سلفیت و وهابیت
در حالیکه جهان اسلام قرنهاست بر جواز زیارت قبر پیامبر (ص) و عامل تقرب بودن این زیارت و سفر برای انجام این زیارت، تاکید داشته و دارد، اما وهابیت تحت تاثیر موهومات ابن تیمیه، سفر برای زیارت قبر پیامبر را جایز ندانسته و بدین وسیله خود را از این موهبت الهی محروم ساخته است به عبارت دیگر میتوان گفت وهابیان جاماندگان از سفر الهی هستند.
وهابیت در حالی جهان اسلام را بدعت گذار میخواند که علاوه بر اینکه دلیل محکمی بر مدعای خود ندارد، موارد بسیاری در کتاب و سنت یافت میشود که خلاف اعتقادات وهابیت را ثابت میکند. و با توجه به معنای بدعت، که اعتقاد به دینی بودن امری است که هیچ دلیلی برای آن در شرع مقدس نیست، آیا نمی توان وهابیت را مصداق بارز بدعتگذار معرفی کرد؟
تقریبا کسی وجود ندارد که در وابسته بودن فکری وهابیان به تعالیم ابن تیمیه تردید داشته باشد. شاهد اصلی این مطلب ترویج القابی چون شیخ الاسلام و ترویج کتب او در سطح وسیع از جانب وهابیت است. جالب این است که وهابیت در مسالهی توسل حتی بر خلاف قول خود ابن تیمیه عمل نموده و امری را که او سیرهی سلف میداند، اینها بدعت و شرک میخوانند.
وهابیان وامدار افکار و اعتقادات و مروج کتب و تالیفات کسی هستند، که از نظر علمای معاصرش و حتی اشخاصی که سالها پس از او زندگی میکردهاند، حتی بویی از اسلام نبرده است. به عبارت دیگر ابن تیمیهای که آنها به عنوان شیخ الاسلام از او یاد میکنند، به اجماع علمای همعصرش در گمراهی کامل بوده و میانهای با اسلام و تعالیم آن نداشته است.
وهابیان دائما سعی دارند، چنین القاء نمایند که ما نیز از اهل سنت هستیم و عقاید ما مبتنی بر کتاب و سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) است درحالی که هیچ یک از فرق اهل سنت، حتی کسانی که افکار افراطی دارند نیز، در عقاید نادرست وهابیت با ایشان همسو نیستند. مثل گفتن «یا رسولالله» که وهابیت آن را شرک میداند و اهل سنت جایز.
از آنجا که اسلام، آئین جاودان است، باید در برگیرنده تمام جوانب زندگی باشد. در همین راستا، اسلام حکم تقیه را در موارد ترس بر جان و... در نظر گرفته است که در قرآن و سنت به آن تاکید شده است. متاسفانه دشمنان اسلام، نظیر وهابیت درصدد هستند که به گونهای با تقیه مبارزه کرده و آن را از مسائل اسلامی ندانند که این مخالف قرآن و سنت است.
ابن تیمیه حرّانی درباره اتفاقات پس از شهادت امام حسین میگوید: «به خوبی روشن است که بیشتر آنچه در این باره همچون بارش خون، سرخگون شدن آسمان، جاری شدن خون از زیر سنگ روایت شده، دروغ است و هیچیک از این موارد برای کشته شدن هیچ کس پدید نمیآید.» که درپاسخ میگوییم: کتابهای خودتان این وقایع را مستند به شهادت امام حسین میدانند.
وهابیان سالهاست که اموری چون توسل به پیامبر خصوصا بعد از وفات ایشان را از مصدایق شرک میخوانند و کسی که آن را انجام دهد مشرک میدانند. حال سوال از ایشان این است که کسانی چون عثمان بن حنیف که از صحابی بزرگ و مورد احترام است وقتی به چنین اموری اعتقاد دارد و دیگران را نیز به انجام آن توصیه میکند، حکمش از نگاه وهابیت چه میشود؟
صرف سرمایههای مالی و معنوی بیشمار، توسط حکومت سعودی برای ایجاد تفرقه، باعث شده است که این حکومت از رسیدگی به اوضاع کشور خود غافل شده و وضعیت تاسفباری را برای مردم رقم بزند. با همه سانسورهای خبری عربستان برای سرپوش نهادن بر وضعیت رو به ضعف اقتثصادی خود شاهد درز آمارهای تکان دهندهای از فقر و بیکاری در جامعه عربستان هستیم.
وهابیت در حالی دم از پیروی از اهل سنت و جماعت میزنند و خود را پیروان واقعی سنت نبوی و کتاب خدا میدانند، که هیچ یک از مذاهب چهارگانهی اهل سنت موید عقاید ایشان نیست. علاوه بر این حتی بزرگان مذهب حنبلی که بنیانگذار وهابیت به آن ملتزم بوده است، نیز اعمالی چون توسل را به عنوان یک امر مشروع برای حل مشکلات خود انجام میدادند.
در زمانی که جهان اسلام، همه روزه از سوی دنیای اسلامستیز غرب، آماج انواع حملات ناجوانمردانه قرار میگیرد. و ایشان از هیچ عملی اعم از حملات نظامی تا ترور شخصیتها و توهین به بزرگان این دین چون پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فروگذار نمیکنند، آیا شایسته است که خود مسلمانان مروج کتبی باشند که حاوی توهین به پیامبر است؟
حاصل کلام وهابیان در توحید منتهی به اعتقاداتی میشود که نهایتاً به تشبیه و محدود ساختن ذات خداوند منجر میگردد. آنها معتقدند خدا در بالای عرش خود مستقر شده و از آنجا عالم را اداره میکند. این اعتقاد علاوه بر اینکه خدا را موجودی مکانمند و شبیه مخلوقاتش مینماید، بر خلاف تعالیم صریح قرآن است که خدا را در همهجا حاضر میداند.
شاید درک و باور این مسئله برای بسیاری از انسانهاییکه با تعالیم انسانساز اسلام به نوعی آشنایی نسبی دارند، بسیار مشکل باشد که چگونه میشود فرقهای از بطن این آیین ظهور کند که تا به این حد بتواند انسانیت را زیر پا گذاشته و قتل و خونریزی را سرلوحه کار خویش قرار دهد. عوامل گسترش وهابیت را میتوان به دو قسم عمده تقسیم کرد.
تعهد و پذیرش عقاید اشخاصی چون محمد بن عبدالوهاب که بنیانگذار فرقهی ضالهی وهابیت است، بعضا تبعاتی به دنبال دارد که عوارض شوم آن دامنگیر تمامی جهان اسلام میشود. مثل پدیدهی تکفیر، که حاصل این تفکر است که به صرف وجود اختلاف نظر حتی در مسائل فرعی اسلام، یک شخص بتواند طرف مقابل خود را تنها به همین دلیل، تکفیر نماید.