مهم‌ترین اشتباه محمد بن عبدالوهاب در بحث توحید ربوبی

  • 1394/11/17 - 15:22
در لغت و عرف، لفظ «ربّ و خلق» به معانی جداگانه آمده است، لذا برای روشن شدن تفاوت این دو کلمه نیازمند به بازگو کردن چند مطلب هستیم، که برخی از بزرگان دین در کتب خود متذکر آن شده اند. مثلاً جوهری می‌گوید: پروردگار هر چیزی مالک آن است، ربّ نامی از نام‌های خدای بزرگ است. اما محمد بن عبدالوهاب از فهم همین موضوع نیز عاجر بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای روشن شدن تفاوت این دو توحید، چند مطلب را متذکر می‌شویم، مطلب اول اینکه در لغت و عرف، لفظ «ربّ و خلق» به معانی جداگانه آمده است. اکنون برخی از اقوال را بیان می‌کنیم، جوهری می‌گوید: پروردگار هر چیزی مالک آن است، ربّ نامی از نام‌های خدای بزرگ است که درباره غیر او با اضافه به کار برده نمی‌شود.[۱] آیت الله العظمی مکارم شیرازی می‌نویسد: «توحید ربوبی یعنی این که خداوند به تنهایی عالم را تدبیر، تنظیم و تربیت کند.[۲] مطلب دوم اینکه: اصل و قاعده در هر لفظی این است که به معنای خودش بکار رود و بر معنای لفظ دیگر حمل نشود، مگر آنکه محذور عقلی یا شرعی وجود داشته باشد که در این صورت، هر دو لفظ به یک معنا تفسیر می‌شود، لذا اگر در قرآن تتبع کنیم کلمه - ربّ و خالق - آمده است و گاه در یک آیه با هم آورده شده‌اند. و از طرفی دیگر وقتی هر دو صفت در قرآن درباره خدا به کار برده شده و در لغت برای هر یک، معنای خاصی آمده است و هیچ دلیلی بر استقلال در معنا وجود ندارد، چرا صفت ربوبیت به خالقیت معنا شود؟
خداوند درقرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ ...فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ من رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ‏.[حجر/26-29] ما انسان را از گل خشکیده‌ای آفریدیم که از گل بد بوی تیره رنگی گرفته شده بود و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری را از روح خود در او دمیدم، همگی برای او سجده کنید». در این آیات، خلق و ربّ معنای خاص خود را دارند و الاّ در معنای خلق، تکرار لازم می آید. علامه طباطبایی در کتاب المیزان می‌نویسد: «دو گانه پرست‌ها آفریننده عالم را که خدای بزرگ است، منکر نمی‌شوند بلکه توحید ربوبیت و عبودیت را انکار می‌کنند».[۳]
در هر صورت، مشرکان می‌گفتند: کار خدا فقط خلق و ایجاد عالم است. لذا اینان ایده خاصی داشته‌اند. نه آن طوری که محمد بن عبدالوهاب، همه آنان را موحد دانسته است، خداوند در قرآن ویژگی های مشرکان را بیان می‌دارد به اینکه گروهی از آنها حضرت عیسی (علیه السلام) را خدا می‌دانستند.[مائده/۷۲] گروهی دیگر، خدایان و معبودهایی را عبادت می‌کردند که آنها را در وجود اثرگذار می‌دانستند.[انبیاء/۲۲] برخی دیگر غیر خدا را ربّ خود می‌دانستند.[نازعات/۲۴] بعضی دیگر، برای اطاعت از شیطان و غیر خدا مشرک شدند[انعام/۱۲۱]. بعضی دیگر بدون اذن الهی از غیر خدا شفاعت می‌خواستند و آنها را عبادت می‌کردند[یونس/۱۸]. عده ای دیگر برای  خدا فرزند قائل بودند[انبیاء/ 26]. گروهی دیگر برای معبودان خود، خالقیت را قائل بودند.[یونس/۹۱] برخی دیگر برای معبودان خود مقام ربوبیت و تصرف را قائل بودند[رعد/ ۱۶]. بعضی دیگر از خدا نمی‌ترسیدند، ولی از بت ها می‌ترسیدند [انعام/۸۱]. بعضی دیگر جنیان را شریک خدا قرار می‌دادند و برای خدا، دختر و پسر قائل بودند [انعام/۱۰۰]. بعضی دیگر فرزندان خود را برای بت‌ها قربانی می‌کردند [انعام/۱۳۷]. و گروهی دیگر اموال را بین خدا و بت‌ها تقسیم می‌کردند [انعام/۱۳۶]. برخی دیگر افزون بر اینکه به عالم پس از مرگ اعتقاد نداشتند، مرگ را به دست طبیعت می‌دانستند نه خدا [جاثیه/۲۴]. و برخی دیگر به خدایی که خالق آنان است دشنام می‌دادند [انعام/۱۰۸]. بعضی دیگرشان نسبت به خداوند کافر بودند [بقره/۲۸].
با وجود این همه آیات آیا می‌توان نظریه محمد بن عبدالوهاب را پذیرفت که انحراف مشرکان در طول تاریخ فقط در توحید عبادی بوده و در دیگر مراتب توحید، توحید کامل داشته‌اند؟ آیا با ویژگی‌هایی که برای مشرکان بیان شده می‌توان گفت مسلمانی که هیچ یک از این ویژگی‌ها در آنان وجود ندارد، از مشرکان بدتر هستند؟ ظاهراً محمد بن عبدالوهاب به آیات قرآن توجه نکرده و با دیدن چند آیه به گفتار خودش استناد کرده و قضاوت نموده است چرا که باید تمام آیات مربوطه ذیل مشرکان را دید، و بعد باب سخن را گشود بخاطر اینکه : «القرآن یفسّر بعضه بعضاً.[۴] آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می‌کنند». در نتیجه مهمترین خاستگاه فکری وهابیت خصوصاً محمد بن عبدالوهاب آن است که مشرکان صدر اسلام در توحید ذاتی، ربوبی و خالقیت، کامل بودند و تنها در توحید عبادی شرک می‌ورزیدند. چنانکه در کتاب شرح کشف الشبهات تصریح به آن کرده است.[۵]
او تنها ضعف مشرکین را این می‌دانست که در حق صالحان غلوّ می‌کردند و به آنها توسل می‌جستند و از آنان طلب شفاعت و تبرک به قبور می‌کردند. همین اعمال موجب شرک و خروج آنان از دین توحید می شد. این برداشت او سبب شده است که مسلمانان را نیز به دلیل اظهار محبت و علاقه به پیامبر و اهل‌بیت او و تمام بزرگان دین خود که برای آنان مقام وجاهت والایی قائلند، مشرک بشمارد و آنان را از مشرکان صدر اسلام بدتر بداند. آنگاه این برداشت را پایه صدور فتوا به کفر، قتال و خون‌ریزی آنان قرار داده است. از نظر او مسلمانان پس از قرن نخست، اصل توحید را به درستی نشناختند و به مرور زمان مرتکب شرک شدند، او می‌گوید: به دو دلیل، شرک مشرکان صدر اسلام از شرک اهل زمان ما ضعیف‌تر بود، اول اینکه: مشرکان صدر اسلام، فرشتگان یا بت‌ها را در وقتی که در آسایش و رفاه بودند، همراه خدا می‌خواندند، ولی هنگام سختی تنها خدا را مخلصانه می‌خواندند. دوم اینکه: مشرکان صدر اسلام کسانی را می‌خواندند که مقربان پیشگاه پروردگار بودند مانند: پیامبران و اولیاء و فرشتگان و یا سنگ و چوبی را می‌خواندند که مطیع خدا بودند، و هرگز عصیان نکردند، این در صورتی است که مردم زمان ما فاسق ترین مردم را می‌خوانند.[۶]
این است نظر محمد بن عبدالوهاب درباره توحید مسلمانان و مقایسه آن با توحید مشرکان، و سئوال اینجاست که مسلمانان این زمان به کدام یک از این دو ویژگی عقیده دارند و به آن عمل می‌کنند؟ آیا مسلمان امروزی به جز پیامبران و ائمه معصومین، اولیاء الهی به کس دیگری متوسل می‌شوند؟ هرگز چنین نیست بلکه سخنی است که او می‌گوید و خواننده خود باید قضاوت کند.

پی‌نوشت:
[۱]. صحاح اللغه؛ جوهری، دارالعلم للملایین، بیروت، تحقیق عبدالغفور العطار، (۱۴۰۷ق): ج۱ ص۳۹۹.
[۲]. الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، آیت الله مکارم شیرازی، بی تا، بی جا: ج۲۰ ص۵۶۱.
[۳]. المیزان، علامه طباطبایی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، تهران، (۱۳۶۲ش): ج۱۱ ص۳۲۶.
[۴]. بحار الانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، تحقیق هدایه الله مسترحمی: ج۲۹ ص۳۵۲.
[۵]. شرح کشف الشبهات، محمد بن عبدالوهاب، دارالثریا، ریاض، چاپ چهارم، (۱۴۲۶)، تحقیق عثیمین، ص۱.
[۶]. همان، ص۱۰۳.

تولیدی

دیدگاه‌ها

در کتب تاریخی بغیر از قران امده که مشرکان فرزندانشان را قربانی میکردند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.