سلفیت
رعایت عدالت، اختصاص به حالت صلح و آتشبس ندارد، بلکه قرآن به مسلمانان دستور میدهد در صحنه جنگ و خونریزی نیز در حق کفار و مشرکان عدالت را رعایت کنند. شاید توجه به چنین آموزههایی بود که برخی از خلفا را بر آن داشت تا در مواجهه با کفار سختگیری بیجا نکنند.
قرآن در مواجهه با کفار و مشرکان علاوه بر امر به قتال، دستور به نیکی و احسان و همچنین دستور به صلح و زندگی مسالمتآمیز در کنار آنان داده است و تنها راه تعامل با کفار و مشرکان جنگ، نبرد و قتال نیست. در کنار بررسی مسئله قتال علیه کفار و مشرکان، دو مسئله مهم، یعنی مصادیق رعایت عدالت و برقراری صلح با کفار نیز در آیات قرآن قابل بررسی است.
نباید گفت که اسلام در هیچ جا اجازه قتال علیه مسلمان را نداده است، بلکه منظور این است که در اسلام بدون دلیل نمیتوان کسی را کشت و حتی در جاهایی که دستور به قتال داده است (مانند باغی) کشتن وی را هدف اصلی قرار نداده است. لذا باید در امور جنگی و جهاد علیه مسلمانان احتیاط و دقت عمل به خرج داد.
اخنس بن شریق مردی زیبا و خوشزبان بود و تظاهر به دوستی با پیامبر (ص) میکرد و خود را مسلمان جلوه میداد، و سوگند میخورد که آن حضرت را دوست دارد. رسول خدا که مأمور به ظاهر بود با او به گرمی و با محبت رفتار میکرد، ولی او در باطن مرد منافقی بود. در ماجرایی، زراعت بعضی مسلمانان را آتش زد و چهارپایان آنان را کشت.
تفسیرهای غلط از مفهومهای دینی باعث شده است نیروها و پتانسل گروههای اسلامی بدون فایده برای جامعه اسلامی و برخلاف مصالح اسلامی به هدر رود. یکی از تفاسیر غلط و ناصواب در فهم دینی عدم فهم درست و منطقی معنای جهاد و سبیل الله و سبیل الطاغوت است. کلمهای که اشتباه آن باعث شده است، رفتارهای ناصوابی از گروههای تکفیری دیده شود.
سلفیان تکفیری آیه 256 سوره بقره را برای قاعده «من لم یکفر الکافر» دلیل میآورند و کفر به طاغوت را به معنی تکفیر طاغوت و تکفیر پرستش کنندگان آن میدانند ومیگویند کسیکه طاغوت را تکفیر نکند، به خداوند ایمان نیاورده است. پاسخ: مفسرین اهل سنت جمله «یکفر بالطاغوت» را نپذیرفتن طاغوت تفسیر کردهاند.
افراط که شاخصه اصلی در اندیشه سلفیان جهادی است، در قاعده ای به نام قاعده تکفیر کافر متجلی میشود. این در حالی است که برخی از جریانات سلفی خود این قاعده را قبول ندارند و معتقدند که هر کس کافری را کافر نداند حداکثر فاسق است و میگویند این قاعده از اجتهادات علماء است، لذا کسیکه با قاعدهای از قواعد علما (قواعدی اجتهادی) مخالفت کند، حتی فاسق هم نیست.
سلفیان جهادی و جریانات تندرو تکفیری با استناد به قاعدهای از متون دینی به نوعی افراط در تکفیر اقدام کردهاند و آن قاعده من لم یکفرالکافر است. طبق این قاعده هر کس کافری را کافر نداند، علیرغم اعتقاد خود به اسلام کافر میشود. از ادله آنان در اثبات این قاعده، تمسک به منابع تاریخی است که با دقت در این اسناد معلوم میشود ادعاهای ایشان درست نیست.
سلف صالح از واژههای پرکاربردی است که سلفیه به نفع خود استفاده میکند. در حالیکه همه مذاهب اسلامی برای خود سلف صالح دارند، اما سلفیه خصوصاً وهابیت، سلف صالح را محدود به اشخاص مد نظر خودشان میکنند.
شیعه و سلفیه در موضوع اصول دین تفاوت اساسی با یکدیگر دارند. شیعه معتقد است که نباید در اصول دین از کسی تقلید کرد، بر خلاف سلفیه که قائل به تقلید از سلف امت، در مسائل عقیدتی و اصول دین است.
شیعه و اکثر مذاهب اهل سنت قائل به توسل هستند، اما ابن تیمیه نگاهی دیگر به این موضوع دارد، چرا که قائل است که توسل در زمان حیات اشکالی ندارد، چون امکان دارد که به وسیله آن حاجات افراد بر آورده شود، اما در زمان مرگ آنها، شرک و کفر است و نوعی بدعت در دین است.
حاصل رجوع به کلام ابنتیمیه در باب شخصیتشناسی خواجه نصیر الدین طوسی، دست داشتن او در تخریب و تضعیف خلافت عباسیان است. در همین بحث باید گفت که خواجه خود یکی از قربانیان حمله مغولان است و کلام ابن تیمیه مبتنی بر نادیده انگاشتن هم دستی دیگر مسلمانان با مغولان است.
یکی از منکران مهدویت، رشیدرضا است که تلاش کرده با شبهات خود، باور مهدویت را خدشهدار سازد، او میگوید: «عقیده مهدویت، بزرگترین عامل و انگیزه فساد و فتنه در امت اسلامی است.»
یکی از منکران مهدویت، نویسندهی معاصر مصری با گرایشات سلفیگری، محمد بن رشید، مشهور به «رشیدرضا» است که تلاش کرده با شبهات خود باور مهدویت را خدشهدار سازد؛ «وی احتجاج به هیچیک از احادیث مهدویت را صحیح نمیداند.» که در پاسخ به او البانی میگوید: وی احادیث مهدویت را به طور کامل ندیده و سندهای آن را بررسی نکردهاند.