجودخودشو اثبات کنه چه چیزی باعث میشه فکرکنی تو میتونی)

سلام ناشناس. دوست گرامی بحث ما در امور اعتقادی است و جبر به معنای فعل غیر ارادی است. یعنی جبریون می‌گویند: افعال انسان به ارادة خدا واقع می شود و ارادة بنده هیچ نقشی در آن ندارد.مثل یک کلید که چطور تا ما چرخش ندهیم او تغییر نمیکند، آن‌ها تمام افعال انسان را اینچنین می‌بینند. اما اختیاریون می‌گویند: افعال به ارادة انسان تحقق پیدا می کند و ارادة خداوند متعال هیچ نقشی در آن ندارد. مانند کلید که خود بخود عمل می‌کند. اما شیعیان نظر دیگری دارند و آن اراده ای در راستا و در طول اراده الهی یعنی انسان اختیار دارد هرکاری بکند و خداوند هم این قدرت را عنایت میکند شما همون کلید رو آدم صاحب فکر بدانید و می‌خواهد بچرخد و دستی هست که آن را می‌چرخاند.(دیگه آسونتر از این نمیتونستم بگم.) زئوس اشکال به این اختیار و نظریه شیعه می‌کند. حالا بریم سراغ صحبت های شما در مورد شیرینی برداشتن به صورت مساوی باز هم انسان انتخاب میکند با اراده ی خود پس اختیار دارد. بله در چند هزارم ثانیه فکر میکند و انتخاب میکند و در انتخابش مزیتی وجود دارد. یعنی مثل کامپیوتر نیست که بر اساس صفر و یک منطقی کار کنند. ضمنا مثال شما موقعی سوال می شود که دو شیرینی یکی باشند که این از نظر منطقی هیچ وقت صادق نیست و هیچ شیئی مثل اون شیء دیگر نیست. هیچ انسانی شبیه انسان دیگر نیست و.... /// شما یادگیری و خلاقیت که اساس فکر است را 5 درصد می‌دهید؟؟// بله ما هم قبول داریم انسان بر اثر عوامل محیطی تاثیر پذیر است ولی آیا این نشان از عدم اختیار و اراده و انتخاب است؟ الان خیلی از جوان ها هستند که در خانه و شهر مذهبی بزرگ شده‌اند ولی بی خدا شدند آیا شرایط و عوامل بیرونی مانع اختیار او شده است؟ بر عکس در شهرهایی هستند که همه آتئیستند و می‌بینیم شخص و اشخاصی مذهبی از دل اونها بیرون میاد؟ این غیر از انتخاب و اختیاره؟// اما بحث سیاسی رو اجازه بدهید جواب ندم چون بحث شاخه به شاخه و از مقصود دور می‌شیم.

!-محاسبات غیر اختیاریست شما بدون هیچ اختیاری در انتخاب محاسبه میکنید 2-این مطلب رو که افعال انسان اراده خداست چون بدیهی نیست باید اثبات شود 3- صدبار گفتم معنی جبر رو نمیدونید جبر به معنای ارزیابی و محلسبه (اغلب با اصول ریاضی) هست و منظور ما از جبر ارزیابی انسان هست نه ارزیاابی خدا درواقع این معنایی هست که شما دراوردی از کلیپ زئوس به اختیار ونظریه شیعه در مورد اختیار اشاره میکند ولی جبر او با جبر شیعیان هیچ ربطی ندارد ونظریه کاملتری را ارائه میکند و اما نقدای شما اولا اراده با اختیار تفاوت داره اختیار به معنای ازادی در انتخابه و اراده به معنی شهامت جامه عمل پوشاندن به ان و انسان 100 درصد اراده داره اما اختیار نه انسان بهترین را ارزیابی میکند و با اراده ی خود شیرینی را برمیدارد نه اختیار خو زیرا انسان دستور دارد از طرف کدهای سازنده اش که بهترین را انتخاب کند نه گزینه دیگر و اراده انتخاب کردن را هم دارد در مورد محاسبات زقمی گفتم که محاسبات انسان نسبی و گذراست و مانند رایانه دقیق نیست اما باز هم این ارزیابی قانون اول انسان پس از زنده ماندن است . و غیر منطقی بودن انسان مغلطه ای فاحش از سوی شماست # یعنی چی سوال من زمانی مطرح میشه که دو شیرینی برابر باشه این چه سفسطه ایست؟ من در تمام سوالاتم به تفاوتهاشون اشاره کردم مثلا در مقایسه بزرگی و کوچکی شیرینی ها به تفاوت اشاره کردم و اینکه تفاوتهای کدوم گزینه به نفع انسان هست اصلا شما خودت وقتی یه شیرینی خوشگل و یه شیرینی بیریخت پیشت بیارند این سوال برات پیش نمیاد کدوم یکی زیبا تره؟(در حالیکه مثل هم نیستن) تمام اون سوالات در مثال به نقاط تفاوت اشاره داشت نه شباهت و در ارزیابی نقاط تفاوت همیشه مد نظر هست نه شباهت در ظمن بنده نگفتم انسان ها شبیه همند گفتم غالبا رفتار انسانها در شرایط یکسان مشابه است(کجاش سخته نمیدونم) # یادگیری و خلاقیت اختیاری اختیاری که نیستن در هر دو اونها هم ارزیابی و محاسبات فراوان دیده میشه (اگه میخوای کامل بحث میکنم اما دیدگاهتو باید بدونم ) # بازم حرفای تکراری گرامی نه من و نه زئوس هیچ کدوممون نگفتیم اراده نیست یا انتخاب نیست گفتیم اختیار نیست در مورد اشخاص و عقیده هاشون باید گفت(از اراده صحبت نکردم) اختیارشون رو ندیدم مثلا دقت کنید فرد گرایش دهنده به اتئیست ارزیابی میکنه و میگه مثلا خدا مثلا یک افسانست باور به خدا طبق این براهین نامعقول هست هر سوپرمنی وجودش بدون مدرک قابل قبول نیست و... و انسان گرایش دهنده به اسلام مثلا میگه جهان منظمه و به خالق نیاز داره براهین زیادی ملزوم بودن خدا رو اثبات میکنه اسلام دین مهربانیست قران کتاب زیبا وکاملیست این دو گرامی هر دو شرایط محیطی و عقاید سرمنشا محیط رو ارزیابی میکنن و اگر جواب درستی داشت انتخابش میکنن مثلا خداباور ایا اسلام دین مهربانیست و قران ناقص است ؟ بله وخیر پس انتخابش کردم ارزیابی --------------------------------------->نتیجه ----------------> انتخاب با اراده یا مثلا خداناباور (یا هر غیر مسلمانی) ایا دین اسلام کامل است و دین نامهربانیست؟خیر و بله پس انتخابش نکردم ارزیابی---------------------------------------->نتیجه_________>انتخاب با اراده بحثای سیاسی هم ولش ... فعلا

سلام راع؛ 1. اون چیزایی که شما میگید محاسبات نیست بلکه میتونه تاثیر باشه. در ثانی کی گفته محاسبات انسان غیر اختیاری ست؟ مستند حرف بزنیم!! 2. ما در این بحث مناقشه ای نداریم چون ماقائل نیستیم. 3. اما جبر همان جیر است ولی عوامل فرق می‌کنند در یکی خداست در یکی محاسبات کامپیوتری. و اگر جبر رد شود هر دو رد می شوند چه جبر خدا باشد چه جبر کامپیوتری 4. و این‌که گفتید انسان بر اساس کدهای سازنده انتخاب میکند، اختیار را ثابت کردید. اما چرا متوجه نمی شوید شاید هنوز گرم هستید؟!!! ببینید اختیار در معنا یعنی (مص م .) گزیدن ، انتخاب کردن . (اِمص .) آزادی عمل . (فرهنگ فارسی معین) چه کسی آزادی عمل دارد؟ چه کسی می‌تواند بهتر را انتخاب کند؟ یعنی همین که ما عملی را با علم به برتر بودن انجام دهیم میشود اختیار و شما خودتان بارها در انتخاب کیک اثبات کردید که برتر را انتخاب میکند// اما منظور ما رو در مورد افعال ارادی متوجه نشدید اختیار اراده بر انتخاب است نه اینکه اراده باشد به تنهایی. و این دو چیزه// نمی دونم سردرگم شدی یا نه؟ چه احساسی داری کدام راه؟ چه کنم؟ همین ها دلیل بر اختیار است. البته ما با هم در اینجا دعوایی نداریم دعوای ما بر سر زئوس است که وی می گوید افعال انسان جبر است و حال آن‎‌که شما می گویید 90 درصد افعال جبر است و این نوعی کوتاه آمدن است. که خوبه و منطقی.// من در مورد ارزیابی یک سوال میپرسم؛ شما انسانی را صاحب اختیار می دانید که هیچ گونه پیشینه‌ای در موضوع نداشته و خالی الذهن باشد؟ خب این غلط است انسان بر اساس ارزیابی انتخاب میکنه. اصلا همین ارزیابی دلیل بر اختیار است بالا پایین کردنا و خوب و بد کردنا میشه اختیار(چرا میپیچونید)

اختیار یعنی ازاد بودن رهابودن و... این حرفایی هست که شما زدید ببا توجه به تعریف درستتون بفرمایید به من بگید این کلمه که انسان مجبوره بهترین گزینه رو انتخاب کنه کجاش ازادانست مجبور بودن یعنی ازاد بودن؟ نه بلکه صدها فرسنگ باهاش فاصله داره بارها تاکید کردم که ارزیابی کردن ازادانه نیست شما ازاد نیستی ارزیابی نکنی در 90 درصد موارد شما ارزیابی میکنی چون میدونی اگه ارزیابی نکنی حتما ضرر میبینیی(وچاره ای نداری )با این لحن هم گفتم که ارزیابی قانون انسان هست در همون لغتنامه ها سرچ کنید قانون یعنی دستور فرمان و... یعنی چیزی که شما ملزم به انجام اون هستی شما ملزمی ارزیابی کنی نه دارای اختیار !!!!!!!!!!! #اختیار یعنی ازاد بودن نه مجبور بودن نه ملزم بودن اما شما زدی به دنده لجت و از خر شیطون هم پایین نمیای محاسبه و ارزیابی غیر اختیاریست چون ازادی عمل توش بسیار کم پیداست بدرود

اختیار یعنی آزادی عمل نه آزاد بودن رهابودن.... . هی شما میگید ارزیابی؛ دوست عزیز ارزیابی رو ما قبول داریم و نتیجه ارزیابی و ریاضی 2+2 است بله تمام شد! اما اصل بحث در ربط ارزیابی به نتیجه است که انتخاب شی است یعنی انسان میبیند که فلان شی 10 خصوصیت دارد و فلان شی 9 خصوصیت دارد اگر به هر کدام از خصوصیت‌ها امتیاز 2 بدهیم. یکی می شود 20. یکی می شود 18. حال آیا انسان نمی ‌تواند شی 18 را قبول کند؟ مجبوراست 20 را انتخاب کند؟ یه مثال میزنم؛ (لطفا در مثال مناقشه نکنید و به لب مطلب توجه کنید) طبق اعتقاد ما مسلمانان جهنم و بهشتی هست.خب. احوال آن طبق آیات و روایات آمده است طبق ارزیابی انسانی که تمام این احوال را میداند و بر فرض 100 از 100 دانایی او از این مطلب و میل به سوی بهشت دارد چون درک کرده است. و میداند که اگر گناه کند و گناه در دین مقدس اگر با توبه همراه نباشه و الی آخر عذابی وصف ناپذیر دارد.خب. انسان طبق آمار و ارزیابی میبیند که اگر زنا کند فوقش 2 ساعت لذت ببرد و بازم میگم عذاب جهنم را می داند که در روایات آمده اگر یک قطره از آتش بریز بر زمین نابود می شود و فلان... پس عذاب را می داند که هست طبق آن آمار و ارزیابی اعتقادی که دارد و برای او این آمار نهادینه شده و میداند صد در صد اتفاق میفتد. آیا انسان نمیتواند زنا کند و مجبور است و هیچ اختیاری ندارد؟

اختیار یعنی آزادی عمل خب گرامی چه فرقی کردی آزادی در معنای عام با عمله دیگه کدوم دیکتاتوری دیدی بگه آزاد نیستی فکر کنی ؟من خودم هم رعایتش کردم دوم شما میگی یه انسان از بین ۲۰ و ۱۸ عدد ۱۸ رو نمیتونه انتخاب کنه؟ خود شما اصلا معلم جلوته دوتا انتخاب پیشت میزاره میگه نمرت رو ۱۸ بدم یا ۲۰؟ مرگ من شما ۱۸ رو انتخاب میکنی؟ خوب میگی ۲۰ بده یعنی هیچ عاقلی تو اون موقعیت ۱۸ رو انتخاب نمیکنه چون: بهترین انتخاب قانون انسانها و اما درباره بهشت و مثالتون خیلی راحت یک آدم عاقل ارزیابی می‌کنه و از اونجایی که زنا نکردن اینجا معلومه زنا کننده رو میگم زنا کننده ارزیابی می‌کنه و مثلا میگه؛ احتمال وجود بهشت مثلا خیلی کمه یا خدا وجود ندارد که بهشتی باشه یا توبه می‌کنه و می‌ره بهشت یا انواع ارزیابی های دیگه مثلا ارزیابی می‌کنه میگه زنا و ازدواج فرقی باهم ندارن و ادیان برا پول درآوردن درستش کردن و هزاران هزار ارزیابی دیگه و چون ارزیابی می‌کنه و میبینه زنا کردن مثلا بهتر از زنا نکرده انتخاب میکنه یامومنی که میبینه زنا نکردن بهتر از زناکردنه (بازهم ارزیابی هست اینجا قرار نیست که زنا کننده فقط به بهشت و عذابش فکر کنه و با اون ارزیابی کنه چون عوامل دیگه ای هم هست که بالا گفتم)

سلام دوباره. دوست عزیز شما مثل اینکه متوجه نمیشی من چی دارم عرض میکنم خدمتتون! بحث توی انتخاب بهتر نیست. بحث توی توانستن انتخاب است یعنی می تواند 18 را انتخاب کند؟ یا نه؟ همین. نمیدونم واقعا؛ این خیلی سخته فهمیدنش؟ دوست عزیز در مورد اون بهشت و جهنم دارم میگم ارزیابی او در مورد بهشت و انجام ندادن زنا آن 100 درصد و انجام دادن و دوساعت لذت بردن و چندسال عذاب کشیدن (یعنی این‌ها کدها هستن)5 درصد است حالا میتونه اون زنا رو انجام بده یا نه؟ همین

بحث بر سر میتونه یا نمیتونه نیست بحث بر سر میکنه یا نمی کنه هست دوست عزیز نگاه کنید فرض کنید دیکتاتوری به شما دوراه قرار داده یا اینکه بمیرید یا زنده بمونید با فرض اینکه اولویت شما زنده ماندن هست نه شرافت شما می تونید مرگ رو انتخاب کنید اما اینکار رو نمی کنید و دیکتاتور نمیتونه ادعا کنه چون من براش دوراهی گذاشتم و میتونست مرگ رو انتخاب کنه پس اختیار داشت درواقع این نوع پیشنهادات با اینکه شما میتونی از بین بد و بدتر بدتر رو انتخاب کنی یا خوب و خوبتر خوب رو انتخاب کنی (و ضرر کنی) اما در این نوع پیشنهادات بدتر یا خوب رو انتخاب نمیکنی ############ پس چی شد ؟ در انتخاب. .....>. مسئله تونستن نیست بلکه مسئله داشتن پتانسیل به عمل رساندن اون هست وگرنه اجباری ترین کارها هم مثل اعدام بازم گزینه داره (مثلا منتظر اعدام شدنش باشه یا فرار کنه و یا خود کشی کنه و...) اما پتانسیل به عمل رساندن مثلا فرار کنم وجود داره ؟ اما پتانسیل به عمل رساندن منتظر اعدام باشم و این چندروز رو خوش باشم وجود داره پس فرد مجبور میشه یک گزینه رو انتخاب کنه در مسئله زنا شما هم مثلا برای یک فردی که مسلمانه و از جهنم و وجدان درد میترسه این امکان وجود داره که زنا کنه ینی میتونه ولی پتانسیل به عمل رساندن اون کار با توجه به ارزیابیش وجود نداره. بدرود فعلا

سلام راع. خب میتواند که بکند یا نکند یا نمی‌تواند؟ // ببینید من یک مورد شاهد مثال برای بحث بالاتون میارم. لشکر یزید؛ اباعبدالله (علیه‌السلام) رو بین دو راهی قرار داد؛ یا بیعت با یزید یا مرگ. بیعت به همراه عیش و نوش بود وعده‌های مالی زیاد و در مقابل مرگ او با کشته شدن همه ی هم کیشان خود و فرزندان خود و اسارت بچه ها و هزاران بلای دیگه. و میتونست به دروغ بگه بیعت میکنم و بعدا بزنه زیرش یا فرار کنه. و... پس با ارزیابی شما باید بیعت را میپذیرفت ولی انتخاب کرد بین خوب و بد. و فرمود «هیهات منا‌الذله» حاضرم انتخاب کنم این همه سختی ها رو در مقابل تمام ارزیابی های ذهنیم. و انتخاب کرد شهادت را. حال آیا نمی توانست بکند یا نکند، یا نمی توانست؟؟؟

خب گرامی اگه بر اساس تاریخی بگیم حرف شما ده درصد هم درست نیست(نتایج تاریخی حرکتی ملکوتی رو مشاهده نمیکنه مثلا تاریخ طبری ) اما من با اونا کاری ندارم و با مدل شما میرم جلو اولویت امام حسین دین بوده درسته؟ پس هر چی به نفع دین بوده رو انجام می‌داده و این قانون حسین بوده که از هر چیزی که به نفع دینه تبعیت کنه میتونسته زندگی آرومی داشته باشه و خودشو به کشتن نده اما اولویتش و قانونش این اجازه رو بهش نمی‌داده (امیدوارم از کمیک خوشتون بیاد چون برا درک بهتر حرف من بهتره به کمیک بازگشت شوالیه تاریکی یه نگاهی بندازین در اون کمیک یه قسمتی هست که بتمن خیلی دلش میخواد یهرئیس خلافکارا رو با گلوله های هواپیمایش بکشه ولی نمیتونه قانون خودشو بشکنه) بله حسین هم چون قانونش دین بود نمیتونسته اونو بشکنه

سلام راع. در مثال که مناقشه نیست. گرچه تمام مسائل تاریخی هم صحیح نیست و جعل هایی هم صورت گرفته... . ببینید اینکه قاطبه انسان ها قانون مدار هستند شکی نیست و وجدان نخواهد گذاشت که خلاف قانون عمل کند ولی این اصلا ربطی به اخیار نداره. بحث ما روی میتواند خلاف آن عمل کند یا نه؟ است

شما به حرف من گوش نمی کنید من میگم موضوع سر میتواند یا نمی تواند نیست بلکه سر پتانسیل لازم برای اون کار هست بله یک انسان محکوم به اعدام میتواند تلاش به فرار کند اما به علت ترسو و بیفایده بودنش این پتانسیل وجود ندارد که برای فرار تلاش کند میتواند فرار کند اما مجبور به اعدام است و حسین هم همینطور میتوانست بیعت کند اما مجبور به حمایت از دینش بود...

دیگه فکر کنم تا اینجا در این موضوع بحث کافی باشه. قضاوت بسپاریم به دیگران

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.