حضرت زهرا (س) از نگاه صِحاح
بزرگانی از اهلسنت از جمله بخاری، مسلم و ترمذی، در باب مناقب حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) روی هم رفته بیست فضیلت هم ذکر نکردهاند، اما به وضوح دیده میشود که فضائل بسیاری در مورد خلفا و همینطور عایشه ذکر کردهاند؛ یعنی دخت پیغمبر فضائل کمی داشتهاند؟ حال به بیان این فضائل میپردازیم:
1. صحیح بخاری: بخاری در صحاح خود دو روایت را ذکر کرده است:
الف:«قال النبی صلی الله علیه و سلم: فاطمة سیدة نساء اهل الجنة،[1] فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.»
ب:«أن رسول الله قال: فاطمة بضعة منی، فمن أغضبها، أغضبنی،[2] فاطمه پارهای از وجود من است، هر کس او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است.»
2. صحیح مسلم: مسلم هم در صحاح خود به ذکر پنج فضیلت از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بسنده کرده است که ما به ذکر سه حدیث میپردازیم:
الف: «قال رسول الله إنما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها،[3]همانا فاطمه پارهی تن من است آزار میرساند مرا هر کس به او آزار رساند.»
ب: «زمانی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در بستر بیماری بود، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) با چشم گریان بر بالین آن حضرت وارد شد. پیامبر به ایشان فرمود: تو اولین کسی هستی که از اهلبیت من به من ملحق میشوی و فاطمه خوشحال شد و خندید.»[4]
ج: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) رو به فاطمه فرمود:« ألا ترضین أن تکونی سیدة نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الامة؟ فضحکت بذلک، ای فاطمه![5] آیا راضی نمیشوی که برایم سرور زنان مؤمن یا سرور زنان این امت باشی؟ حضرت خندیدند.»
3. سنن ترمذی: ترمذی نقل میکند که پیامبر فرمود: «إنما فاطمة بضعة منی، یؤذینی ما آذاها و ینصبنی ما أنصبها.[6] همانا فاطمه پارهای از وجود من است، آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده و با من دشمنی نموده هر که با او دشمنی کند.»
حال متوجه شدیم که بزرگان اهلسنت دربارهی حضرت زهرا دختر پیامبر فضائل آنچنانی ذکر نکردهاند، اما از این هم بگذریم، ولی چگونه میتوان از داستان جعلی مسلم و ترمذی در مورد این فرمودهی پیامبر به فاطمه به سادگی گذشت.
متاسفانه مسلم و ترمذی با جعل داستانی که توسط خوارج طرح ریزی شده بود، این حدیث را مربوط به جریان خواستگاری دروغین امیرالمومنین از دختر ابوجهل دانستهاند؛ نقل کردهاند:«علی به خواستگاری دختر ابوجهل رفت و فاطمه متوجه و ناراحت شد و جریان را برای پدرشان عرض نمود. حضرت رسول خدا برای مردم خطبه خواندند و فرمودند: فاطمه پارهی تن من است هر چه که فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت میکند و طبق نقل ترمذی: هر که با فاطمه دشمنی کند با من دشمنی نموده است! سپس فرمود: من حق ندارم آنچه را خدا حلال کرده، حرام و آنچه را خدا حرام کرده، حلال کنم، اگر علی تصمیم ازدواج با دختر ابوجهل را دارد اول دختر مرا طلاق دهد. به خدا قسم! دختر دشمن خدا و دختر رسول خدا به عنوان همسر یک نفر جمع نمیشود.»[7]
این جریانی دروغین است که بی شک بعضی از نواصب و خوارج آن را جعل کردهاند، و هر کس این جریان را جعل کرده است، با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دشمنی داشته است و نیز به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) توهین کرده است، چرا که هیچ عاقلی محال است مشکلات خانوادگی خود را در جمع مردم آشکارا بیان کند. با این بیان مسلم، فهمیده میشود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مردم را جمع کرده تا اختلافات خانوادگی خود را بیان کند.
پس جاعل این جریان میخواسته بفهماند که، نصایح پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به حال امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سودی نداشته و پیامبر مجبور شده برای فشار به دامادش، اختلافات را به مسجد و منبر بکشاند!
اصلا مگر دختر ابوجهل چه داشته که حضرت علی شیفتهی او شده است و حاضر شده با دختر مشرکی ازدواج کند؟ مگر ازدواج با دختر مشرک حرام نبوده؟ پس چرا پیامبر فرمود: من نمیخواهم حلال خدا را حرام کنم؟
حضرت علی (علیهالسلام) آنقدر به حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) علاقمند بودند که بعد شهادت ایشان فرمودند: «أما حزنی فسرمدٌ و أما لیلی فمُسهّد،[8] در فراق فاطمه اندوه من همیشگی شد و شبهای من به بیداری میگذرد.»
دشمنان ولایت امیرمؤمنان این حدیث را جعل کردند تا حقیقت امر را بپوشانند.
اما حقیقت امر این است که، رسول خدا میدانست، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بعد از رحلتشان، مورد آزار و اذیت قرار خواهد گرفت و دستگاه خلافت به بیت ایشان حمله ور میشوند، لذا حضرت این خطبه را خواندند و سفارش کردند: «إنما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها و ینصبنی ما أنصبها...، [9]ای امت، بدانید که فاطمه پارهی تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس با او دشمنی کند به من دشمنی نموده است.»
ترمذی در سننش نقل میکند: «أن رسول الله قال لعلی و فاطمة و الحسن و الحسین: أنا حربٌ لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم،[10] رسول خدا به علی و فاطمه و حسن و حسین فرمود: من سرجنگ دارم با کسی که با شما مقابله کند، و سر آشتی و صلح دارم با کسی که با شما سر سازش دارد.»
حال با بیان همهی این شواهد اهلسنت پاسخ دهند، که بعد از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) امت با فاطمه و شوهرش و فرزندانش سر صلح و سازش داشتند یا با تمام توان خود در برابر آن بزرگواران الهی ایستادند و آن عزیزان را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند؟
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحالب النبی، باب31، ح3767.
[2]. همان.
[3]. صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل فاطمة، ح2449.
[4]. همان، ح2450.متن عربی:« أن رسول الله دعا فاطمة ابنته فسارّها، فبکت، ثم سارّها، فضحکت، فقالت عائشه: فقلت لفاطمة: ما هذا الذی سارّک به رسول الله فبکیت، ثم فضحکت، قالت: سارّنی فأخبرنی بموته، فبکیت، ثم سارّنی فأخبرنی أنی أول من یتبعه من أهله فضحکت» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. همان. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب فی فضل فاطمه، ح3869.
[7]. صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل فاطمة، ح2449، سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب فی فضل فاطمه، ح3867 و 3869.
[8]. نهج البلاغة، خطبه203.
[9]. همان، ح3869.
[10]. سنن ترمذی، باب مناقب فاطمة، ح3870.
دیدگاهها
مهاجر
1394/12/12 - 14:35
لینک ثابت
آیاواقعا اهل سنت عایشه رابرتر
soji
1394/12/12 - 20:43
لینک ثابت
عرض سلام و احترام خدمت شما
افزودن نظر جدید