اعتقاد مهدویت اعتقادی اصیل و اسلامی

  • 1397/02/02 - 16:05
یکی از منکران مهدویت، رشیدرضا است که تلاش کرده با شبهات خود، باور مهدویت را خدشه‌دار سازد، او می‌گوید: «عقیده مهدویت، بزرگ‌ترین عامل و انگیزه فساد و فتنه در امت اسلامی است.»

یکی از منکران مهدویت، نویسنده‌ی معاصر مصری با گرایشات سلفی‌گری، محمد بن رشید، مشهور به «رشیدرضا» است که تلاش کرده با شبهات خود باور مهدویت را خدشه‌دار سازد؛ رشید رضا فکر و اندیشه مهدویت را مایه اختلاف و کشتارهای جامعه‌ی اسلامی دانسته و در شبهه‌ای می‌گوید: «عقیده مهدویت، بزرگ‌ترین عامل و انگیزه فساد و فتنه در امت اسلامی است؛ زیرا بسیاری از دوست‌داران سلطنت و پادشاهی و پیروان شیطان، مدعی مهدویت شده و برای تأیید ادعای خود به جنگ، کشتار، بدعت و فساد در زمین متوسل می‌شوند، تا این‌که هزاران هزار نفر همان‌گونه که تیر از کمان خارج می‌شود، از هدایت سنت نبوی و دین خارج می‌شوند.»[1]
هم‌چنین وی شکایت می‌کند که چرا مسلمانان با اعتقاد به مهدویت، به جای حرکت به انجام تکالیف اجتماعی، هم‌چون ایجاد عدل و داد و... انجام همه آن وظایف را موکول به ظهور مهدی می‌نمایند: «مسلمانان پیوسته با تکیه بر ظهور مهدی می‌پندارند که او برای آن‌ها سنّت‌های الهی را تغییر خواهد داد؛ در حالی‌که آنان این آیه شریفه را تلاوت می‌کنند: «آیا آن‌ها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذاب‌های دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمی‌یابی.»[2]

که در پاسخ می‌گوییم اعتقاد به مهدویت، اعتقادی اصیل و اسلامی است که احادیث متواتر بر آن دلالت دارد، پس اندیشه‌ی صحیح و اسلامی است، اما همیشه گروهی در جامعه بوده‌اند که از اندیشه‌های صحیح سوء‌استفاده کرده‌اند، اما سوء‌استفاده‌ی برخی باعث نمی‌شود که منکر اصل آن شویم؛ به همین‌رو، می‌بینیم بسیاری از بزرگان شیعه، در عین قبول داشتن مهدویت، با سوء‌استفاده از آن به مقابله برخاسته و با کژ‌اندیشی‌ها در این زمینه مبارزه کرده‌اند؛ این اشکال در واقع، «پاک کردن صورت مسئله، به جای حل مسئله» است.
آیا پذیرفته است که اگر چنان‌چه برخی از اندیشه صحیحی، سوء‌استفاده کنند، به جای برخورد با سوء‌استفاده کننده‌ها و از بین بردن راه‌های این بهره‌برداری غلط، اساس مسئله را منکر شد؟! مگر نه این است که عده‌ای، از برخی آیات الهی طبق تفسیرهای سلیقه‌ای، دیدگاه‌های غلط و ناصوابی پیدا کرده‌اند، آیا راه حل، این است که آیات قرآن را منکر شد و به طور کلی آیات قرآن را نفی کرد؟
مگر برخی از عقیده قضا و قدر، جبر را اختیار نکرده‌اند؟ و بعد هم نتیجه گرفتند که انسان در رفتار و اعمالش از خود هیچ اختیاری ندارد؛ برای از بین بردن این نوع نگرش، آیا باید به طور کامل قضا و قدر را منکر شد؟ یا باید در صدد تصحیح این فکر برآمد و راه درست را نمایاند؟

پی‌نوشت:

[1]. «و قد کانت أکبر مثارات الفساد و الفتن فی الشّعوب الإسلامیّة؛ إذ تصدّی کثیر من محبّی الملک و السّلطان، و من أدعیاء الولایةو أولیاء الشّیطان،...» تفسیر القرآن الحکیم، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ج 9، ص 416.
[2]. «والمسلمون لا یزالون یتّکلون علی ظهور المهدیّ، و یزعم دهماؤهم أنّه سینقض لهم سنن الله تعالی أو... .» تفسیر القرآن الحکیم، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ج 9، ص 416.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.