شرح حال عثمان بن حُنَيف

بـرادر سـَهل بن حُنَيف است كه از پيش گذشت ؛ از سابقين است كه رجوع به امير المؤ منين عليه السّلام نمودند و او از جانب آن حضرت والى بصره بود. و روايت شده كه ميهمان شد به وليمه يكى از فتيان اهل بصره كه در آن مهمانى اغنياء بودند و فقراء محجوب ؛ چون اين خبر به امير المؤ منين عليه السّلام رسيد براى وى كاغذى نوشت :
اَمـّا بـَعـْدُ؛ يـَابـْنَ حـُنـَيْف فَقَدْ بَلَغَني اَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ اَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعاكَ اِلى مَاءْدَبَةٍ فـَاَسـْرَعْتَ اِلَيْه ا تُسْتَط ابُ لَكَ الاَْ لْو انُ وَتُنْقَلُ اِلَيْكَ الْجِف انُ وَم ا ظَنَنْتُ اَنَّكَ تُجيبُ اِلى طَع امِ قَوْمٍ ع ائلُهُمْ مَجْفُوُّ وَغَنِيُّهُمْ مَدْ عُوُّ الخ .(219)
و اين عثمان همان است كه طلحه و زبير وقتى كه وارد بصره شدند بسيارى از لشكر او را كـشتند و او را گرفتند و بسيار زدند و ريش او را كندند و او را از بصره اخراج كردند؛ و بعد از جنگ جمل امير المؤ منين عليه السّلام عبداللّه بن عبّاس را به حكومت بصره باز داشت و عثمان در كوفه سكونت جست و بود تا زمان معاويه بن ابى سفيان .