سلفیت و وهابیت
برخوردهای غیر منطقی ابن تیمیه با مخالفانش و شتابزدگی و نقد و رد متعصبانه، و از طرفی حجم عظیم نوشتار و به کارگیری اصطلاحات در آثار وی باعث شده است نتوانیم نظمی را در دستگاه اندیشهای ابن تیمیه مشاهده کنیم. از این رو مخالفان وی نیز متفاوتند. وجه جمع ایشان این است که همگی معتقدند وی علم و عقلانیت را توأمان ندارد.
جریان وهابیت برای ارائه افکار خود و در راستای ضدیت با مذهب تشییع، به بررسی جدی راهکاهای فکری و شگردهای مختلف برای پیروزی در این هما ورد دست زده است. این بررسیها در امر تبلیغ منجر به ارائه روشها و شگردهایی شده است که از بنیان ضعیف و غیر حقیقی است و خبر از فرقهای با مبانی ضعیف و مملو از کینه و قشری گرایی دارد.
کشور عربستان به جهت وجود اماکن مذهبی در شهرهای مکه و مدینه همواره خود را خادم الحرمین الشریفین میداند و مهمان نوازی از حجاج بیت الله الحرام را برای خود افتخار به حساب میآورد، اما متاسفانه پیاپی مظاهر اسلامی را نابود و به جای آن با ساخت بناهایی که ریشه در شیطان پرستی دارد، دانسته یا ندانسته به تبلیغ شیطان پرستی میپردازد.
ضعف در عقیده نسبت به خدا و رسول گرامی اسلام (ص) گاه موجب خطرات عقیدتی بسیار سخت میشود که به گمراهی انسان منجر خواهد شد. خداوند پیامبر (ص) را مایه رحمت و برکت در این دنیا و سرای دیگر قرار داده تا مردم به وسیله او به منفعت برسند و از خسران و نابودی نجات یافته و به سعادت برسند. بنابراین او هیچگاه مایه ضرر برای ما نخواهد بود.
بسیاری از وهابیون و سرکردگان مذهبی و کوتولههای سیاسی این جریان در صدد مبارزه در عرصهی بین المللی برآمده و قد کشیدن و قدرتمند شدن انقلاب خمینی کبیر بر آنها گران آمده، این در حالی است که این کوته فکران از لحاظ کلامی نیز کوتوله فکری و معتقد به جبر هستند، عقیدهای که خود مبارزه با حکومت و حاکم ولو فاسق را نفی میکند
وهابیت به دلیل تهی بودن از درون، و اینکه نمیتوانند برای سخنان خود به دلایل واقعی و ثابت متمسک شوند از این رو با تشبیه «اینکه باد به هر طرف بورد به همان طرف غش میکنند» به هر روایتی و از جانب هر کسی تمسک میکنند و این تا جایی است که حتی پیامبری را که خود را برترین پیرو آن میدانند را مشرک و مشرک زاده معرفی میکنند.
محمد بن عبدالوهاب به هر کجا که حمله میکرد، به بهانه شرک، مسلمانان را به صورت وحشیانهای میکشت. محمد بن عبدالوهاب وقتی به روستایی در نجد وارد شد، اولین کاری که کرد، امام جماعت آن روستا را کشت! جنایات ابن عبدالوهاب، توسط پیروانش ادامه پیدا کرد و تا زمان حاضر نیز ادامه دارد و اکنون مسلمانان یمن مورد تجاوز وهابیت قرار گرفتهاند.
در دین اسلام، اصول اعتقادات، با دلیل قطعی ثابت میشود، نه با خبر واحد! به همین جهت هر کس مخالفت اصول دین کند، کافر است. اما سلفیها بر این باورند، که پا داشتن خداوند نیز از عقاید است و با احادیث واحد ثابت میشود! و این از عقاید اسلامی و دیدگاه سلف امت است! و هر کس این اعتقاد را قبول نداشته باشد، به یقین کافر است!
قفاری از شخصیتهای وهابی است که با ظاهری علمی،کتابهای مختلف در جهت تئوریزه کردن دیدگاه وهابیت از شیعیان در جهان اسلام نگاشته است. او البته در این کاراز هر دلیل و بهانه و اشکالی که بتواند در جهت خدشه به مبانی شیعیان کمک کند استفاده میکند، حتی اگر در این امر به اشکالات واهی و ادلهای ظاهری و عام پسند استناد کرده باشد.
با توجه به اینکه دین ما اسلام و پیامبر ما حضرت خاتم (ص) میباشد، جا دارد در کشورهای اسلامی خود و مخصوصا کشور عربستان به عنوان مرکز آثار کسلامی که در شهرهای مکه و مدینه هستند از آنها به شایستگی محافظت و پاسبانی میکردیم نه این که آثار اسلامی را معدوم و نابود کنیم و به جای آن قلعه های مربوط به یهودیان را در آثار ملی ثبت نماییم.
وهابیت بر خلاف روش همه کشورها و ممالک، که امروزه به حفظ و حراست اماکن تاریخی و یادمانهای گذشته به عنوان عقبه فرهنگی و تاریخی خود اهتمام دارند، متاسفانه به صورت گسترده اقدام به تخریب اماکن اسلامی مربوط به زمان صدر اسلام نموده و تمامی آثار برجا مانده از آن را نابود کردند به طوری که به جز اندکی از آن باقی نمانده است.
با نگاه اجمالی به عملکرد وهابیت در عربستان گمان این میرود که این کشور بر خلاف دیگر کشورها به حفظ آثار و برپایی موزهها اعتقادی ندارند و چنین چیزی در آنجا یافت نمیشود، اما میبینم ایشان خانه محمد بن عبدالوهاب را به موزه تقدیم میکنند و این در صورتی است که محل تولد پیامبر را به محل خرید و فروش حیوانات تبدیل نمودند.
وهابیت در ادامه افراط و تفریطهایی که تقریبا در همه مسائل دینی و شرعی دارند، حتی نسبت به اماکنی که جنبه تاریخی و مذهبی دارند نیز با افراطیگری برخورد میکنند که به عنوان مثال میتوان به تخریب خانه حضرت خدیجه و تبدیل آن به محل دستشویی نام برد. خانه ای که محل نزول وحی بود سزاوار مکان دستشویی و... نیست.
هستی شناسی در هر آیین و اندیشهای باعث میشود، خط و مشی آن فکر را درباره جهان ماوراء و غیر محسوس روشن شود. بهویژه درباره اعتقادات دینی که این موضوع به مراتب بیشتر جلب توجه کرده و باعث صدق ادعای قائلین به این عقیده و راستی و درستی این اعتقاد است. این هستی شناسی ماورائی در سلفیت به خطا رفته و شکل دیگری به خود گرفته است.