نقد «من زئوس هستم» کلیپ آفرينش انسان در قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسانهایی پلید برنامهریزی میشود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش میروند خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ عدمِ اعتقاد به خدا میکنند در صفحات تاریخ میخوانیم که در زمان امام صادق (ع) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مینشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج میکرد. امام صادق (علیهالسلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضلبنعمر به شبهات بیاساس این فرد جوابهایی مستدل و متقن میدادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیهالسلام) با ملحدین به ما میآموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آنها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جوابهایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.
در شبکههای مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادیگرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی میگذارند. یکی از راههای پلید آنان که ظاهرا سرمایهگذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله میباشد کلیپهای انیمیشن «من زئوس هستم» میباشد.
یکی از کلیپهایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 123 میباشد: (بگذریم که در تمامی کلیپهای خود این روش بازی با الفاظ، و مغلطهکاری و ... را برای رسیدن اهداف خود پیش گرفته است.)
در این کلیپ آیههایی از سوره مؤمنون را نقل میکند و به آنها اشکالهایی موهوم میگیرد:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ[مؤمنون/12] ما انسان را از عصارهای از گل آفريديم.»
«ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ.[مؤمنون/13] سپس آن را نطفهاي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم.»
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ.[مؤمنون/14] سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوانهائي در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازهاي ايجاد كرديم، بزرگ است خدائی كه بهترين خلق كنندگان است!»
اشکال اول: ایشان در مرحله دوم به «نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ» اشکال میگیرد که در آیهای دیگر خداوند متعال میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا.[انسان/2] در حقیقت ما انسان (نسل دو انسان اول) را از نطفهای مرکب از مختلطها (منی مرد و زن که هر یک آمیخته از موادی است) آفریدیم در حالیکه او را از حالی بهحالی درمیآوردیم که بیازماییم، و سرانجام او را موجودی شنوا و بینا قرار دادیم.» حال اگر بر فرض إمشاج به معنای تشکیل سلول تخم از ترکیب زن و مرد باشد، باشد پس این ترکیب در مسیر لولههای فالوب صورت میگیرد و این مکان، جایگاه استوار نیست. پس اینکه قرآن میگوید قرار مکین اشتباه است.
بررسی و نقد
مقدمه اول: نطفه در لغت به معناى «آب اندك» است و استعمال آن در «منى» از همينرو است. اين واژه همچنين درسلول نرينه «اسپرم» و «مادينه» (تخمك) و يا تركيب آن دو (تخم) نيز استعمال مىشود. (همانطور که ایشان گفته است.)
مقدمۀ دوم: قرار مکین در تمامی تفاسیر به رحم زن تفسیر شده است. در واقع در محفوظترين نقطه بدن كه از هر طرف كاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دندهها از يك سو، استخوان نيرومند لگن خاصره از سوى ديگر، پوششهاى متعدد شكم از سوى سوم حفاظتى كه از ناحيه دستها به عمل مىآيد از سوى چهارم، همگى شواهد اين قرارگاه امن و امان است .
مقدمه سوم: «امشاج» جمع مشيج و مشج به معناى آميخته و مختلط است. در اين رابطه با اينكه مقصود آيه از تركيب نطفه چه مؤلفههايى است، احتمالات گوناگونى وجود دارد كه اهم آن عبارت است از:
الف. آميختگى و لقاح نطفه زن و مرد؛ اين نگرش، رايجترين ديدگاه در ميان مفسران پس از نزول وحى تا زمان حاضر بوده است. و كسانى مانند طبرى، ابن كثير، مراغى، طبرسى و... آنرا پذيرفتهاند.
ب. تركيب نطفه از عناصر و اجزاى گوناگون؛ جمعی از مفسرین. موريس بوكاى (Maurice Bucaille) در اين زمينه مىگويد: مايع منى از ترشحات مختلفى كه از غدد زير ناشى مىشود تشكيل شده است از:
1. بيضهها: ترشّح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئيدها است كه سلولهاى درازِ واجد تاژكِ دراز، و غوطهور در مايعى سرمگونهاند.
2. كيسههاى تخمى: اين اعضا كه مخازن اسپرماتوزوئيدند، نزديك پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى، بدون عناصر باروركننده دارند.
3. پروستات: مايعى ترشح مىكند كه به منى، ظاهر خامهاى و بوى ويژه مىدهد.
4. غدد ملحق به مجارى ادرار كه عبارتنداز: غدد كوپر (Cooper) يا غدد مرى(Mery) مترشّح مايعى سيال، و غدد ليتره (Littre) كه مادهاى مخاطى ترشح مىكنند.
وى سپس مىگويد: «... چگونه مىتوان از توافق متن قرآنى با شناخت علمىاى كه از اين پديدهها در عصرمان داريم، تحت تأثير قرار نگرفت.»[2]
با توجه به این مقدمات به اصل مطلب میپردازیم:
اولا) از اساس این اشکال باطل است چرا که مفسرین در بیان نطفه در آیه 13 سوره مؤمنون میفرمایند: خداوند باتوجه به آیۀ ماقبل «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ» در مقام بیان دو نوع خَلق است که خلق اول به وسیله گِل بوده (حضرت آدم) دوم خلق بهوسیله آب است. علامه طباطبایی (رحمهالله) در ذیل این آیه میفرمایند: «(نطفه) به معناى آبى اندك است كه بسيار اطلاق مىشود بر مطلق آب. و كلمه «قرار» مصدر است كه از آن معناى قرارگاه اراده شده تا مبالغه را برساند، و منظور از (قرارگاه مكين) رحم زنان است كه نطفه در آن قرار مىگيرد. و كلمه (مكين) صفت رحم است، و توصيف رحم به مكين يا از اين جهت است كه تمكن نگهدارى و حفظ نطفه را از فساد و هدر رفتن دارد و يا از اين باب است كه نطفه در آن، تمكن زيست دارد.
و معناى جمله اين است كه: سپس، ما انسان را نطفهاى كرديم كه در رحم متمكن باشد، همچنانكه آنرا در اول از خلاصهاى از گل درست كرديم. و اين تعبير مىرساند كه: ما طريق خلقت انسان را از آن شكل به اين شكل مبدل نموديم.»[3] پس خدواند در مقام بیان طریق خلقت انسان است و معنای «نطفه» در اینجا یعنی آب اندک. پس این آب اندک در رحم قرارگاهی مطمئن دارد. پس اینجا به معنای آب امشاج و مخلوط (به صورت مقید) نیست.
ثانیا) طبق مقدمه سوم مورد (ب) که بیان کردیم منظور «إمشاج» در آیه میتواند ترکیب از مختلطها (منی مرد و زن که هر یک آمیخته از موادی است) باشد. که خود شما نیز به آن اشاره کردید و ظاهرا آن را صحیح دانستید. ولی در فرض اشکال ترکیب اسپرم و تخمک را فرض گرفتید تا بتوانید اشکال را وارد کنید! پس با این احتمال نیز استدلال شما باطل خواهد شد.
ثالثا) اشکال شما بر فرض مورد نظر خودتان نیز درست نمیباشد (یعنی آمیختگی اسپرم و تخمک). چرا که غالبا نیز در انتهای این لوله و ابتدای دهانۀ رحم این عمل صورت میگیرد. و قرارگاهی مطمئن دارد. البته اگر این نظر را بگیریم خود دلیلی بر یکی از معجزات علمی قرآن است. چرا که تاريخ جنينشناسى نشان مىدهد تا قرون اخير مسئله آميختگى نطفه به هيچ وجه در ميان دانشمندان مطرح نبوده است.
اشکال دوم: علقه که مرحلۀ بعدی است طبق گفته مسلمانان اشاره به لانهگزینی در رحم است. با این حساب میشود روز ششم نه بیست و سوم؟ اتفاقا لانه گزینی در رحم حالت آویزان نداره یعنی سلول تخم در رحم میشینه و اصلا آنطور که میگویند به صورت آویزان نیست؟
بررسی و نقد:
اولا: قرآن اشاره به مراحل جنین دارد و هیچ اشارهای به مدت زمان مرحلهای ندارد پس این اشکال شما به قرآن وارد نیست.
ثانیا: لانه گزینی لانه گزینی روز ششم نیست(!) «تقریبا در پایان هفته سوم، تخمک بارور شده شروع به جاسازی خود در جداره نرم و ضخیم رحم میکند. این فرایند را لانه گزینی مینامند.»[4]
ثالثا: آویزان بودن علقه را هم تحریف کردهاید: «بلاستوسیست ابتدا درون حفره رحمی شناور بوده و از طریق شیرههایی که از لایههای داخلی رحم ترشح میشود، تغذیه می کند. در اواخر هفته سوم، بلاستوسیست ماهیت تهاجمی پیدا کرده و به دیواره ضخیم شده رحم که جهت باروری به این صورت اختصاص یافته، به سختی وصل میشود. این مرحله، یعنی وصل بلاستوسیست به لایه رحمی، «لانه گزینی» نامیده میشود.»[5]
اشکال سوم: مضغه را مفسرها نتوانستند به هیچ کدام از مراحل جنین ربط بدهند؟
مقدمه: در آیه دیگری از قرآن خداوند متعال مضغه را اینگونه بیان میفرمایند:«يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمْ فِى رَيْبٍۢ مِّنَ ٱلْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَٰكُم مِّن تُرَابٍۢ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍۢ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍۢ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍۢ مُّخَلَّقَةٍۢ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍۢ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ.[حج/5] اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (توجه داشته باشید که) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از علقه، سپس از «مضغه» كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم).»
با توجه به مقدمه: در تفسیر نمونه بیان میشود: «در مرحله چهارم كم كم جنين شكل يك قطعه گوشت جويده شده به خود مىگيرد بى آنكه اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد.
اما ناگهان در پوسته (جنين) تغييراتى پيدا مىشود، و شكل آن متناسب با كارى كه بايد انجام دهد تغيير مىيابد و اعضاى بدن كم كم ظاهر مىشود، اما جنينهائى كه از اين مرحله نگذرند و همچنان به صورت سابق و يا ناقص بمانند ساقط مىشوند و از رده خارج مىگردند، جمله (مخلقة و غير مخلقة) ممكن است اشاره به اين مرحله باشد يعنى (كامل الخلقه) و (غير كامل الخلقه).
جالب اينكه قرآن مجيد بعد از ذكر اين چهار مرحله جمله «لنبين لكم» را آورده است ، اشاره به اينكه اين دگرگونیهاى سريع و شگفتانگيز كه سبب مىشود يك قطره كوچك آب به يك انسان كامل تبديل گردد، دليل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چيز.»[6] پس مضغه در مرحله تكامل خود به دو بخش تقسيم میشود: گاه به صورت مخلّق درمیآيد و گاه ساقط میشود و به مرحله بعد يعنى جنين نمیرسد.
به هر حال، پس از مضغه، گاهى جنين به حدى مىرسد كه اعضای آن معلوم است و تصوير پيدا میکند كه در آن صورت مخلّق است و گاهى در همان حد قبل از تصوير ساقط میشود كه در اين صورت غيرمخلّق است.[7]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرمایند: «كلمه (مضغة) به معناى قطعهاى گوشت جويده شده است، و (مخلقة) به طورى كه گفتهاند به معناى تام الخلقه است، و (غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ) يعنى آنكه هنوز خلقتش تمام نشده، و اين كلام با تصوير جنين كه ملازم با نفخ روح در آن است منطبق مىشود. و بنا بر اين معنا، كلام كسى كه گفته (تخليق) به معناى (تصوير) است، با آيه منطبق مىگردد.»[8]
اشکال چهارم: مرحله پنجم و ششم این مراحل اصلا مراحل پشت سرهم نیستند؟ این در حالی است که سلولهای استخوان و گوشت و عصب در همان هفتههای اول وجود داره و در هفته سوم گوشت به وجود میاد و همزمان استخوانها هم تشکیل میشه؟ که همه اینها را میشود به هفته سوم نسبت داد یعنی قبل از روز بیست سوم؟
بررسی و نقد:
مقدمه اول: در آيه مورد بحث چند گونه حرف عطف به كار برده شده، چند جا با «ثم» عطف شده، و چند جا با «فاء». بعضى از مفسرين در وجه آن گفتهاند: مواردى كه با «ثم» عطف شده معطوف كاملا با معطوفعليه مغايرت دارد، مانند سه جمله «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً» و «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً» و «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» و مواردى كه با فاء عطف شده آن مغايرت را ندارد مانند سه جمله «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»، «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً» و «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً».[9]
مقدمه سوم: در ادبیات عرب «فاء» حرف عطف به معنای ترتیب بدون فاصله را میفهماند مثل (جائنی زید فعلی) که فاصلهای زمانی بین ایندو آمدن نمیباشد و فقط ترتیب را میفهماند ولی «ثم» حرف عطف ترتیب با فاصلۀ زمانی است است. مثلا در (جائنی زید ثم علی) یعنی علی مدتی پس از زید آمد.
مقدمه سوم: این مقدمه که تذکر دوباره است، در قرآن و تفاسیر آن مدت زمانی برای این مراحل ذکر نکردهاند بلکه فقط مراحل خلقت جنین را نام میبرد.
مقدمه چهارم: در آخر هفته دوم بارداری تخمک دارای سه لایه سلول میباشد که هر یک وظیفه ی خاص خود را دارند. از اولین لایهی سلولی اندامهای تنفسی و لوله گوارش تشکیل میشود. از دومین لایه ی سلولی استخوانها، عضلات، بافتها، اندامهای جنسی، تخمدانها و سیستم گردش خون تشکیل میشود. و ار سومین لایهی سلولی پوست، مو، مغر و نخاع تشکیل میشود. تخمک همچنان گرد مانند است.
مقدمۀ پنجم: «عِظام» جمع «عَظم» است و در اصل به معنای هر چیز سفت و محکمی است که در مقابل چیز نرمی همچون «لَحم» (گوشت) قرار میگیرد و از اینرو هم به استخوان و هم به غضروف «عظم» گفته میشود.[10]
باتوجه به مقدمات: اولا: در قرآن تعبیر به «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» دارد و «فاء» به معنای مغایرت بین آندو نیست. و فاصلهای بین آندو وجود ندارد و فقط ترتیب بین آندو وجود دارد.
ثانیا: همانطور که در مقدمات گفته شده سلول استخوان در همان هفته دوم چند دسته سلول، ساخته میشوند که از جمله آنها، سلولهای اسکلروتوم بود. سلولهای اسکلروتوم، در پایان هفته چهارم، چند وجهی شده و بافت شُلی به مزانشیم (mesenchyme) را میسازند. این سلولها میتوانند به نقاط دیگر بدن مهاجرت کرده و انواع گوناگونی از سلولها را بسازند. از جمله این سلولها، سلولهای اوسئوبلاست (osteoblast) است که سلولهای سازنده استخوان ها هستند. البته برخی از استخوانها مانند استخوان های پهن جمجمه مستقیماً از مزانشیم به سلول های اوسئوبلاست و سپس تیغههای استخوانی تبدیل میشوند که به آن، استخوان سازی غشائی (intramembranous ossification) گفته میشود ولی در اکثر استخوانها مانند استخوانهای دست و پا، ابتدا تبدیل به غضروف (cartilage) و بعد از آن تبدیل به سلولهای اوسئوبلاست و استخوان میشوند که به آن استخوانی شدن داخل غضروفی (endochondral ossification) میگویند.
در ششمین هفته رشد، نخستین الگوهای غضروفی شفاف (hyaline cartilage models)، نشانههای ابتدایی استخوانهای انتهای دست و پا را نمایان میسازند و تا هفته هشتم تمام قسمتهای مختلف اسکلت جنین قابل تشخیص هستند.[11]
رشد غضروفها در همه جای بدن که قرار است در آینده استخوانی وجود داشته باشد، همزمان با دست و پا، صورت میگیرد و به این ترتیب، جنینی که در مرحله مضغه فاقد اسکلت بود، دارای اسکلت غضروفی میشود که قرآن کریم از آن تعبیر به مرحله «عظام» نموده است. پس هفته هشتم مرحله عظم است نه هفته سوم. باز هم این نکته باید گفته شود که قرآن در مقام بیان مراحل خلقت جنین است نه مدت زمان آنها.
اشکال پنجم: قرآن بعد میفرماید: آفرینش دیگری به وجود آوردیم که مفسرین میگویند شاید منظور همان دمیدن روح باشد که این کاری به علم جنین شناسی نداره؟ یعنی قرآن از 38 هفته حاملگی را 3 هفته مد نظر گرفته و آن سه هفته را غلط و غلوط و نامرتب اسمگذاری کرده؟
بررسی ونقد:
اولا: علامه طباطبایی میفرماید:«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» كلمه" انشاء" به طورى كه راغب مىگويد به معناى ايجاد چيزى و تربيت آن است، هم چنان كه «نشا» و «نشاة» به معناى احداث و تربيت چيزى است و از همين جهت به جوان نورس مىگويند: « ناشئ»
در اين جمله سياق را از خلقت، به انشاء تغيير داده و فرموده: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» با اينكه ممكن بود بفرمايد« ثم خلقناه ...» و اين به خاطر آن است كه دلالت كند بر اينكه آنچه به وجود آورديم چيز ديگرى، و حقيقت ديگرى است غير از آنچه در مراحل قبلى بود، مثلا، علقه هر چند از نظر اوصاف و خواص و رنگ و طعم و شكل و امثال آن با نطفه فرق دارد الا اينكه اوصافى كه نطفه داشت از دست داد و اوصافى همجنس آن را به خود گرفت.
خلاصه، اگر عين اوصاف نطفه در علقه نيست ليكن در همجنس آن هست مثلا اگر سفيد نبود قرمز مىباشد و هر دو از يك جنسند به نام رنگ، به خلاف اوصافى كه خدا در مرحله اخير به آن داده و آن را انسان كرده كه نه عين آن اوصاف در مراحل قبلى بودند و نه همجنس آن، مثلا در «انشاء» اخير، او را صاحب حيات و قدرت و علم كرد. آرى، به او جوهره ذاتى داد (كه ما از آن تعبير مىكنيم به"من") كه نسخه آن در مراحل قبلى يعنى در نطفه و علقه و مضغه و عظام پوشيده به لحم، نبود هم چنانكه در آن مراحل، اوصاف علم و قدرت و حيات نبود، پس در مرحله اخير چيزى به وجود آمده كه كاملا مسبوق به عدم بود يعنى هيچ سابقهاى نداشت.
ضمير در«انشاناه» به طورى كه از سياق بر مىآيد به انسان در آن حالىكه استخوانهايى پوشيده از گوشت بود بر مىگردد، چون او بود كه در مرحله اخير خلقتى ديگر پيدا كرد، يعنى، صرف مادهاى مرده و جاهل و عاجز بود، سپس موجودى زنده و عالم و قادر شد پس ماده بود و صفات و خواص ماده را داشت، سپس چيزى شد كه در ذات و صفات و خواص مغاير با سابقش مىباشد و در عين حال اين همان است، و همان ماده است پس مىشود گفت آن را به اين مرحله در آورديم و در عين حال غير آن است، چون نه در ذات با آن شركت دارد و نه در صفات و تنها با آن، نوعى اتحاد و تعلق دارد تا آن را در راه رسيدن به مقاصدش به كار گيرد، مانند آلتى كه در دست صاحب آلت است، و در انجام مقاصدش استعمال مىكند، نظير قلم براى نويسنده. پس تن آدمى هم آلتى است براى جان آدمى.[12]
ثانیا: بله البته که علم جنین شناسی که علم تجربی است و درباره ماده صحبت میکند نمیتواند درباره روح که مجرد است نظری بدهد؛ پس قرآن که توسط علم بینهایت خداوند تعیین شده میتواند در مرحله خلقت جنین صحبت از روح که در آن دمیده صحبت به میان آورد.
ثالثا: دیدیم که قرآن فراتر از سه هفته بلکه تا هفته هشتم (استخوان و لحم) و بعد از آن صحبت به میان آورده است. و این ترتیب که بین مراحل که در بالا ثابت کردیم نیز دلالت بر اعجاز قرآن است.
پینوشت:
[1]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و جمعی نویسندگان، تفسیر سایت تبیان، مؤمنون ذیل آیه 13.
[2]. نقل از پرسمان، بوكاى، موريس، تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه دبير، ذبيح الله، ص 270_ 273.
[3]. المیزان، طباطبایی، محمد حسین، دارإحیاءالتراث العربی، بیروت، ج 15، ص 17.
[4]. دانشنامه فرزند، لانه گزینی.
[5]. همان.
[6]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و جمعی نویسندگان، تفسیر سایت تبیان، حج ذیل آیه 5.
[7]. انسانشناسی در قرآن، مصباح یزدی، مؤسسه امام خمینی(رحمهالله) درس سوم، آفرینش انسان 2، ص 61.
[8]. المیزان، طباطبایی، محمد حسین، دارإحیاءالتراث العربی، بیروت، ج 14، ص 280.
[9]. المیزان، طباطبایی، محمد حسین، دارإحیاءالتراث العربی، بیروت، ج15، ص 17.
[10]. لسان العرب، ج 9، ص 269.
[11]. نقل از پرسمان؛ Langman’s medical embryology, 151-3..
[12]. همان.
دیدگاهها
ناشناس
1395/04/17 - 12:52
لینک ثابت
دمتون گرم کمک بزرگی کردین
mohammadtaha
1395/04/17 - 18:12
لینک ثابت
سلام خدا رو شکر
افزودن نظر جدید