مباحث کلامی
جناب آلوسی در تفسیر روح المعانی میگوید: چنانچه همه میدانند فاطمه (سلام الله علیها) سیده و سرور عترت اهل بیت است و به نظر من برترین زنان عالم، فاطمه (سلام الله علیها) است، سپس مادرش خدیجه، سپس عایشه. حتی اگر کسی بگوید: دیگر دختران پیغمبر (رقیه، زینب و امکلثوم) برتر از عایشه هستند، من اشکالی در این سخن نمیبینم.
بزرگانی از اهلسنت از جمله بخاری، مسلم و ترمذی، در باب مناقب حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) روی هم رفته بیست فضیلت هم ذکر نکردهاند. حال با اين وجود، اهلسنت پاسخ دهند، که بعد از رحلت رسول خدا، امت با فاطمه و شوهرش و فرزندانش سر صلح و سازش داشتند یا با تمام توان خود در برابر آن بزرگواران الهی ایستادند و آن عزیزان را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند؟
صبر و حقیقت خواهی از جمله مسائلی است که طبیعت هر انسانی به دنبال پرورش آن در وجود خود است. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به همین دلیل به وضوح میتوان این خصائص را در وجود آن حضرت مشاهده کرد. نویسندگان مختلف اهل سنت به این امر اقرار کرده و این حقیقت را ماندگار کردند.
عالم سنی: سیّد محمّد بن علوی مالکی در نقد وهابیت نسبت به میلاد رسول اکرم(ص) مینویسد: منظور ما از جشن مولودی یعنی گردهمایی مسلمانان برای شنیدن سیرت آن اسوهی حسنه و الگوي کامله و صلوات و سلام فرستادن بر آن جناب مستطاب و گوش دادن به مدایح و وصفهای است که در حق حضرتش سروده شده است.
اجتماعات در جشن نبی مکرم اسلام وسیلهای بزرگ است برای دعوت به سوی پروردگار و فرصتی است طلایی، که شایسته است از دست نرود بلکه بر دعوتگران و علماء واجب است که امت را آشنا کنند به اخلاق حمیده و احوال منحصر به فرد رسول اکرم، باذکر نقد ادله مخالفین این اجتماعات.
یکی از واژههای رایج و پُرکاربردی که در بین وهابیت بسیار مورد استفاده قرار میگیرد، موضوع بدعت است. عالمان وهابی درصدد برآمدند تا مفهوم «بدعت» را توسعه داده و آن را شامل هر امری که جدید است معرفی کنند، این رویکرد منفی، باعث شده است به دلایل واهی بسیاری از افراد به دلیل ایجاد بدعت در دین محکوم به شرک و سپس به مرگ و فنا شوند.
برخی از علمای اهلسنت بر خلاف وهابیت، برپایی مراسم جشن به مناسبت میلاد پیامبر را ستایش کرده و آن را از اعمال نیک برشمردهاند که از جمله آنان رفاعی است که میگوید: ادله جواز احتفال و برپایی مراسم در میلاد پیامبر بسیار است، ازجمله اینکه، تعبیری از شادی و سرور به محمد مصطفی است.
به باور شیعیان انتخاب امام، امری انتصابی از طرف خداوند است؛ در این صورت امام قطعا باید جایگاه والایی در ساحتهای مختلف معرفتی داشته باشد. علمای اهل سنت نیز در مورد شایستگی اهل بیت و جایگاه والایشان، اعترافاتی کردهاند.
آلوسی در مورد لعن یزید میگوید: «احمد بن حنبل: چگونه لعن نکنم کسی را که خداوند او را لعن کرده است؟» میتوان فرد فاسق معین را لعن کرد و روایاتی از صحیحین در تایید آمده؛ یزید خبیث هرگز ایمان نداشته، تا آخر عمر توبه نکرده؛ پس لعنت خدا بر یزید و أنصار و أعوانش و کسیکه با این لعن مخالفت کند، گمراهیش بیش از گمراهی یزید است.
بزرگان اهل سنت معتقدند که لعن یزید به خاطر فسق و فجورش جایز است، چرا که به اعتقاد علمای اهل سنت طبق اشعار کفر آمیزی که یزید سروده، از دایره مسلمانی او را خارج میدانند. اما برخی ار افراد مانند ابن تیمیه و ابن کثیر و فرقه ضاله وهابیت از یزید حمایت می کنند و در سخنان خود صراحتاً فسق او را به طوری که لعن او جایز باشد را ثابت نمیدانند.
در گفتگوی دوستانه با یکی از دوستانم در فضای مجازی، متوجه شدم که او اصل عزاداری را نپذیرفته و با توجه به روایات، آن را زیر سوال میبرد. اما باید گفت که مساله گریه و عزاداری به مثابه امری فطری، از سوی قرآن در داستان حضرت یعقوب نیز آمده است و افزون بر آن روایاتی در تایید آن نیز وارد شده است.
لقب امیرالمومنین از مهمترين القاب آن حضرت است و از ميان القابی همچون سيد المسلمين و يعسوب الدين و قائد الغرالمحجلين و امام البررة و قاتل الفجرة و خليفة رسولالله و امثال اينها، در درجه بالاتری قرار دارد و به همين جهت رسول الله مردم را امر کردند که به حضرت علی سلام نموده و او را بدين لقب نام برند و تحيت گويند.
محمد بن مومل میگوید: با ابن خزیمه امام اهل حدیث و ابوعلی ثقفی و گروهی از مشایخ، جهت زیارت قبر علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به مشهد رفتیم، هنگامیکه به زیارت امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شدیم، چنان تواضع، تعظیم و تضرعی از ابن خزیمه در برابر قبر علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مشاهده کردیم، که شگفتزده شدیم.
بیشک آنچه از فضائل و علوم الهی و معنویت این امام همام، از تاریخ حوادث روزگار در امان مانده و به دست ما رسیده است تنها اندکی از گنجینهی عظیم و لایتناهی علم خداوندی است که پروردگار عالم آن را به پیامبر خاتم و بعد ازآن به وارثانش که امام و خلیفه روی زمین بودند عطا کرد، تا اینکه این علم الهی به کسی منتقل شد که وارث امامان قبلی و حامل علوم گوناگون الهی گردید تا همگان از هر...