حقانیت با استناد به استخاره!
احمد البصری و هر شخص دیگری که بر حق نباشد و ادله کافی برای اثبات مدعای خود نداشته باشد مجبور میشود دست به دامن امور غیر متعارف و غیر معمول شود که البته این امور برای اکثریت جامعهکه عقلانی هستند مورد قبول واقع نمیگردد. شاهد مثال در این موضوع حسن البصری است که اثبات حقانیت خود را در استخاره جستجو میکند.
معمولاً افرادی که با فاصله گرفتن از حقیقت سعی دارند پیروانی را برای خود دست و پا کنند، برای اثبات خود به هر کاری دست میزنند. احمد البصری هم برای اثبات ادعای کذب خود چاره را در آن دید که پیروانش را به گرفتن استخاره ارجاع دهد. این در حالی است که استخاره اولاً طلب خیر است و مربوط به مواردی است که مشورت و نظر صاحبان فن و غیره مکفی نباشد و در امور شرعی مانند انجام واجبات و ترک محرمات نباشد.
احمد البصری ادعای خود را با عبارتی از کتاب الغنیه اثبات میکند: «علی بن معاذ گوید: به صفوان بنیحیی گفتم: چگونه بر امامت علی (امام رضا) یقین نمودی؟ گفت: نماز خواندم، دعا کردم، استخاره نمودم و یقین کردم.» و حال آنکه این کلام «صفوان بنیحیی» به جهت اینکه نه معصوم است و نه بر این کار تأییدی از امام بیان شده باشد، نمیتواند دلیلی بر اثبات مدعای احمد البصری واقع گردد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولا افرادی که با فاصله گرفتن از حقیقت سعی دارند، پیروانی را برای خود دست و پا کنند، برای اثبات خود به هر کاری دست میزنند و سعی میکنند مریدان خود را به گونهای مشغول سازند که جنبه دینی و مذهبی به آن بدهند، تا کمتر مورد عتاب و بازخواست باشند. یکی از این نمونهها «احمد البصری» است که ادعای ارتباط با امام و سپس جانشینی آن را ادعا نمود و در اثبات مدعای خویش، پیروانش را به گرفتن استخاره توصیه میکرد. وی با سوء استفاده از ناآگاهی مریدانش همه عباراتی مانند «إستَخِر الله»، «إستَخَرتَ الله»، «إستَخَرتُ الله»، «خار اللهُ لَک» را به همان استخاره عرفی با قرآن معنی کرده و آن را دلیلی برای اثبات بر حق بودن خود معرفی کرد.
احمد البصری ادعای خود را با برداشتی از یک نقل قول از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) بیان کرد، به این صورت که: «علی بن معاذ گوید: به صفوان بنیحیی- از بزرگان صحابه امام موسی کاظم (علیه السلام) گفتم: چگونه بر امامت علی (امام رضا) یقین نمودی؟ گفت: نماز خواندم، دعا کردم، استخاره نمودم و یقین کردم.»[1] با وجود این روایت، پیروان احمد البصری چنین گمان کردند که صفوان بنیحیی از راه استخاره بر حقانیت امام ایمان آورد! و یا اینکه این روش از ناحیه امام تأیید شده بود.
قبل از ورود به این بحث و نقد مطلب مورد اشاره خوب است نکاتی در مورد استخاره بیان شود و آن اینکه: استخاره در واقع طلب خیر کردن است و دارای شرایطی میباشد یکی از مهمترین آن این است که قبل از اموری مانند مشورت، نظرخواهی از کارشناسان فن، تحقیق، بررسی، تفکر و ... انجام شده باشد و اگر بعد از همه این موارد هنوز ابهام و سردرگمی احساس شد، میتوان به استخاره روی آورد. اما در اموری مانند انجام واجبات و یا ترک محرمات و مواردی که عقل سلیم درباره آن نظر قاطع داشته باشد، استخاره جایی ندارد. همچنین در امور مهمی مانند ادعای رسالت و یا نبوت و موارد اینچنینی، استخاره موضوعیتی نداشته و سند بهحساب نمیآید. مضافاً بر اینکه در سیره معصومین (علیهم السلام) نیز برای تشخیص حق از باطل چنین مجوزی صادر نشده است. آنچه طرفداران احمد البصری به کتب شیعه نسبت میدهند، دروغی بیش نیست.
آنچه در کتاب الغنیه شیخ طوسی آمده، دقیقاً خلاف آن چیزی است که پیروان احمد البصری ادعا کردند؛ چرا که شیخ طوسی در رد دلایل واقفیه، بر مهدویت امام موسی بنجعفر، نوشته است: همه روایاتی که از سوی یکی از واقفیه به نام ابومحمد علی بن احمد علوی موسوی در کتابی به نام فی نصره الواقفه روایت شده که روایات آحادند (غیر متواتر) و هیچ حجت شرعی و یا عقلی آن را تأیید نکرده است. شیخ طوسی در ادامه گفته است: در این گزارش چیزی جز سرزنش کسیکه در امر اعتقادات، استخاره کرده، یافت نمیشود؛ ضمن اینکه کارهایی که از غیر معصوم بوده و یا تأییدی از جانب معصوم بر آن یافت نشود برای ما حجت نیست.[2]
پینوشت:
[1]. شیخ طوسی، الغنیه، موسسه معارف الاسلامیه، قم المقدسه، ص61
[2]. شیخ طوسی، الغنیه، موسسه معارف الاسلامیه، قم المقدسه، ص62
دیدگاهها
ناشناس
1396/02/10 - 11:52
لینک ثابت
موافقم.استخاره در هنگام
افزودن نظر جدید