مجاهدت علما در برابر انحرافات تصوف
نقش پررنگ علمای شیعه در پاسبانی از مرزهای عقیدتی تشیع و اسلام ناب در طول تاریخ، چه در زمان حضور و چه در عصر غیبت معصوم (علیهالسلام) قابلتوجه و دقت است. حضور مجاهدانهی ایشان در برخورد با فرق منحرف و بهخصوص فرقهی تصوف، یادآور سخنان معصومین (علیهمالسلام) در مواجهه با این مدعیان کاذب عرفان است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علمای شیعه، این مرزبانان عقیدتی جغرافیای اسلام ناب، همواره در طول تاریخ اسلام، چه در عصر حضور ائمه (علیهم صلوات الله) مانند زرارهها، مؤمنالطاقها، ابن هشامها و جابر بن یزید جعفیها که اصلاً او را به این نام میخواندند چون کمبودهای مؤمنین را با دانش خود جبران میکرد؛[1] و چه در زمان غیبت امام معصوم (علیه السلام) که بنا به دستور و تأیید ایشان مبنی بر رجوع به علما[2] بزرگانی چون مفیدها، طوسیها و طبرسیها، مقدس اردبیلی و مجلسیها و در دوران معاصر، صدرها و خوئیها، خمینی و عسگریها (رحمهالله علیهم اجمعین) و مکارم و سبحانی و خامنهایها (ادام الله ظلهم)، همگی عمر پربار، پرثمر و پربرکت خود را بر سر حفاظت از عقاید اسلام ناب و شیعی گذاشته و برخی در این راه جان خود را نثار کردهاند.
کارنامهی عملکرد این نامآوران عرصهی عبودیت و بندگی و عرفان بهقدری روشن است که تلاش مذبوحانهی برخی فرق منحرف برای از خود خواندن ایشان و مصادره کردن آنان به نفع فرقه راه بهجایی نبرده و نخواهد برد. گروهی از متصوفه به خیال خام خود با هدف جلب نظر و جذب هر چه بیشتر از بین عوام، با طرح آقا از ماست! سعی دارند تا نام مقدس علمای ناب شیعه را در لیست طرفداران و اعضای فرقهی خود معرفی کنند.
فرقهی ذهبیه ازجمله این فرق منحرف است که برای حجیت و اعتبار بخشیدن به سلسلهی خود و کسب آبرو، از مرحوم محمدتقی مجلسی (اعلیاللهمقامه) نام میبرند که اقدام ایشان با واکنش بسیار صریح فرزند بزرگوار ایشان، مرحوم علامهی مجلسی (رحمهالله) روبرو میشود.
ایشان در توضیح رفتار پدر ارجمند خود و در تحلیل دیدگاه وی مینویسد: «هرگز در مورد پدر بزرگوارم سوءظن نکن و خیال نکن او از صوفیه بوده و به راه و سلک آنها معتقد بوده، حاشا که دربارهی او چنین گمان کنی؛ او چگونه میتوانست مسلک صوفیه را بپذیرد، درحالیکه او مأنوسترین اهل زمانش با اخبار آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) و داناترین اهل زمانش به اخبار اهلبیت بود. پدرم مرد زاهد و پارسا بود. برای هدایت و ارشاد صوفیان، خود را در سلک آنان نشان داد تا از او فرار نکنند؛ بلکه بتواند آنها را از این افکار باطل، سخنان فاسد و اعمال غیر مشروع بازدارد. اما در اواخر عمر مشاهده کرد که این شیوه دیگر مؤثر نیست؛ چون آنها پرچم ضلالت و طغیان را به دوش گرفتهاند و شیطان بر آنها چیره شده است و دانست که آنها دشمن خداوند هستند، از آنها بیزاری جست و راه باطل و عقاید سخیف آنها را تکفیر کرد. من بر افکار و عقاید او بهتر از هرکسی مطلع هستم و دستنویسهای او در این زمینه نزد اینجانب است.»[3]
امام خمینی (ره) این فقیه و عارف معاصر نیز در راستای مرزبانی عقیدتی شیعه، بهسختی بر پیکر عرفان بدلی و صوفیگری میتازد و میفرماید: «آن بیچارهای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری قرارگرفته سر و صورتی به بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب خود نموده و آن بیچاره صاف و بیآلایش را به علماء و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده گمان کرده به لفظ مجذوب علیشاه یا محبوب علیشاه حال جذبه یا حب دست دهد! بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کلّه، خودش همبازی خورده، خود را دارای مقام دانسته؛ حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات پیوند شده، از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطهی غریبهای فراهم شود! و خود را به این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این نیز از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است».[4]
سیرهی عملی علما نیز پر از برخورد با داعیان عرفان تقلبی و صوفیگری است، که ایشان این امر را بر خود فرض میدانستند که مجاهدانه در برابر انحطاط این جماعت ایستادگی کنند، آنها را به مسیر هدایت و صواب بازگردانده و یا حداقل با رسواسازی ایشان سایر مردم را از پیوستن به تصوف بیم دهند.
پینوشت:
[1]. محدث قمی، سفینه البحار، نشر اسوه، قم، ج 1، ص 141-142
[2]. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، نشر مسجد مقدس جمکران، قم 1382، ج 2، ص 516، حدیث 44
[3]. علامه مجلسی، رسالهی اعتقادات، انتشارات دلیل ما، قم 1391، ص 65
[4]. امام خمینی (ره)، شرح اربعین چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران 1371، باب کبر، ص 91
افزودن نظر جدید