دفاع از یزید توسط فرقه وهابیت پلید
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت این فرقه نوظهور و گمراه در میان فرق و مذاهب اسلامی، همیشه خود را داعیهدار اسلام ناب و اصیل میدانند و تفکرات سست و باطل و پوچ این گروه به ظاهر مسلمان باعث گردید، که تمام مذاهب دینی و اسلامی، این فرقه را از خود نخوانند، حتی بزرگان اهل سنت و جماعت هم چه در گذشته و چه در زمان حال، بهدنبال روشنگری دینی و اعتقادی نسبت به این مسلک خبیث در بین مسلمانان بودهاند، تا در دام شیطانی این فرقه قرار نگیرند. اینان در تمام جوانب دین، چه در احکام و چه در تاریخ و چه در دیگر حوزههای دینی ورود نابخردانه کردهاند و نظرات و تفکرات افراطی و ضدّ دینی و عقیدتی، نسبت به دیگر مذاهب اسلامی دارند، از جمله نظراتشان در واقعه جانسوز کربلا در سال 61 هجری قمری است که نسبت به شخصیت یزید بن معاویه، نظری مساعد دارند و تمام تلاش خود را صرف دفاع از این خبیث ملعون میکنند، که به گفتهی تاریخ اسلام، و خصوصاً بزرگان اهل سنت، مانند ابن حزم و ابن عماد حنبلی و دیگران...[1] او را کافر و مستوجب لعن و نفرین میدانند. ما در این نوشتار مختصر گوشهای از دیدگاه کسانی را که از این شخص پلید حمایت میکنند را بیان میکنیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان قرار میدهیم.
مفسر بزرگ اهل سنت، آلوسی، در قسمتی از سخنان خود در کتاب تفسیرش، یزید را اینگونه لعن میکند که: «وعلی هذا القول لاتوقف فی لعن یزید لکثره اوصافه الخبیثه و ارتکابه الکبائر فی جمیع ایام تکلیفه...[2] بنابر این قول، بهخاطر کثرت اوصاف خبیثه و ارتکاب گناهان کبیرهای که در طول ایام تکلیفش از او سر زده، بهخصوص آنچه در ایام استیلاء و تسلطش بر اهل مدینه و مکه مرتکب گردید، جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمیماند.»
اما با این حال افرادی مانند ابن کثیر و ابن تیمیه و همفکران آنان، کارنامه سیاه یزید را اینگونه توجیه میکنند، که شاید حسنات یزید اعمال بد او را پاک کند، لذا نباید به او دشنام داد و لعن و نفرین کرد.[3]
لذا ابن تیمیه درباره او مینویسد: «فمن این یعلم الانسان ان یزید او غیره من الظلمه لم یتب من هذه؟ او لم تکن له حسنات ماحیه تمحو ظلمه و لم یبتل بمسائل تکفر عنه و ان الله لایغفر له ذلک؟...[4] از کجا معلوم که یزید یا غیر او از ظالمان، از این کارشان توبه نکرده باشند، یا یزید کار نیکی نداشته است، که این ظلمهای او را از بین ببرد؟ و مصیبتهایی ندیده است، که کفارهی آن ظلمها شود و خداوند او را نبخشد؟...» او در دنبالهی سخن خود استدلال به آیه قرآن میکند و میگوید: خداوند فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ.[نساء/116 ] بهدرستی خداوند هر کسی را که به او شرک بورزد، نمیبخشد و پایینتر از این را برای هر کس که بخواهد میبخشاید.»
دهلوی از بزرگان اهل سنت معتقد است که یزید با کفر از دنیا رفته است و لذا در جواب ابن تیمیه و کسانیکه مانند او فکر میکنند، اینطور بیان میدارد که: «اصل محادت (از باب ضرورت، وعادت) اهل سنت و جماعت، ترک سبّ و لعن است، حتی لعنت بر کافر را هم جایز نمیدانند، چرا که امکان دارد در آخر عمرش عاقبت به خیر شود. اما لعنت و نفرین بر کسیکه یقیناً معلوم شود، که در حال کفر از دنیا رفته است، جایز است. مثل یزید دمشقی که بعد از انجام جنایاتی که بر کفر او دلالت میکند، از دنیا رفته است و لذا علمایی مثل احمد بن حنبل، ابن جوزی و دیگران که کمال شدت و عصبیّت در حفظ سنّت و شریعت را دارند، در کتاب خود او را لعنت نموده و جواز لعن او را از سلف صالح نقل نمودهاند.»[5]
این فرقه ضاله اشکالی را مطرح میکنند که لعن کردن کار شایستهای نیست و خوب است که مسلمانان از لعن کردن بپرهیزند و معتقدند که یزید را نباید لعن کرد. که در جواب اینان باید گفت: لعن نوعی نفرین کردن و نشانه دور بودن از رحمت پروردگار است و در قرآن بیش از 25 آیه وجود دارد که خداوند و فرشتگان و مومنین لعن کردهاند، از جمله این آیه شریفه که میفرماید: «أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ.[بقره/159] خدا آنها را لعنت میکند و همه لعنت کنندگان نیز آنها را لعنت میکنند.»
پس نتیجه اینکه ما طبق این قبیل آیات و روایات از پیامبر که در کتب علمای اهل سنت وارد شده است، معتقد به لعن یزید هستیم و طبق سخن علمای اهل سنت لعن او را جایز میدانیم و از افرادی مانند او بیزاری میجویم. اما سؤال ما از وهابیت این است که شما به چه چیز معتقدید که به دفاع از یزید بن معاویه و امثال او میپردازید؟ مگر نه این است که کتاب قرآن را اصل در تفکرات، و روایات را فرع در اعتقادات خود قرار میدهید؟ پس این، چه برخوردی است، که شما با قرآن و روایات پیامبر میکنید؟ شاید هم دین جدیدتری با پیامبر بهتری آمده است، که اکثر مسلمانان از آن بیاطلاعند و فقط شامل حال شما شده و مذاهب دیگر بیبهره ماندند و شما داعیهدار آن هستید.
پینوشت:
[1]. المحلی، ابن حزم، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج11 ص98.
شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1399ق)، ص11.
[2]. تفسیر روح المعانی، آلوسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج26 ص74.
[3]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، دارالتراث العربی، بیروت، لبنان، (1408ق)، ج6 ص256.
[4]. منهاج السنه، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، عربستان، (1406ق)، تحقیق محمد رشاد سالم، ج2 ص252.
[5]. تکمیل الایمان، دهلوی، چاپ مجتبایی، دهلی نو، هندوستان، (1413ق)، ص71.
دیدگاهها
نفس زکیه
1395/08/19 - 11:26
لینک ثابت
سلام با تشکر این مطلب در
mansur
1395/08/26 - 10:05
لینک ثابت
سلام! با تشکر از مطالب علمی
nafsezakiyah
1395/08/26 - 10:29
لینک ثابت
سلام ممنون از لطفتون نظر شما
افزودن نظر جدید