سلفیت و وهابیت
با آغاز تحرکات تروریستهای داعش، برخی داستان تطبیق علائم ظهور را کلید زده و مدعی شدند داعش همان سفیانی است؛ در حالی که در روایتی از امام صادق نقل شده: «خروج این سه نفر، خراسانی، سفیانی، و یمانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز است و هیچ پرچمی در این میان، راهنماتر از پرچم یمانی نیست که مردم را به سوی حق راهنمایی میکند.»
عربستان با تکیه بر ثروت عظیم نفتی، برنامههایی از قبیل تاسیس موسسات و مدارس دینی در سراسر جهان برای ترویج جریان سلفی پیاده کرد و آنان با پرداخت مبالغ هنگفتی این برنامهها را پیش بردند. عربستان کشور پیشرو در زمینهی رواج سلفی تکفیری افراطی در جهان است که این خود از لابهلای سخنان بزرگانشان به وضوح روشن است.
برخی از اندیشمندان مسلمان آوردهاند آراء جریانهای تروریستی مطابق عقاید وهابیت است. آنان بر این عقیدهاند که تکفیریها منبع رشدشان از عربستان بوده و این امر موجب اختلال در حکومت عربستان است و این کار عربستان هم از روی نشناختن تکفیریها میباشد. این مشکلی است که باید در دولت عربستان درست شود و تکفیری از این دولت جدا شوند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت برای تخریب شیعیان به هر بهانه و هر دلیلی استناد میکند. غافل از اینکه این جریان غیرسازنده، بالاخره خود ایشان را مبتلا میکند و انسانهای آزاد اندیش به خوبی این برخوردها را به قضاوت خواهند نشست.
یکی از بدیهی ترین و پذیرفتنی ترین امور در ادبیات جهان موضوعی است تحت عنوان استعمال مجازی که در عالی ترین سطح ادبیات قرار داشته، باعث افتخار و سربلندی ناطقین به این زبان میباشد. اصولا استعمال مجازی در یک زبان باعث ارتقاء و تعیین وجوه بلاغی برای آن زبان است. این درحالی است که سلفیان معتقدند در زبان عربی مجاز نداریم.
در میان شیعیان چنین مرسوم است که به غیر از نام خداوند بر اشیاء و یا موارد دیگر قسم یاد میکنند؛ این فعل شیعیان از جانب غیر شیعیان مورد اعتراض واقع شد که علمای شیعه در دفاع از قسم خوردن شیعیان به غیر لفظ جلاله، موارد 40گانهای را از قرآن مجید متذکر شدند که خداوند به غیر نام خود قسم یاد کرده است و این مجوزی برای این کار است.
از جمله مواردی که وهابیت نسبت به آن بسیار حساس میباشند، قسم خوردن به لفظ جلاله و منع از قسم یاد کردن به اشخاص دیگر و از جمله نبی مکرم اسلام (ص) است. ولی شیعیان با محور قرار دادن کتاب خدا که در آن خداوند به اشیاء مختلف قسم یاد کرده، در اموری غیر از خصومت و قضاوت، آن را جایز میدانند و البته نسبت به امور کم ارزش نهی میکنند.
وهابیت که در هیچ زمینهای از جمله امور اعتقادی چیزی برای گفتن ندارند، سعی میکنند با ایراد گرفتن به شیعیان در مواردی مانند تضرع و حاجت خواستن ایشان در کنار قبور ائمه (ع) به شیعیان خورده بگیرند و آنان را در چشم دیگر فرق اسلامی کوچک جلوه دهند اما نمیدانند که بزرگان اهلسنت خود نیز افعالی مانند شیعیان را انجام میدهند.
واقعیت آن است که تفکرات بسیاری از جریانهای تکفیری و تروریستی، همچون داعش و القاعده، برگرفته از افکار و آراء وهابیت است، و سرکردگان این گروهها از اقوال و افکار بزرگان وهابیت از جمله ابن عثیمین و بن باز و البانی و ...، بهره برده و با زبان خود به آن اقرار نمودهاند و این دلیلی است بر وجود تبعیت و تاثیرپذیری تکفیریها از وهابیت.
جریان وهابیت دارای مولفههایی است که بازشناسی آن را ممکن میسازد. یکی از این مولفههای دوری از عقلانیت و عدم اتکاء به عقل در مناهج و عمل است. طبیعتا خروجی این جریان هم غیر عقلی و جیب خواهد بود. از این روست که فتاوای وهابیت گاهی اموری تعجب بر انگیز میشود. تعجبی که گاهی باعث خنده دار شدن و مضحک شدن فتوای میشود
اتهام زدن به دیگران و ظاهربینی علاوه بر این که از اعمال بسیار نسنجیده و نامتعارف است، بلکه معصیتی بزرگ نیز به حساب میآید. وهابیت و سلفیان در اتهام زدن به دیگر فرق اسلامی بسیار با بیتقوایی میکنند. یکی از این موارد اتهامی است که به شیعیان در قبله دانستن حرم امامان (ع) میزنند. در حالی که شیعیان حرم امامان را قبله نمیدانند
ابن تیمیه حرانی سر سلسله وهابیت زیارت کردن و یا به زیارت رفتن قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از مظاهر شرک و بدپرستی میداند و این در صورتی است که علاوه بر شیعیان، اهل سنت نیز آن را جایز میدانند. ذهبی و ابن حجر عسقلانی مواردی را در گفتار و نوشتار خود آوردهاند که دلیلی بر صدق گفتار ما خواهد بود.
سرکرده وهابیت یعنی اینتیمیه که شاید به جرأت بتوان وی را سر سلسله این فرقه ضاله دانست، عقاید بسیار زنندهای مانند شرک به خدای سبحان را به شیعیان نسبت داده و حتی زیارت قبر رسول اکرم (ص) را نیز از مظاهر شرک و پرستش بتهای لات و عزی دانسته است؛ این در حالی است که شیعیان به جز خدای واحد را نمیپرستند و شریک برای او قائل نیستند.
فهم تاریخ اسلام کلیدی مهم تشخیص راه درست است. بسیاری از اشتباهات مسلمانان در جهان اسلام به دلیل عدم تحلیل صحیح تاریخ واقع شده است. ابن تیمیه نیز برای اشتباه تصحیح منهج سلفیگری خود به ناچار نظری واضح البطلان را برگزیده است. او مجبور است تا عمل غالب صحابه را به دلیل تعارضداشتن، کنار نهاده و نظریه اقلیت هفت نفره را ترجیح دهد.