شبه معنویت های روانشناختی
خدا از نگاه قانون جذب تأثیر زیادی ندارد. او قانونی را به نام جذب در دنیا قرار داده و به واسطه این قانون، همهی قدرت نامحدود را به انسان واگذار کرده است. انسان با خواستن و تصور خود میتواند هرچه میخواهد، به دست آورد. این انسان است که به کائنات فرمان میدهد و در این رویدادها خداوند نقشی ندارد، جز اینکه واضع اولیهی این قوانین بوده است.
در قانون جذب غیر از انرژی کائنات و انرژی ذهنی و امواج مغزی، از احساسات هم سخن بسیار گفته میشود. و این موضوع، قانون جذب را به میان مباحث روانشناسی میآورد. بیتردید احساسات ما انسانها میتواند روی دیگران تأثیر بگذارد. اما فراتر از این در قانون جذب ادعا میشود که احساسات ما چیزهایی که میخواهیم به زندگی ما جذب میکند.
فیلم راز 2 با این جمله شروع میشود: «وقتی افکار روی آب تأثیر گذارند، حالا تصور کن با خودمان چه کار میکنند.» چندسالی است که گزارش یک تحقیق مورد استفادههای بسیاری قرار گرفته که هیچ کدام ربطی به اصل آن تحقیق ندارد. معروف است که یک محقق ژاپنی به نام ایموتو صداهای گوناگون را در مجاورت آب پخش کرده و تغییرات معنیدار را در ساختار مولکولی آن مشاهده نموده است.
يكی از موضوعاتی که قانون جذب را ابطال ناپذیر میکند، ابهاماتی است که در تصویرسازی ذهنی و داشتن احساسات خوش نسبت به آرزوها وجود دارد. به سادگی درباره کسی که پس از سالها، بلکه پس از یک عمر با قانون جذب به خواستهاش نرسیده میتوانند بگویند که به اندازه کافی تصویرسازی نکرده و احساس نداشته است. بنابراین مقصر خود فرد است و قانون جذب همچنان درست قلمداد میشود.
قانون جذب به معنای تأثیر قاطع و طبیعی تصویر ذهنی و احساس بر کائنات قابل اثبات نیست و به لحاظ روششناسی مشکلات متعددی دارد. نخست اینکه فرضیه جذب به روشنی تعریف نشده است و هرکس از ظن خود آنرا تفسیر میکند. یک تئوری علمی در درجه اول باید به روشنی بیان شود و مشخص باشد که چه ادعایی را مطرح میکند و به دنبال بيان چه چيز است.
قانون جذب سابقهی هزاران ساله در سحر و جادو دارد، البته نه به شکل غلوآمیزی که امروزه بیان میشود. در سنتهای جادویی، قانون جذبِ امروزی به نام قانون تشابه شناخته میشد. جورج فریزی در تحقیقاتش نشان داده است که در اصول جادوگری دو قانون بنیادین وجود داشته است. نخستین قانون این است: «هر چیزی همانند خود را میسازد یا هر معلولی شبیه علت خود است.»
بعضی گمان میکنند که قانون جذب یعنی خوشبینی، ولی واقعا قانون جذب یعنی خوشبینی؟ قانون جذب به معنای خوشبینی نیست؛ زیرا خوشبین باشید، نه راز است، و نه قانونی که تازه کشف شده باشد. قانون جذب به انرژیهای ذهنی و جهانی مربوط میشود و تأثیر قاطع انرژی تصورات و ذهنیات بر کائنات را مطرح میکند. اما خوشبینی یعنی نادیده گرفتن امور نامطلوب و تفسیر خوب و دلخواه از رویدادها و پدیدهها.
محور و موضوع اصلی قانون جذب، اهداف زندگی و تفکر و برنامهریزی برای رسیدن به آنها نیست، بلکه تأثیرگذاری ذهن بر کائنات است، اینکه شما اهداف و آرزوهایتان را تصور کنید و بخواهید، کائنات آنرا به شما خواهد داد و بیندیشید و بکوشید و به دست آورید، غیر از این است که بخواهید و باور کنید، احساس کنید، کائنات به شما میدهد. اینها دو فرمول کاملا متفاوت هستند.
به نظر میرسد تفکری که انسانهای بالغ از آن سخن میگویند، بیشتر به تفکر ثانوی فروید شباهت دارد و بر اساس اصل واقعیت است و با آن میتوان زندگی واقعی را سامان داد و اهداف واقعی را دنبال کرد، اما تفکری که در قانون جذب از آن سخن گفته میشود بیشتر با تفکر اولیه که بر اساس اصل لذت عمل میکند، سازگار است و خاصیت آن ایجاد احساس خوشایند و رضایت خیالی است.
در قانون جذب انسان کانون عالم است و فرمان میدهد و محقّق میشود. کائنات غلام حلقه بهگوش و غول چراغ جادو هستند و انسان باید مثل فرمانروای نیرومندی آرزوهای خود را بطلبد. نیروی برآوردن آرزوها، قدرت تصور و تجسم اوست و آنچه انسان بخواهد، همان خواهد شد.اما در دعا، خداوند کانون هستی است. فرمان، فرمان اوست و اراده، اراده او. کائنات به اذن او عمل میکنند.
قدرت اندیشه و تأثیر تفکر انسان قابل انکار نیست. انسان میتواند با اندیشه مسائل بزرگ را حل کند و پدیدههای شگفتآفرینی را کشف کند. با همین نیروی اندیشه، انسان تاکنون اختراعات و اکتشافات بسیار چشمگیری انجام داده است، اما آیا تصاویر ذهنی انسان مستقیم بر کائنات اثر میگذارند؟ و شغل و ثروت و قرض و ماشینی که سوار میشویم را مثل آهنربا جذب میکند؟
آرمان شهری که والش در پی آن به تئوریهای بیاساس روی آورده است، آرمان انسان کمال طلب رهرو حقیقت نیست. بلکه آرمان سازمانهای استکبار جهانی است تا بتوانند هویت انسانی او را گرفته و چون بردهای سربهزیر بر او مسلط شوند؛ به همین دلیل والش عرفان سرخپوستی و آیینهای یوفوئی را جزو فرهنگهای متکامل نام میبرد...
عصر نوین در دایرة المعارفهای ادیان تعاریف خاصی دارد که حکایت از دورهای با باورهای مختلف و در ظاهر جدا از هم میباشد که افراد و گروههایی در فرایند شکلگیری این شبکه فعالیت میکنند. هینلز در فرهنگ ادیان، جهان عصر جدید را چنین تعریف میکند: «عصر جدید یک اصطلاح چتری است که بر شبکه گستردهای از...
جنبش تفکر نوین با حمایت سازمانهای سیاسی غرب، سعی دارد برنامهریزیهای استکبار جهانی برای سلطه بر ملتها را امری تکوینی جهت رشد و تکامل انسانی القا کند. در این صورت پذیرش تغییرات صورت گرفته امری اجتنابناپذیر میباشد که جامعه جهانی ناگزیر از پذیرش آن به عنوان طی مسیر تکامل است...