انصاف آلوسی در مورد لعن یزید
خلاصه مقاله
آلوسی در مورد لعن یزید میگوید: «احمد بن حنبل: چگونه لعن نکنم کسی را که خداوند او را در قرآن، لعن کرده است؟» قول احمد بر مبنای جواز لعن فرد فاسق معین است، اما جمهور معتقدند نمیتوان لعن کرد، مگر اینکه علم داشته باشیم که در حال کفر مرده است. بلقینی که معتقد است میتوان فرد گناهکار معین را لعن کرد، برای اثبات نظرش، روایاتی از صحیحین نقل کرده، بنابراین قول، به خاطر کثرت أوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیره در طول أیام تکلیفش، بالخصوص در أیام تسلطش بر أهل مدینه و مکه، تردیدی در لعن یزید باقی نمیماند.
آمده است: اسیران را نزد یزید آوردند، او اشعاری با این مضمون خواند: (هنگامیکه محملهای اسرای آل محمد ظاهر شد، کلاغی صدا زد، گفتم ای کلاغ: بخوانی یا نخوانی من طلب خود را از پیامبر گرفتم.) و این کفر صریحی برای یزید به حساب میآید و اگر این صحیح باشد، در حقیقت او کافر است.
سپس میگوید: «به اعتقاد و نظر من، یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت پیامبر ایمان نداشته و آنچه که بر أهل حرم آورده، کمتر از انداختن ورقی از مصحف در نجاست نیست، و بر فرض، یزید خبیث، را مسلمان بدانیم، مسلمانی بوده که آنقدر گناه کبیره مرتکب شده، که در بیان نمیگنجد، و در نتیجه اعتقاد من متعیناً جواز لعن اوست.»
«ظاهر این است که او تا آخر عمر توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیفتر از احتمال إیمان اوست؛ پس لعنت خدا بر یزید و أنصار و أعوانش و هر که به آنها میل پیدا کند تا روز قیامت، و در جواز این لعن کس مخالفت نکرده، مگر ابنعربی و موافقینش که لعن کسی که راضی به قتل حسین باشد را جایز ندانستهاند، و به جانم سوگند این اعتقاد، گمراهیش بیش از گمراهی یزید است.»
متن مقاله
آلوسی مفسر بزرگ اهل سنت، ذیل آیه 22 سوره محمد، جریان عاشورا و واقعه کربلا را منصفانه بررسی میکند و در مورد لعن یزید میگوید: «قطع رحم جایز نیست، و همچنین به این عدم جواز، استدلال کردهاند بر جواز لعن یزید، (که بر او باد از طرف خداوند، آنچه او را مستحق است). «برزنجی» در کتاب الاشاعه و «هیثمی» در کتاب الصواعق المحرقه از امام احمد بن حنبل نقل کردهاند: که وقتی پسرش عبدالله در مورد لعن یزید از او پرسید، در جواب گفت: چگونه لعن نکنم کسی را که خداوند او را در قرآن، لعن کرده است؟ عبدالله گفت: قرآن را خواندم و لعن یزید در آن نیافتم. احمد بن حنبل آیه 22 سوره محمد را خواند و گفت: خداوند میفرماید: (پس اگر به حکومت رسیدید، میخواهید در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندیتان را ببرید؟ اینانند که خدا لعنتشان کرده است.) و چه فساد و قطع رحمی، شدیدتر از آنچه یزید انجام داد.»[1]
پس از نقل قول احمد بن حنبل، بحثی در رابطه با لعن شخص معین میکند و میگوید: «قول احمد بن حنبل در لعن یزید، بر مبنایی بود که فرد فاسق معین را میتوان لعن کرد، که در این رابطه اختلاف است و جمهور معتقدند که فرد معین را نمیتوان لعن کرد، فاسق باشد، یا ذمی؛ زنده باشد یا مرده، مگر اینکه علم داشته باشیم که او در حال کفر مرده است مانند ابوجهل.»[2]
وی میگوید: «بلقینی معتقد است که میتوان فرد گناهکار معین را لعن کرد و برای اثبات نظرش، روایاتی از صحیحین نقل کرده است که در آن لعن فرد معین شده است.»[3]
آلوسی میگوید: «بنابراین قول، به خاطر کثرت أوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیرهای که در طول أیام تکلیفش از او سر زد، بالخصوص آنچه در أیام استیلاء و تسلطش بر أهل مدینه و مکه مرتکب گردید جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمیماند؛ طبرانی با سند حسن روایت میکند: «خدایا کسی را که به أهل مدینه ظلم کرد و آنها را ترساند تو نیز او را بترسان و بر او لعنت خود و تمام ملائکه و مردمانت را بر او فرو فرست، لعنتی که هیچ دافع و مانعی از آن وجود نداشته باشد.» و گروهی از علماء از جمله «ابن جوزی» و قبل از او «قاضی أبویعلی» به کفر او و تصریح به لعن او جزم پیدا کرده بودند، و «تفتازانی» دراینباره میگوید: تکلیف یزید و ایمان او برای ما روشن است و هیچ شک و تردیدی دراینباره نداریم، لعنت خداوند متعال بر او و بر أنصار و أعوان یزید باد، و از کسانیکه تصریح به لعن یزید کرده است، «جلالالدین سیوطی» است و در تاریخ ابنوردی و کتاب «الوافی بالوفیات» آمده است: اسیران را نزد یزید آوردند، او در حالی اطفال و بانوان خاندان امیرالمومنین و امام حسین را میدید که سرهای به نیزه زده شده در کنار آنان بود، کلاغی در آنجا سر و صدا کرد. یزید در آن حال، اشعاری با این مضمون خواند: (هنگامیکه محملهای اسرای آل محمد ظاهر شد، کلاغی صدا زد، گفتم ای کلاغ: بخوانی یا نخوانی من طلب خود را از پیامبر گرفتم.) و این کفر صریحی برای یزید به حساب میآید و اگر این صحیح باشد، در حقیقت او کافر است و مثل همین است تمثل یزید به قول عبدالله بن زبعری که قبل از اسلام سروده است و یزید آن را تکرار کرد: «لیت أشیاخی ببدر شهدوا» تا آخر ابیات.»[4]
وی پس از نقل کلام سفارینی و پذیرش قول ابنجوزی و ابوحسین قاضی، اقوال علمای اهل سنت را طبق نقل ابنجوزی میآورد: «ابنجوزی در کتاب «السر المصون» آورده که عدهای از کسانیکه انتساب به اهل سنت دارند میگویند که کار یزید درست و کار امام حسین اشتباه بوده است، که اگر کسی به وقایع اتفاق افتاده نظر اندازد، خواهد فهمید که این نظر اشتباه است و کسی این نظر را نمیپذیرد مگر به جهت لجاجت با رافضه؛
بعضی دیگر میگویند: یزید مسلمان گنهکار بود و نسبت به عترت طاهر پیامبر، (جنایاتی) انجام داد، ولی لعنش جایز نیست؛
بعضی دیگر میگویند: یزید مسلمان گنهکار بود و نسبت به عترت طاهر پیامبر، جنایاتی انجام داد، و لعنش جایز است، با کراهت به لعنن یا بدون کراهت؛
بعضی دیگر میگویند: یزید کافر ملعون است؛
بعضی دیگر میگویند: یزید گنهکار نبود و لعنش جایز نیست که در زمره یاران یزید هستند.»[5]
سپس میگوید: «به اعتقاد و نظر من و آنچه بیشتر به ذهنم میرسد این است که یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ایمان نداشته و آنچه که او بر أهل حرم خداوند تعالی و أهل حرم نبی اکرم (علیهالصلاةوالسلام) و عترت طیبین و طاهرین او در زمان حیات و بعد از ممات و آنچه که از سیئات و معاصی از او سر زد، کمتر از این نیست که کسی ورقی از مصحف و قرآن کریم را در نجاست بیاندازد، و گمان نمیبرم کارهایی که از یزید سرزده است، بر هیچیک از مسلمانان مخفی باشد...، و بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث، شخص مسلمانی بوده است، او مسلمانی بوده که آنقدر گناه کبیره مرتکب شده، که در بیان نمیگنجد، و در نتیجه اعتقاد من متعیناً جواز لعن اوست و تصور نمیکنم شخص دیگری مانند یزید با این همه فسق یافت شود، و ظاهر این است که او تا آخر عمر خود توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیفتر از احتمال إیمان اوست، و در این احکام، ابنزیاد و ابنسعد و جمعی دیگر ملحق به یزید هستند. پس لعنت خداوند (عزوجل) بر همه آنها و أنصار و أعوان و پیروان او و هر کس که به آنها میل پیدا کند و این لعنت تا روز قیامت و تا هر زمان که چشمی تا روز قیامت برای أباعبدالله الحسین گریه میکند بر یزید باد،... و در جواز لعن با این ألفاظ و مانند اینها هیچکس مخالفت نکرده، مگر ابنعربی که قبلاً از آن سخن گفته شد... که او و بعضی از موافقین او لعن کسی را که راضی به قتل حسین باشد، را جایز ندانستهاند، و به جانم سوگند این اعتقاد همان ضلالت و گمراهی دور از مسیر حقی است که بیش از ضلالت و گمراهی یزید است.»[6]
پینوشت:
[1]. تفسير الآلوسی، آلوسی، ج26، ص72. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. همان. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. همان. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. تفسير الآلوسی، آلوسی، ج26، ص73. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. همان. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. تفسير الآلوسی، آلوسی، ج26، ص74. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید