تحری حقیقت
تشکیلات بهائی، وجود قشر روحانی در بهائیت را لازمهی مخالفت با آموزهی تحری حقیقت معرفی و از اینرو، بهائیت را تُهیِ از این قِشر معرفی نمود. در پاسخ میگوییم: بهائیت به عنوان نماد بارز تقلید کُور نمیتواند تحری حقیقت را سبب عدم وجود آخوند بهائی معرفی کند. چرا که نه تحری حقیقتی در بهائیت وجود دارد و نه این فرقه از وجود آخوند تُهی است.
سرکردگان بهائی که از ابتدا زیربنای اعتقادات فرقهی خود را در تحری حقیقت (شناخت حقیقت) معرفی نمودند، بر خلاف شعارهای خود، پیروانشان را در تحقیق در پیرامون سایر اعتقادات و یا شنیدن استدلالهای مخالفین آزاد نمیگذارند. مسیحالله رحمانی، یکی از مبلّغان نجات یافته از بهائیت در این خصوص، از منع بهائیان از مطالعهی کتُب ردیه خبر میدهد.
مبلّغ بهائی در توجیه درخواست رهبرشان مبنی بر کر و کُور شدن پیروان و تعارض با تحری حقیقت مدعی شدند: کر و کُور شدن به معنای بریدن از دنیاست که نهایتاً به تحری حقیقت منتهی میشود. این ادعا در حالیست که ادامهی همین عبارت حسینعلی نوری و سخنان او در کتاب ایقان، به خوبی نشان میدهد که وی، پیروانی کاملاً کر و کُور میخواسته.
کانال تبلیغی بهائی، پس از ذکر چند آیه پیرامون تحری حقیقت، مدعی شد که شیعیان، تحری حقیقت را کنار گذاشته و به پیروی از مراجع تقلید روی آوردهاند. با این سخن بهائیت، آنان پذیرفته اند که ابداع تحری حقیقت پیش از بهائیت بوده است. همچنین باید از آنان پرسید که شما چرا به عدم تحری حقیقت در اسرائیل ایرادی نمیگیرید؟!
یکی از شبکههای مجازی وابسته به تشکیلات بهائیت، با اتفاقی خواندن تقارن بهائیت و اسرائیل، منکر هرگونه رابطه میان تشکیلات بهائیت و رژیم غاصب صهیونیستی شد. این در حالیست که هرچند تقارن اتفاقی بهائیت و اسرائیل را بپذیریم اما به راستی که نمیتوان همکاری این دو را برای نابودی اسلام نادیده گرفت.
پس از مرگ عباس افندی در سال 1921 م، شوقی افندی نوهی ارشد دختری عبدالبهاء؛ برای به عهدهگیری رهبری بهائیان، به حیفا بازگشت. اما از این جهت که او در سنین جوانی به رهبری رسید، 16 دیماه به عنوان روزجوان بهائی نامیده شد. یکی از صفات جوان بهائی، مطیع محض بودن است؛ بطوری که هیچ عذری حتی شور جوانی، توجیه کننده خطای شخص نیست.