تاریخ
فرقه ضاله وهابیت اعتقاد دارند و میگویند: شیعیان عراق پسر پیامبر اکرم(ص) را به کوفه دعوت کردند و بعد او را کشتند، لذا وهابیت سعی دارند که شهادت امام حسین(ع) را به گردن شیعیان بیندازند و برای مدعای خود این دلیل را میآورند که امام حسین(ع) ایشان را نفرین کرده است، که البته این ادعایی پوچ و از اساس باطل است.
در زمان محمد بن عبدالوهاب، مرد نابینای خوش صدایی، بر بالای مأذنه رفت و صلوات بر پیامبر (ص) فرستاد. محمد بن عبدالوهاب او را از این کار نهی کرد، ولی او توجّهی نکرد و صلوات فرستاد. پس دستور داد که او را بکشند. سپس گفت: بدرستی که گناه زن فاحشه، در فاحشه خانه، کمتر از کسی است، که در مناره بر پیامبر (ص) صلوات بفرستد.
ابن بشر در مورد جنایات وهابیت ذکر کرده: هنگامیکه سعود بن عبدالعزیز به شهر زبیر رسید، در مسجدی که در نزدیکی شهر بود، مستقر شد و سپاهیان خود را به بصره فرستاد. سپاهیانش به جنوب بصره وارد شدند و آن منطقه را ویران کردند و افراد بسیار زیادی را کشتند و تا جایی که امکان داشت، اموال مسلمین را به غارت بردند، و بقیه را نیز زندانی کردند.
وهابیان با این ادعا که فرقه وهابیت، فراتر از مذاهب اربعه اهل سنت است، درصدد گسترش این فرقه هستند. آنان میخواهند همهی اهل سنت را وهابی جلوه دهند. غافل از آن که همهی مذاهب اسلامی، این گروه منحط و گمراه را از خود راندهاند، و نه تنها آنان را پشیزی به حساب نیاورده، بلکه پیشوای این فرقه را نیز فردی گمراه و اهل ضلالت دانستهاند.
یکی از بزرگترین شاگردان ابن تیمیه که شاگرد بیواسطهی او نیز میباشد، ابن قیم جوزی است. وی که نزد سلفیان و از آن جمله وهابیت تألیفات باارزشی دارد، در بسیاری موارد، راه استاد را ادامه داده و توانسته خلأهای ایدئولوژیک وی را پر نماید؛ اما جالب است که این سلفی، برخلاف پیروان خود به سماع موتی معتقد است و عالم برزخ را قبول دارد.
وهابیون برای اینکه دامن بنی امیه و امام خود یزید را از خون امام حسین پاک کنند با یک فرار رو به جلو ادعا میکنند که امام حسین به دست شیعیان خود به شهادت رسیده است. باید عرض کنیم که در همین یک جمله آنان تناقضی آشکار به چشم میخورد و آن اینست که اگر بگوییم شخصی دشمن و قاتل شخصی دیگر است نمیتوانیم او را همزمان شیعه و محب او بدانیم.
شخصیت یزید بر عموم مسلمین و غیر مسلمانان روشن بوده است، چرا که او در رذائل اخلاقی چنان غرق بوده است که هیچ انسان صاحب خردی حاضر نیست تا در مورد او سخنی بگوید. لذا در طول تاریخ اسلام، مسلمین یزید را آنگونه که باید بشناسند شناختهاند، چرا که چهره واقعی ستمگران، برای تمام زمانها چنان ترسیم شده که به صورت سنت الهی میباشد.
یکی از کتابهای وهابیت که تحت نظر وهابیت چاپ شده است، کتاب «الرسائل الشخصیه» است که مجموعهای از نامههای محمد بن عبدالوهاب است. ابنعبدالوهاب در نامههایی که از وی باقی مانده است تلاش زیادی کرده است تا بسیاری از مسلمانان را کافر جلوه دهد و شما میدانید که کفر در نظر وهابیت یعنی حلیت خون و عِرض و مال و ناموس.
هر فکری و عقیدهای احتیاج به سازمانی سیاسی دارد که با اتکا به قدت سیاسی، مبانی ایدئولوژیک آن فکر را در چهارچوب طرحهای کاربردی در جامعه اجرا کند.این نقش مهم و کلیدی در ترویج فکر وهابیت توسط آل سعود به نتیجه رسید و ایشان با سردمداری سیاسی و با حمایت وهابیت بر عربستان مستقرشده و بعدها نیز فکر وهابیت را ترویج کرد.
انحرافات فکری در بستری بهوجود میآید، که اندیشمندان اسلامی و متفکرین، و عالمان دلسوزی در این محیط نباشند. وهابیت بهعنوان جریانی انحرافی از دل جامعه اسلامی، از این قاعده مستثنی نیست. ضعف فکری جامعه اسلامی در محیط نجد، و نبود عالمانی آگاه و بصیر در فضای فکری نجد، دلیل مهمی در بهوجودآمدن وهابیت است.
در شکلگیری جریان انحرافی وهابیت در جامعه اسلامی عواملی نقش مهم را داشتهاند، این عوامل باعث شدند که وهابیت بتواند در فضای حجاز ایجاد و گسترش یابد. هر چند بعدها این جریان از محدوده حجاز فراتر نرفت. اینکه چه عواملی باعث شد، وهابیت در این جامعه ایجاد شود، ازهم گسیختگیها و پراکندگیهای سیاسی – اجتماعی و عدم اتحاد و همدلی بود.
واژه حدیث، پیشینیهای کهن دارد و بر گفتار پیامبر (ص) صادق است، اما اصطلاح «اصحاب حدیث» از چنین پیشینهای برخوردار نیست، بلکه به کسانی گفته میشود که در سده دوم و سوم به این نام معروف شدند و به کسانی اطلاق میشود که حدیث و بلکه اثر را بر عقل (قیاس، استحسان) ترجیح میدهند و بر پیروی از سنت پیشینیان (اثر و حدیث) اصرار دارند.
«اثر» مفهومی اعم از حدیث است، که افزون بر احادیث مروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، گفتار و کردار صحابه و تابعین را نیز شامل میشود. با این تعریف از اثر، میتوان گفت: اصحاب اثر، به کسانی اطلاق میشد که قول، فعل و سیره صحابه و تابعین را حجت میدانستند و با استناد به سیره و سخنان صحابه و تابعین فتوا میدادند.
در بین علمای حنفی بسیاری از بزرگان هستند که به نقد تفکرات ابن تیمه پرداختهاند و با تبحری که در امور علمی داشتهاند، اشکالات جدی و قوی به ابن تیمیه ومنهج ومبانی اندیشه وی وارد کردهاند، این روند در تمام تاریخ بعد از این تیمیه بوده است و عالمان بزرگی در این زمینه کتابهایی را نوشتهاند که ابراهیم سروجی حنفی یکی از این افراد است.