علماء و تصوف
صوفیان سنی مذهبی مثل مولوی، ابن عربی و جامی وقتی از تخریب شخصیت حضرت علی (علیهالسلام) به خاطر شأن و جایگاه آن حضرت، عاجز میشوند با حمله به پدر آن حضرت و کافر و مشرک خواندن حضرت ابوطالب به دنبال تخریب آن حضرت هستند. اما علامه امینی در کتاب خود روایاتی از ائمه اطهار (علیهمالسلام) در اثبات ایمان ابوطالب آورده است و مثل ائمه اطهار (علیهمالسلام) بهدنبال دفاع از ایمان پدر امام علی (علیهالسلام) است.
بعد از آنکه سید حیدر آملی در کتاب خود با نام "جامع الاسرار و منبع الانوار" صوفیه را شیعه حقیقی میخواند، پا را فراتر نهاده و ائمه معصومین (علیهم السلام) را از جمله صوفیان شمرده و ایشان را دارای معرفت کشفی و خرقه صوفیانه به حساب آورده است. اما گویا سید حیدر مساله سنی بودن سران تصوف را تا قرن هشتم فراموش کرده است و مساله قطبی که صوفیه مطرح میکنند، نمیتواند با مساله امامت در میان شیعیان یکی باشد.
یکی از کسانی که برای نزدیک جلوه دادن تصوف و تشیع تلاش فراوان کرد، سید حیدر ابن علی عبیدلی آملی معروف به صوفی (متوفی پس از سال 794 ه. ق) است. سید حیدر در کتاب جامع الاسرار خود میکوشد تا بگوید تصوف و تشیع یکی هستند و هر کدام بینیاز از دیگری نیست. اما در مقابل حرف سید حیدر، احادیث مختلفی در مذمت صوفیه از ائمه معصومین (علیهم السلام) صادر شده است که خلاف مطلب سید را ثابت میکند.
قرن هشتم زمانی برای نزدیکی تصوف و تشیع بود. در این میان برخی افراد برای نزدیکی تصوف و تشیع تلاش کردند. البته افرادی که در این راه قدم برداشتند همگی سرانجام خوبی پیدا نکرده، بلکه برخی به انحرافاتی بیش از صوفیگری دچار شدند. برخی از افراد تاثیرگذار و مهم در این زمینه کسانی بودند که عاقبت خوشی پیدا نکرده و علیرقم خیال خود، پایه گذاران انحرافات جدیدی شدند که به مرور بر انحرافشان افزوده شد.
از حربههای صوفیه، صوفی خواندن علمای بزرگ و صاحبنام شیعه است. از میان علمای صاحبنام شیعه ابن فهد حلی است که از سوی عدهای تهمت صوفیگری به او زده شد. دکتر مصطفی کامل الشیبی یکی از کسانی است که تهمت صوفیگری را به ابن فهد حلی زده است. او دلیل خود را مبنی بر صوفیگری ابن فهد، شرح حدیث امام کاظم (علیه السلام) توسط ابن فهد میداند!!!
بعد از حمله مغول و آزادی مباحثات بین ادیان و مذاهب و نیز برچیده شدن حکومت عباسیان، تشیع و تصوف در حال گسترش بود. در این میان برخی از علمای شیعه نیز تحت تاثیر اوضاع زمان یا به هر دلیل دیگر به تصوف گرایش پیدا کردند و در راه نزدکی دو مشرب کوشیدند ولی در مقابل این عده، علمای دیگری بودند که همچنان تصوف را مخالف تشیع دانسته و با آن مقابله میکردند.
درحالیکه برخی از صوفیه سعی دارند محمدتقی مجلسی را منسوب به یکی از فرقههای صوفیه کنند، برخی دیگر نظری مخالف گروه اول داشته و معتقدند تهمت صوفیگری به مجلسی اول، به خاطر گرایشهای عرفانی و سلوک زهدگرایانه وی بوده و او هیچگاه در زمره صوفیان اصطلاحی درنیامد.
از شیوههای مشروعیت بخشی صوفیان به سیر و سلوک صوفیانه، انتساب علمای شهیر شیعه به خود است. این عمل همواره در دستور کار سلاسل مختلف صوفیه بوده است. زیرا صوفیان میدانند علما و دانشمندان شیعه –برخلاف بزرگان صوفیه- وجهه وجیهی در میان مردم داشته و مورد اقبال عمومی هستند. از این رهگذر سلسلههای صوفیه در هر عصر و زمانی یک یا چند تن از علمای بزرگ را به خود منسوب کرده تا روش خود را مورد تایید جلوه دهند.
نقش پررنگ علمای شیعه در پاسبانی از مرزهای عقیدتی تشیع و اسلام ناب در طول تاریخ، چه در زمان حضور و چه در عصر غیبت معصوم (علیهالسلام) قابلتوجه و دقت است. حضور مجاهدانهی ایشان در برخورد با فرق منحرف و بهخصوص فرقهی تصوف، یادآور سخنان معصومین (علیهمالسلام) در مواجهه با این مدعیان کاذب عرفان است.
ازآنجاکه در میدان نقد صوفیه کتب فراوانی وجود دارد، بر آن شدیم تا محتوای برخی از کتب نقد صوفیه را از نویسندگان و علمای متأخر معرفی کنیم تا منتقدین فرقه صوفیه بتوانند بهراحتی به این کتب مراجعه نمایند و بهمقتضای تحقیق خود از آنها بهره ببرند. از انتقادات متعدد عالمان شیعی به تصوف را میتوان در کتاب "خیراتیه" نوشته مرحوم "آقا محمدعلی کرمانشاهی" جستوجو کرد.
گروهی از اهل سنت به نام صوفیه ادعای نیابت امام زمان را داشته و معتقد هستند که شخصی به نام "جنید بغدادی" به دستور امام زمان (عجل الله فرجه) عهدهدار ولایت خاصه و هدایت امت اسلامی را به دستور مستقیم امام زمان (عجل الله فرجه) را داشته و بعد از خود هم مأمور بوده که مسلسلوار جانشینانی در این خصوص تعیین نماید. غافل از آنکه ادعای ایشان بدون مدرک و سند بوده و هیچ دلیلی برای ادعای خود ذکر نکردهاند.
از جمله استدلالهای صوفیه در مقابل انتقادات علما این است که میگویند مخالفان ما ظاهرگرا و اهل ظاهرند ولی ما اهل باطن بوده و در باطن و عمق آیات و روایات غور میکنیم و به معانیای میرسیم که دست اهل ظاهر از آن کوتاه است و این در حالی است که برخی از بزرگان صوفیه از علم آموزی نهی میکنند و برخی دیگر بیسواد بودهاند. با این حال صوفیه علما را که عمر خود را در راه کسب علم و تقوا تلاش کردهاند را به داشتن علوم ظاهری متهم میکنند.
از حربههای جذب مردم به صوفیه، انتساب بزرگان دین به این فرقه است. یکی از کسانی که صوفیه سعی بلیغ در صوفی نشان دادن وی صرف کردند، پدر علامه مجلسی، ملا محمد باقر مجلسی (ره) بود. در عهد وی به خاطر شروع مخالفت زیادی که از سوی فقها به صوفیه شروع شده بود، صوفیه سعی کرد که علمایی که اهل سیر و سلوک باطنی هستند را به خود منسوب کند تا فشار فقها را علیه خود کم کند.
تصوف در قرن دوّم و در زمان حضور اهل بیت و در فضای دشمنی با ایشان و مقابله با وجهه اقتصادی، سیاسی و معنوی اهل بیت توسط حسن بصری و ابو هاشم کوفی ایجاد شد، و بدون تردید نه تنها ارتباطی با تعالیم معتدل تشیِع نداشت، بلکه با آموزههای دیگر فرق اسلامی هم سازگار نبود؛ از این رو بسیاری از علمای اهل سنت نیز تصوف را به سبب تعالیم و دستورات افراطی آن مردود شمردهاند.