بهائیت وشیخیه
عبدالبهاء در مکاتیب خود، تشکیل دولت یهودی در فلسطین را وعده پیامبران و بشارت پروردگار دانسته است. او سر و سامان یافتن یهودیها به واسطه تشکیل اسرائیل را وعده داده و از مهاجرت یهودیان به فلسطین سخن گفته است. پیشوای بهائیت از تشکیل اسرائیل به روز آسایش و شادمانی تعبیر کرده و برای یاری صهیونیستها در تحقق این وعده دعا کرده است.
مبلّغهای تشکیلات بهائیت، محرومیت زنها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی میکنند و از بهائیان میخواهند تا بر خلاف آموزه تطبیق دین با علم و عقل، کورکورانه آن را بپذیرند. از طرفی، چگونه مدیریت بیت العدل به روحیات زنی و جایگاه مادری زنان بهائی لطمه میزند اما زندان رفتن بخاطر امور تشکیلاتی، آسیبی به جایگاه و روحیه آنان وارد نمیکند؟
تشکیلات بهائیت مدعیست که بر اساس آیین بهائی، بهائیان صرفاً موظف هستند پیام مسلک خود را برسانند و حق ندارند دیگران را به دین و مسلک خود وارد کنند. این درحالیست که علاوه بر یکی بودن تبلیغ بر هر دو معنا یا مقدمه بودن یکی بر دیگری، تشکیلات بهائیت تمام تلاش خود را بر تبلیغ حداکثری برای تغییر عقیده مردم گماشته است.
عبدالبهاء در یکی از مکتوبات خود مدعی شد که اگر بهائیت نبود، ایران جایگاهی در دنیا نداشت و دنیا ایرانیان را قومی وحشی میدید و این بهائیت بود که تاج عزّت را بر سر ایران و ایرانی نهاد. اما چطور میشود بهائیتی که حتی دو قرن هم از تشکیل آن نمیگذرد، بخواهد معرّف ایرانی با تمدن چند هزار ساله در دنیا باشد؟
رهبران و تشکیلات بهائیت، انتشار تصویر، صوت و فیلم از پیشوایان بهائیت را به صورت عمومی ممنوع اعلام کردند و آن را مختص مناسبتها و مراسمهای خاص بهائی دانستند. اما بیشک انتشار تصویر، صوت و فیلم بهاء و عبدالبهاء، منجر به تقدس بخشی به آنها میشود و گوشهای از اشتباهاتشان را برای عموم به رخ میکشد.
پیامبرنمای بهائیت دشمنی با پیامبران را سیرهای تکراری در بین پیامبران گذشته دانسته و دشمنی با خود و جناب باب هم از همین قِسم معرفی کرده است. این درحالیست که بر خلاف پیامبران گذشته که حقانیت خود را با منطق و معجزه ثابت کردند، مدعیان پیامبری بابی و بهائی به جای معجزه، سیاست رُعب و وحشت را پیش گرفتند.
کانال تبلیغی بهائیت مدعی شد عبدالبهاء بر این باور بود که نباید محبّت را ابزار تبلیغ کرد و در تبلیغ بهائیت نباید به ریاکاری متوسل شد. اما با نگاهی به متون و سابقه بهائیت درمییابیم که پیشوایان بهائی از حسینعلی نوری گرفته تا عبدالبهاء و شوقی افندی، استفاده ابزاری از محبّت و کمک به دیگران را یکی از ابزارهای مهم تبلیغی بهائیت شمردهاند.
سایت بهائی راستی مقالهای منتشر کرد و با اشاره به فرمان حاکمان شیعه و سنّی به طرد و منع معاشرت با بهائیان، به تأثیر این سیاست بر زندگی بهائیان پرداخت. اما اگر علّت واقعی اخراج بهائیان از ایران و تبعید از عثمانی، هدف و همچنین احکام مشابه بهائیت علیه غیربهائیان بیان شود، شاید دیگر راه مظلومنمایی برای رهبران بهائی باقی نماند.
نویسنده کتاب سالهای سکوت معتقد است بهائیان، روزهای سیاهی را پس از سقوط امپراطوری تزاری در روسیه از سر گذراندهاند؛ روزهای توأم با شکنجه، اخراج و اعدامی که تشکیلات بهائیت ترجیح داد بایکوت خبری شود. این درحالیست که تشکیلات بهائیت همواره با دروغ و بزرگنمایی تلاش دارد تا سیمایی تاریک از ایران و شیعه به جهانیان ارائه دهد.
یکی از بهائیان آمریکایی با نقل روایتی جعلی میگوید که خوشا به حال کسی که ککهای شهر عکا او را بگزند. یکی از بهائیان حاضر هم به شوخی میگوید که از قضا وقتی عبدالبهاء از عکا به حیفا آمد، کک و آفات را هم با خود آورد. اما پشت این شوخی، حقیقتی عجیب از کثیفی عبدالبهاء و حمام نرفتن سالی به یکبار او نهفته است.
پیش از اشغال فلسطین به دست انگلیس و تشکیل اسرائیل، بهائیان از زمینهای کشاورزی آباد و پرباری در آنجا برخوردار بودند که اینک خبری از سرنوشت آنها در دست نیست. اما چگونه بیت العدلی که به بهانه حقوق بهائیان و به دنبال احیای زمینهای تشکیلاتی، مصادرهای و تصرف در اراضی ملّی ایران غوغا بهپا میکند، نسبت به زمینها، نقض حقوق و آزادی بهائیان در فلسطین اشغالی سکوت را برمیگزیند؟
عبدالبهاء در زمان حیات خود هشدار میدهد که عدهای از مخالفاینش به بهائیان نزدیک میشوند و سعی در فریب آنان را دارند و به همین خاطر باید مورد تحریم قرار گیرند. این درحالیست که محبّت و فریب، یکی از ترفندهای تبلیغ بهائیت محسوب میشود. با این حال، بهائیانی که از این ترفند استفاده میکنند، طبق سیره عبدالبهاء باید مورد تحریم همهجانبه قرار گیرند.
مترجم عبدالبهاء در سفر به غرب که تمدن الملک نام داشت، بخاطر دختربازی و دیر آمدن به محل اقامت توسط عبدالبهاء، با لگام اسب ادب شد. او سرانجام بخاطر تشکیل محفل اتحاد میان بهائیانی که ناقضین نامیده میشدند از بهائیت طرد شد. اما آیا احکام و اخلاقیاتی که در بهائیت ترویج میشود، نوع برخورد با تمدن الملک را تأیید میکند؟
بهائیان مینویسند که در ماجرای سفر علیمحمد باب به مکه، دزد به خورجین شترش زد و آیات الهیاش را با خود برد. پیامبرنمای بهائی هم بخشی از شِبه وحی یا چکنویسهای خود را به آب ریخت و محو شد. اما وقتی کلامی الهی نباشد و بر قلب مدعی پیامبری هم نازل نشده باشد، با دزدیدن خورجین شتر، ریختن به آب و گذر زمان هم از بین خواهد رفت.