روند شكل گيري خاندان مكتب

  • 1391/10/09 - 09:55

جریان مکتب را می توان به خطرناکترین گروه و خاندان اهل حق در میان دیگر جریانات و خاندان های منحرف این فرقه ضاله معرفی کرد.

تاريخچه خاندان مكتب

به جهت اهمیت خاندان مکتبی­ها، در این گفتار به طور مستقل به بحث درباره تاریخچه و روند شکل گیری این خاندان می­پردازیم.

روند شکل­گیری

درگذشته، شخصی به نام «حاج نعمت الله جیحون آبادی»که  اهل سقز کردستان و از طایفه مکری بوده است، به شهرستان صحنه، روستای جیحون آباد مهاجرت می­نماید و با تغییر مذهب خود سر سپرده خاندان شاه حیاسی می­شود. وی پس از چندی به تألیف دیوان شعر حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت در شرح عقاید اهل حق اقدام می­کند و بدین ترتیب، با کسب نام و نشان در روستای و جیحون آباد با سوء استفاده از فقر فرهنگی شدید حاکم بر منطقه، زمینه را برای یارگیری و مطرح کردن خود به عنوان قطب فراهم ساخته، موفق به جمع ­آوری و جذب عده­ ای به دور خود می­شود. پس از آن،«عبد الحمید خان»حاکم و خان پرقدرت آن زمان با مشاهده اوضاع به وجود آمده، نسبت به نعمت الله خشمگین شده، و با تهدید وی موجبات متواری شدن حاج نعمت الله از روستا و فرار او به شهرستان صحنه را فراهم می آورد. پس از چندی آوارگی، حاج نعمت الله با میانجی­گری بزرگان اهل حق(خاندان شاه ابراهیمی) دوباره به جیحون آباد باز می­گردد. نعمت الله این بار به صورت مخفیانه و با زیرکی خاصی فعالیت­های قبلی خود را ادامه داده، به جذب افراد می­پردازد و موفق به تشکیل گروهی سنتی موسوم به «دراویش حاج نعمت»می­شود. این جماعت را می­توان شروع حرکتی دانست که میراث نامیمون آن در حال حاضر به نام تشکل انحرافی «مکتب» پا به عرصه وجود گذاشته است.

روند تبدیل گروه سنتی حاج نعمت به فرقه­ ای انحرافی و تشکیلاتی موسوم به «مکتب نور علی الهی» را می­توان در چهار مرحله به شرح ذیل بیان نمود:

مرحله اوّل: حیات حاج نعمت (1288-1338هـ . ق )

در این مرحله، همانگونه که در مطالب قبلی بدان اشاره گردید، حاج نعمت با زیرکی خاصی پس از تألیف شاهنامه حقیقت، آرام آرام جماعتی را به دور خود جمع کرد و با تأسیس گروه موسوم به دراویش گام اوّلیه حرکت به سوی ظهور فرقه انحرافی مکتب را برداشت. در این مقطع تمامی طرفداران حاج نعمت، خود را اهل حق دانسته و به آن اقرار داشته­ اند.

مرحله دوم: به قدرت رسیدن فتح الله جیحون آبادی

فتح الله پس از فوت پدرش با ادامه راه او، مدتی را در جیحون آباد اقامت کرده به هدایت مریدان پدرش مشغول شد، سپس در سال 1308 هـ ق با داشتن حدوداً 34 سال سن به تهران عزیمت نموده، پس از یکسال اقامت در پایتخت، به استخدام اداره ثبت احوال در آمد و به کرمانشاه منتقل گردید. در سال 1312 هـ ق پس از اخذ مجوز کار قضایی به شیراز مسافرت کرد و در این شهرستان به شغل قضاوت مشغول شد. وی با انتقال به خرم آباد تا سال 1320 هـ ق در سِمَت دادستانی خرم آباد مشغول به کار شد و در این زمان کتاب برهان الحق را که در شرح عقاید اهل حق است و در آن به صراحت خود و طرفدارانش را پیرو مذهب اهل حق معرفی نموده است، نوشت. و این گونه، گروه موسوم به «مکتب»رسماً و عملاً و با هدایت فتح الله جیحون آبادی و کمک خواهرش به نام «شیخ جانی»روند تشکیلاتی خود را آغاز کرد. در این زمان است که فتح الله با استناد به آیات قرآنی در یک بدعت نامیمون خود را نور علی الهی معرفی می­کند. او با صراحت مکتب را ساخته دست خودش معرفی نموده و بر این عقیده است که دین او تنها دین کامل جهان است. او به آیین اهل حق حمله ­ور می­شود و راه آنان را راه نادرست دانسته، تعریف خود از اهل حق را تنها تعریف صحیح می­داند.

در هر حال، می­توان این دوره را دوره تشکیل فرقه انحرافی مکتب و سعی در هدایت آن به سوی تشکیلات سیاسی تمام ­عیار بر شمرد. وی در سال 1353 هـ ق از دنیا رفت و در هشتگرد دفن گردید. مقبره وی در کوی نور واقع در شهرستان هشتگرد زیارتگاه مریدان نور علی الهی است؛ البته پس از تخریب و از بین بردن جسد مومیایی نور علی توسط مخالفانش، آن­جا به عنوان نظرگاه نور علی الهی قلمداد می­شود.

مرحله سوم: به قدرت رسیدن شیخ جانی، خواهر نابینای نور علی الهی

پس از نور علی، خواهرش شیخ جانی به عنوان رهبر فرقه شناخته شد و با همکاری برادرزاده ­اش دکتر بهرام، به اداره امور مکتبیون پرداخت. در دوره وی، اختلافات و درگیری­های ایجاد شده در زمان نور علی بین اهل حق و مکتب به اوج خود رسید و شیخ جانی با تشکیل گروه­های خشونت و تهدید بر اساس یک سیاست تشکیلاتی به منظور حفظ فرقه، به برخورد با مخالفان اقدام نمود.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شیخ جانی با توان تشکیلاتی خویش به مخالفت با نظام نوپای اسلامی پرداخت و با سیاست­های افراطی خود موجبات بروز منازعات فراوانی را فراهم آورد که از جمله می­توان به درگیری شهرستان هشتگرد که منجر به تخریب مقبره نور علی الهی گردید، اشاره نمود. شیخ جانی پس از مرگ در شهر پاریس فرانسه دفن گردید و از طرف شهرداری پاریس برای وی مقبره­ای نسبتاً عظیم به طور رایگان ساخته شد. این مکان در حال حاضر، به محلِّ زیارتی مهمّی برای مکتبیّون فرانسه تبدیل گردیده است. دکتر بهرام نیز پس از مدتی متواری شد و راهی فرانسه گردید. او هم اکنون نیز در این کشور اقامت دارد.

مرحله چهارم: انتصاب دکتر بهرام الهی به عنوان رهبر

پس از فوت شیخ جانی، دکتر بهرام، فرزند نور علی، به قدرت رسید و رهبری جریان انحرافی مکتب را به عهده گرفت. با به قدرت رسیدن دکتر بهرام، وی با کمک­های مالی فراوان همسرش به نام مینو توکلی و با بهره­گیری از هدایت­ها و مساعدت­های سرویس جاسوسی فرانسه، فرقه مکتب را با ترمیم روش­ها و ساماندهی امورات به یک سازمان پیچیده منظم، مانند گروهک منافقین تبدیل کرد. نامبرده در حال حاضر متواری است و از کشور فرانسه این جریان را هدایت می­کند. او با به روز کردن تفکرات عناصر مکتبی، موفق به تحقق بسیاری از آرزوهای پدرش که در آن زمان شرایط تحقق و علنی شدن

آن­ها برای نور علی فراهم نبود، شده است. ساختار تشکیلاتی تدوین شده در زمان دکتر بهرام برای مکتب را می­توان بدین شرح ترسیم نمود:

الف- مکتب به لحاظ تشکیلاتی به روش گروهک منافقین عمل نموده و یک کپی برداری از این گروهک می­باشد، بدین صورت که خود دکتر بهرام در نزد مکتبیون به عنوان رهبر معنوی فرقه و تشکیلات به شمار می­رود و همسرش، مینو توکلی، مسئولیت هدایت اجرایی تشکیلات را بر عهده دارد.

ب- این فرقه در تربیت نیروهای وابسته، با راه ­اندازی کلاس­های آموزشی موسوم به کلاس­های جانبی و جَم عمومی برای تمامی مقاطع سنی تحصیلی از روش­های تربیتی بهائیت تقلید می­کند.

گفتنی است که دکتر بهرام الهی در یک اقدام حساب شده و تشکیلاتی در سال 1363 هـ ش تمامی وابستگان فرقه­ ای خود را ملزم نمود که با تراشیدن سبیل­ها، خود را شیعه اثنی عشری معرفی نمایند. این کار دکتر بهرام، حاشیه ای امن برای مریدان این فرقه درست کرده است.

 

مناطق محل سکونت مکتبی­ها:

صحنه کرمانشاه، هشتگرد کرج، کلاردشت و مناطقی از گرمسار، از جمله مناطق محل سکونت این خاندان می­باشد.

تنظیم و تدوین

دیدگاه‌ها

لعنت خدای یکتا و بی همتا و حی و توانا بر تو باد

درست حرف مواظب به چه عزیزی توهین میکنی اون دنیا جواب همه ی کسایی که این حرفارو میزنن رو میده .تنها حرفی که دارم براتون متاسفم

چرا خزعبلات ميبافين شماها!؟؟؟ اصن ي بار پات اين طرفا خورده اصن نميدوني چ خبر هستش،چرا شعر ميگي اقاي مثلا پژوهشگر!!!!

بد بخت بی سواد اگر کتابهای این مکتب مطالعه کرده باشی به صراحت گفته شده که نه اهل سیاست بوده ونه میخواهد وارد شود و شعار مکتب دکان داری نیست کسی که منم منم میگوید از نظر ما مردود است انشاء الله هدایت شوید

دم شما گرم فرقه مکتبت به لطف خدا تاوان تمام ظلمهایی را که به مردم جیحون آباد کرد پس داد .ننگ بر بهرام الهی وزن فاسدش .اسم خودشان را اهل حق میگذارند .ننگ بر اهل حقی که سبیل خود را بزند .همین که در به اصطلاح جمخانه یا خانه فساد آنها را بستند بسشان است .آخر کی دیده زن روی نذر دعا بخواند.ننگ بر شما .از این بدتر هم بسرشان میاید .از نویسنده این مطلب کمال تشکر را دارم

دوست ناديده اولا اگر خودت اهل حق هستي و يارسان مطالب و مناقشات داخلي و اين قبيل امور به اين مثلا پژوهشگران ربطي نداره! ثانيا برو بخون ببين چه توهينهايي به حضرت سلطان و ساير مقدسات شده در همين يايت مثلا پژوهشي! پس بخاطر انتقاد از مكتب خودت رو ننداز تو دانن اينا

از رفتار پیروان یک مکتب یا فرقه میتوان پی به اصالت آن فرقه برد.مدتها قبل با شخصی که خودش را از مریدان استاد الهی معرفی میکرد و بخش بزرگی از دوستان و فامیلش هم مثل خود او مرید استاد الهی بودند.آشنا شدم.او در ابتدا چهره بسیار با عاطفه و با معرفت و دلسوزی از خودش نشان میداد که خواندن کتاب های عرفانی مخصوصا در رابطه با استاد الهی کار هر روزش بود.البته من در انگلستان این آدم را ملاقات میکردم و صاحب یک پیتزا فروشی هم بود.جالبه او سید هم بود و متاهل و صاحب چند فرزند هم بود.ولی چنان به همخوابی با روسپی ها و زنان خیابانی اعتیاد داشت که برای ایرانی های اونجا به نوعی ضرب المثل شده بود. علاقه عجیبی هم به مال اندوزی و سواستفاده های مختلف مالی و فکری از دوستانش داشت و جالبه مدتی هم ادعای پیامبری میکرد و مدعی بود چیزی کمتر از سایر پیامبران که ندارد ، تازه بالاتر از اکثر آنها هم هست. در انتها هم زنش بهش خیانت کرد و در سن بالا با مرد جوانی روی هم ریخت و طلاق گرفت.همین شخص به خود من هم ضربه های شخصیتی و مالی بسیار زیادی زد که من به علت صمیمیتی که باهاش داشتم تا مدتها چشم روی شرارت هایش بسته بودم و زمانی هم که کاسه صبرم لبریز شد و تفکرات و شخصیت احمقانه ای که از خودش نشان میداد را به تمسخر گرفتم.چنان عکس العمل تند و تهدید به ضرب و شتم و فحاشی از خودش نشان داد که انگار به یک پیامبر واقعی توهین کردم .راستش سایر همکیشان او هم چیزی بیشتر از یک مشت دیوانه و پر ادعا و البته شرور و خودپسند چیز دیگری نبودند.نمی فهمم چرا هر کسی را در این فرقه می دیدم مخصوصا کسانی که مدتهای طولانی در آن بودند، از نظر سطح شعور و منطق و مخصوصا پرهیزگاری و شرافت وجدان بشدت مشکل داشتند و برعکس ظاهر عابد و صالحی که مدعی آن بودند افرادی بشدت فاسد و ناپاک و هوسباز و بی وجدانی بودند.

استدلال كرده ايد" از رفتار پیروان یک مکتب یا فرقه میتوان پی به اصالت آن فرقه برد"!!! اگر اينگونه باشد كه بايد فاتحه تمام اديان و مكاتب را خواند اقاي محترم! عملكرد مسلمانان ايا ميتواند معيار درستي يا نادرستي عقايدشان باشد!؟ فكر ميكنم اگر كسي به اداب پژوهش اشنايي داشته باشد ميداند استدلال شما هيچ جايگاهي ندارد! به صرف اينكه عده اي مسلمان قتل و غارت و تحاوز و حمايت از تروريسم كرده اند ايا ميتواند كل ديانت انها را زير سوال برد!؟ خير! فكر ميكنم متوجه منظور بنده شده باشيد.

استاد الهی بنیان گذار دانشگاه معنوی سیرکمال و طب روح در جهان است . شاگردان او اکثرا دانشمندان بزرگ ، ادیان شناسان و عرفا و موسیقیدان برجسته هستند . از جمله پروفسور جیمز موریس استاد تحقیقات اسلامی دانشگاه ابرلین ، پروفسور پیتر چلکوفسکی استاد فلسفه شرق دانشگاه نیویورک ، پروفسور ژان دورینگ موسیقدان برجسته فرانسوی و ... هزاران دانشمند دیگر . فقط بدانید بزرگترین موسیقدانان در موسیقی عرفانی و تنبور او در حیرانند . حال ببینید تعالیمش چیست . درضمن وقتی مقبره استاد را تخریب کردند اثری از جسم در آن نیافتند اینها همه اش دروغ محض کوردلان است . دیده حق بین میخواهد تا استاد را بشناسد .

احسنت خدا اجرت بده یا علی

بنده با نظر جناب مهران موافقم . اتفاقا خیلی از حاضران در ماجرای تخریب مقبره او ، و بعد ازینکه دیدند جسمی در کار نیست تا بدان توهین کنند ( کمااینکه تمامی آنان در روز دفن و بتن آرمه کردن مقبره استاد از حاضرین بودند ) به تمامی تعالیم و مشی فکری استاد اعتقاد عمیق پیدا کردند . این اراجیفی که اینگونه وبلاگ ها و سایت های نامعتبر می زدند و افراد بی اطلاع و بی فرهنگی که کامنتهای در خور شأن خود و خانواده شان می گذارند خللی در شناخت دوستداران استاد ایجاد نمی کند . بلکه خواننده آگاه و با ذکاوت را بر آن می دارد که خود مستقیما و بدون مراجعه به این گونه سایت های جانبدارانه که احتمالا از نوشتن این خزعبلات منفعتی دارند ، در مورد زندگانی و شخصیت بی بدیل استاد تحقیق کنند تا بیشتر او و مشی فکری اش را بشناسند . هر خواننده آگاه وقتی که بداند در موزه متروپولیتن و دانشگاه سوربن ( آنجایی که برای هر کسی نظیر این برنامه ها را ندارند و بیخود خود را هم درگیر مسایل بیهوده و نزاع بر سر دین نمیکنند ) برای او سمینارها و نمایشگاههایی برگذار شده خود تا ته ماجرا را میخواند.

سلام دوست عزیز ونوسنده خدمت شما وخوانندگان محترم عرض کنم که این جنایاتی که آقایان مکتبی انجام دادن یک هزارم واقعیت نیست از اینکه دقیقا سیاستهای صهیونیستی را به کار میبرند وترور های هدفمند انجام میدهند اصلا خود شما آقای م ح یا آقای سینا در چند تا از این جنگها وجنایات شرکت داشتیددر آذر ۷۸ حتما تشریف داشتید شما که تاب انتقاد ندارید وهرکس که به شما انتقادی بکنه به هر بهانه ای که شده باید طرفو سر به نیست کنید وحتی به جنازه اش هم رحم نکنید تیم رعب ووحشتتان چند نفره یا حجت الاسلام صباعی امام جمعه هشگرد مرحوم تیموری زند که جنازه اش را با کاردک جمع کردن ب(یچاره اصلا گناهش چه بود؟)چرا باید مستوجب این عقوبت میشد سید خلیل عالی نژاد ترسیدید از اینکه توب اروپا دستش به تلویزیونهای فارسب زبان خارج بند بشه وپته آقای شاه بهرامتانو چه میدانم آقی رییس جمهور یا آقای دکتر بریزه رو آب به هر حال ممنونم از کسانی که در هرجای عالم که باشه از ظلم انتقاد میکنه ولی دوباره میگویم نوشته ها آقا سینا یکی از هزاره

آقای امین این خود یکی از نشانه های سرسپرده بودن به غرب وصهیونیست وآمریکا است که کنگره بر پا میدارند شکر خدا ملت وجوانهای انقلابی ورهبر با تدبیر وعزیز انقلاب به اندازه ای فهیم وبصیر هستند که تهاجمی که از طریق مکتب شما به فرهنگ اصیل وعشایری قوم کرد وایرانی که همه جوره پای نظام ورهبری ایستاده را تشخیص دهند. شما فکر کردید ( ) شهریه

از وبلاگ نویس عزیز خواهش میکنم که اسم مکتب رابا اهل حق هیچ وقت اشتباه نگیرید دوست عزیز همانگونه که بهایی را با شیعه یکی نمیدانند چرا که تمام پیران اهل حق طی نامه ای که در سال ۶۴ به اتفاق امضا نموده و منتشر نمودند این یک دین ساختگی وبدعت است وهیچ گونه سندیتی نداردولی متاسفانه مسولین برای مدتی چشم از کارهای اینها برداشتند وتوانستند به صورت زیر پوستی کارهای خود را پیش ببرند والا اهل حق کجا واستغفرالله ادعای خدایی وپیغمبری کجا!!!

دوست عزیز وبلاگ نویس این چه وضعیه که اهل حق را با مستندات مکتب نورعلی ونعمت الهی منکوب میکنید در صورتی که تمام پیران اهل حق آنهارااز خود نمیدانند وتمام مراجع نیز ازعان دارند که از شاخه اهل حق نیستند پس چرا اینگونه تناقضگویی اسمش چیه و به چه منظوریه آیا همین مردم اهل حق نبودند که در هشت سال دفاع مقدس جانانه ایستادند آیا همین مردم اهل حق نیستند که از اول انقلاب تا به الان همه جوره پای نظام ایسادهاند ؟ دوست عزیز یک مقدار ملاحظه خوب است..این آقایان از همان اول که وارد روستای جیحون آباد که شده اند طبق همین مستندات خود شما که اطلاعاتی تقزیبا ناقص هم دارید به دستور عوامل استکبار واستعمارغرب در زمان جنگ جهانی دوم وارد این جماعت شده( اهل حق) وچون سودای ریاست نیز داشتندخیلی زود درسهایشان را فراگرفتند ولازم بهذ ذکر است که جنابعالی نیز بدانید که یکی از شاخه های فعال فراماسونری در ایران همین مکتب نورعلی الهی میباشد ونکته دیگر اینکه مینو توکلی صبور دختر همان توکلی معروف لیدر بهاییان وفراماسونه بود که تمامی ثروتش از طریق ایادی بیگانه واستعمار به ایشان میرسد

جناب سینا، نویسنده این مقاله دیگر برای پاسخگویی در این سایت حضور ندارند، لطفا نظرات خود را ذیل مقالات جدیدِ اهل حق ارائه کنید (در صفحه اولِ مربوط به اهل حق). با تشکر از شما