7- فرضیّه روحیّون
جامعه شناسان ماتریالیست فرضیّه دیگرى براى پیدایش اعتقادات مذهبى ذکر کرده اند که گاهى از آن به «فرضیّه روحیّون» تعبیر مى کنند.
«ساموئل کینگ» جامعه شناس آمریکایى، استاد جامعه شناسى در دانشکده بروکلین در کتاب خود در این زمینه مى نویسد:
«عقیده عمومى جامعه شناسان بر این است که تصوّر وجود نیروى خارق العاده و یا روح، اساس کلّیه مذاهب بشر است. «مارتز» معتقد است که عقیده به «نیروى خارق العاده» قدمت بیشترى از فکر وجود «روح» دارد، ولى او هواخواهان زیادى نداشته است. مردم شناسان عقیده دارند، هیچ کدام از این دو فرضیّه از دیگرى مشتق نشده است».(1)
امّا مهم این است که نامبرده در این گفتار چگونگى ارتباط مذاهب را با فکر وجود روح، روشن نساخته است.
ولى «ویل دورانت» مورّخ معاصر در جلد اوّل کتاب خود در بحث «سر چشمه هاى دین» سخنى دارد که مى تواند توجیهى براى این فرضیّه باشد، او مى گوید:
«انسان ابتدایى از این که در خواب، اشباحى به نظرش مى رسیده و به خصوص کسانى را که به یقین مى دانسته است مرده و از دنیا رفته اند، در خواب بر او تجلّى مى کرده اند، سخت در اندیشه و شگفتى فرو مى رفته، و دچار ترس و وحشت مى شده است. او مردگان خود را با دست خود در خاک مى گذاشت تا از بازگشت آنها در امان باشد! و به خصوص همراه مرده غذا و احتیاجات دیگر وى را داخل گور مى کرد که نیازى به بازگشت نداشته باشد و زندگان از شرّ او در امان بمانند!...
نظایر چنین حوادثى که انسان ابتدایى با آنها بر مى خورد، او را به این فکر انداخت که هر موجود زنده اى باید روح یا نیروى اسرارآمیز دیگرى داشته باشد که مى تواند در هنگام بیمارى یا خواب یا مرگ از بدن او خارج شود...
نه تنها انسان داراى روح است، بلکه هر چیز براى خود روحى خاص دارد و جهان خارجى، مرده و بى اساس نیست بلکه موجودى است که به طور کامل نشاط زندگى در آن جریان دارد... و چون براى هر چیز روحى تصوّر مى شود ـ و به عبارت دیگر خدایى در آن نهفته است ـ عدد اشیاى پرستیدنى نامحدود مى شود»!(2)
و به این ترتیب روشن مى شود که طبق این فرضیّه:
نخست، انسانهاى ابتدایى از مقایسه حالات مختلف مرگ و حیات، بیدارى و خواب، به وجود روح پى بردند سپس آن را تعمیم داده و براى همه چیز روح قائل شدند، روحى که داراى قدرت بسیار بود و بعد همه چیز را قابل پرستش دانستند و بت پرستى به شکل وسیع آشکار گشت.
* * *
1. جامعه شناسى «کینگ»، ص 200.
2. تاریخ تمدّن، ج 1، ص 92 ـ 89 با تلخیص.