جامع‌ترين نسخه سير و سلوك

يكى از پندارهايى كه در بين كسانى كه طالب كمالات معنوى و روحى هستند كم و بيش رواج دارد. به همين دليل مى‌پندارند براى اين منظور نسخه‌هايى سرّى و رمزآلود وجود دارد كه تنها برخى افراد از آن‌ها اطلاع دارند و بقيه از آن محرومند! شايد اين تصور از فريبنده‌ترين دام‌هايى باشد كه شيطان بر سر راه طالبان كمال انسانى و معنويت مى‌گستراند. آيا به راستى معقول است كه خداى متعال اين همه انبيا و اولياى خود را براى تربيت و تكامل انسان‌ها بگمارد و آن‌گاه اصلى‌ترين و مهم‌ترين عنصر يا عناصر در اين فرآيند را از اسرار قرار دهد كه تنها عده‌اى معدود از آن مطّلع باشند؟! همه اين تلاش‌ها براى هدايت بشر بوده؛ آن‌گاه آيا مى‌توان پذيرفت كه خداوند خود، رمز و راز اصلى رسيدن به گوهر هدايت و كمال را سر به مُهر و مكتوم بگذارد؟! قطعاً چنين گمانى نابخردانه و ناصواب است. به عكس، به‌طور حتم بايد اين‌گونه باشد، آنچه در تكامل انسان بيش از ساير امور تأثير دارد، در كتاب‌هاى آسمانى و معارف وحيانى نيز بيشتر بر آن تأكيد شده باشد. بر اين اساس ما بايد در معارف وحيانى دقت كنيم و ببينيم بر كدام امور تأكيد بيشترى شده، تا همت و توجه بيشترى به آن‌ها معطوف داريم.

بر اساس تحليل مذكور، اگر ما قرآن كريم را، كه در حال حاضر تنها كتاب آسمانى معتبرى است كه در دست بشر وجود دارد، مرور كنيم، خواهيم ديد كه در آن به هيچ عبادتى به اندازه نماز اهميت داده نشده است. حدود يكصد آيه در قرآن در مورد نماز و مسايل پيرامون آن نازل شده است. بر اساس آيات قرآن، اين فريضه بر همه پيروان شرايع پيشين نيز واجب بوده و تمامى انبيا بر آن تأكيد كرده‌اند. در اين‌جا مناسب است برخى از اين آيات را مرور كنيم:

يكى از بزرگ‌ترين انبياى الهى، كه بر اساس روايات اسلامى، پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) بالاترين مقام را در ميان ساير انبيا دارد حضرت ابراهيم(عليه السلام) است. اين پيامبر بزرگ الهى يكى از مهم‌ترين دعاها و تأكيداتش مسأله نماز است؛ آن‌جا كه به درگاه الهى چنين عرضه مى‌دارد:
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؛(1) پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز. هم‌چنين در جايى ديگر، از قول اين نبىّ مكرّم الهى مى‌خوانيم:
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ؛(2)پروردگارا، من بعضى از فرزندانم را در سرزمينى بى‌آب و علف، در كنار خانه محترم تو سكونت دادم تا نماز را برپا دارند.

و يا در مورد حضرت موسى(عليه السلام) ملاحظه مى‌كنيم در اولين وحيى كه به آن حضرت مى‌شود نماز مورد تأكيد قرار مى‌گيرد:
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى * إِنَّنِي أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛(3) و من تو را برگزيده ام، پس بدان چه وحى مى شود گوش فرا ده. منم، من، خدايى كه جز من معبودى [شايسته پرستش] نيست؛ پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز بر‌پا دار.

در مورد ديگر پيامبر بزرگ الهى، حضرت عيسى(عليه السلام) نيز مشاهده مى‌كنيم در حالى كه هنوز چيزى از تولدش نگذشته، در گهواره سخن از نماز مى‌گويد:
إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَأَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛(4) منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است؛ و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زنده ام را به نماز و زكات سفارش كرده است.

از جمله سفارش‌هاى حضرت لقمان به پسرش نيز نماز است:
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ؛(5) اى پسرم! نماز را برپا دار.

به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز اين‌گونه خطاب مى‌شود:
اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ؛(6) آنچه از كتاب به تو وحى شده است بخوان، و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است.

در روايات اسلامى نيز بر اين فريضه بزرگ بسيار تأكيد گرديده و آثار و ثمراتى بسيار مهم براى آن برشمرده شده است. همه ما با بسيارى از اين روايات آشنا هستيم. در اين‌جا از باب تذكر و براى تيمّن و تبرك، برخى از اين روايات را مرور مى‌كنيم:

روايت مشهورى است كه همه ما آن را شنيده و يا حتى خود براى ديگران نقل كرده‌ايم؛ در اين روايت چنين آمده است:
اَلصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ؛(7) نماز ستون دين است.

عمود در عربى به آن چوب يا آهنى گفته مى‌شود كه هنگام برپا كردن خيمه و چادر در وسط آن قرار داده مى‌شود. بديهى است كه اگر عمود خيمه را بردارند خيمه سرپا نخواهد ماند و بر زمين خواهد افتاد. در اين روايت نيز حضرت از باب تشبيه مى‌فرمايد، نسبت دين و نماز نيز به همين صورت است، اگر نماز را از دين بردارند ديگر دينى سرِ پا نخواهد ماند! از اين رو، اين روايت اهميت فوق‌العاده و بسيار حساس نماز را بيان مى‌كند. در ادامه روايت به همين امر تصريح شده است:
اَلصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودِ الْفَسْطاطِ اِذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَالاَْطْنابُ وَاِذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتَدٌ وَ لا طَنَبٌ؛ نماز ستون دين است. مَثَل آن مانند مَثَل عمود خيمه است؛ اگر عمود استوار باشد ميخ‌ها و طناب‌ها نيز استوار خواهد بود، و اگر عمود خم شود و بشكند ميخ و طنابى استوار نخواهد ماند.

شرط اصلى برپا شدن خيمه و ثابت ماندن آن، وجود عمود است. اگر عمود خيمه استوار و مستقيم باشد خيمه نيز برپا و ثابت خواهد بود؛ ولى اگر عمود خيمه بشكند طناب‌ها و ميخ‌ها نمى‌توانند خيمه را سرپا نگاه دارند. بر اساس اين روايت، نسبت نماز با ساير اجزاى دين همين گونه است. وجود نماز در دين آن‌چنان مهم و اساسى است كه اگر كسى در تدين خود به همه مسايل دين پاى‌بند باشد و تنها در مسأله نماز مشكل و انحراف داشته باشد هيچ فايده‌اى براى او نخواهد داشت.

روايت منقول از امام صادق(عليه السلام) كه پيش از اين در همين فصل ذكر كرديم نيز مبيّن جايگاه و اهميت والاى نماز است. روايت اين بود كه معاوية بن وهب مى‌گويد از امام صادق(عليه السلام) سؤال كردم: برترين چيزى كه بندگان مى‌توانند به وسيله آن به خداوند تقرب جويند چيست؟ آن حضرت فرمودند:
ما اَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ اَفْضَلَ مِنْ هذِهِ الصَّلاةِ؛ من پس از معرفت خداوند چيزى را نمى‌شناسم كه برتر و بالاتر از همين نماز باشد.

در ذيل همين روايت چنين آمده بود كه:
وَ سُئِلَ النَّبى(صلى الله عليه وآله) عَنْ اَفْضَلِ الاَْعْمالِ قالَ الصَّلاةُ لاَِوَّلِ وَقْتِها؛(8) و از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مورد برترين اعمال سؤال شد، آن حضرت فرمود: نماز اول وقت.

روايت ديگر روايتى است كه هم از امام باقر و هم از امام صادق(عليهما السلام)به الفاظ مختلف نقل شده است. طبق يك نقل، امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايد:
اَوَّلُ ما يُحاسُب عَلَيْهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَاِذا قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ وَاِذا ردّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سائِرُ عَمَلِهِ؛(9) اولين چيزى كه (در روز قيامت) بنده نسبت به آن مورد محاسبه قرار مى گيرد نماز است؛ پس اگر مورد قبول واقع شود بقيه اعمالش نيز پذيرفته مى شود و اگر مردود واقع شود ساير اعمالش نيز مردود خواهد شد.

هم‌چنين روايت مشهور ديگرى است كه همه ما كم و بيش آن را شنيده‌ايم. بر اساس اين روايت، امام صادق(عليه السلام) هنگام وفاتشان فرمودند خويشان و آشنايان آن حضرت را خبر كنند. هنگامى كه آنان جمع شدند حضرت فرمودند:
اِنَّ شَفاعَتَنا لَنْ تَنالَ مُسْتَخِفّاً بالصَّلاةِ؛(10) محققاً شفاعت ما هرگز شامل آن كسى نخواهد شد كه نماز را سبك بشمارد.

در هر صورت، آيات و روايات بسيار فراوانى در اين زمينه وجود دارد كه همگى آن‌ها بيان‌گر اهميت فوق‌العاده و بى‌بديل نماز هستند. اين ادله جاى هيچ ترديدى را باقى نمى‌گذارد كه مهم‌ترين عملى كه مى‌تواند انسان را به خداى متعال نزديك كند نماز است. خود ما هر روز چندين مرتبه در اذان و اقامه بر اين امر شهادت مى‌دهيم؛ آن‌جا كه مى‌گوييم: حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ؛ بشتابيد براى بهترين كار. شايد تا به حال به درستى به اين مسأله توجه نكرده‌ايم و سال‌ها است كه بدون تأمل در مفاد اين جمله آن را تكرار كرده‌ايم. آيا به راستى باورمان هست كه نماز بهترين كار است؟! ما كه تا به حال بارها تكرار كرده‌ايم: حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ؛ بشتابيد براى رستگارى، آيا واقعاً تا به حال به اين معنا توجه كرده‌ايم كه نماز مى‌تواند ما را به آن سعادت و رستگارى كه براى رسيدن به آن بى‌تاب هستيم برساند؟! آرى، همين نمازى كه به سادگى از كنار آن مى‌گذريم، بهترين كارها و كليد رستگارى ما و برترين وسيله تقرب به خداى متعال است! فراموش نكنيم كه امام صادق(عليه السلام) در پاسخ سؤال معاوية‌بن‌وهب درباره بهترين عملى كه موجب تقرب بنده به خداى متعال مى‌شود، فرمود:
ما اَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ اَفْضَلَ مِنْ هذِهِ الصَّلاةِ؛ من پس از معرفت خداى متعال، چيزى را نمى‌شناسم كه برتر از همين نماز باشد.

به هر حال، همان‌گونه كه در روايات تصريح شده و خود ما هر روز بارها تكرار مى‌كنيم، نماز به‌طور حتم «بهترين عمل» و بهترين وسيله در رساندن انسان به كمال و قرب الهى است. از اين رو اگر بخواهيم راه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را برويم، بايد به همين نماز، چه از نظر كمّيّت و چه از نظر كيفيت، بيشتر اهميت بدهيم. از نظر كمّيّت، تنها به واجبات اكتفا نكنيم و نوافل را نيز انجام دهيم. از نظر كيفيت نيز تنها به خضوع و خشوع و آداب ظاهرى اكتفا نكنيم، بلكه سعى كنيم تا حضور قلبمان بيشتر شود.

آرى، آن توجه قلبى به خداى متعال كه اساس عرفان است و در عرفان و سير و سلوك به دنبال آن هستيم، بهترين مراتبش در نماز براى انسان حاصل مى‌شود. در حالات ائمه(عليهم السلام) روايات متعددى داريم كه اين مطلب را تأييد مى‌كند. اين مسأله هم‌چنين از بزرگان متعددى كه نسبت به آنان اعتماد داريم نقل شده است و آنان از حالات بى‌نظيرى كه به هنگام نماز برايشان پيدا شده است سخن گفته‌اند.

متأسفانه مشكل اساسى بسيارى از ما اين است كه شيطان اغوايمان مى‌كند و اين مطلب را كه نماز برترين و عالى‌ترين ابزار نيل به بالاترين مدارج و مقامات عرفانى است، چندان جدّى تلقى نمى‌كنيم و گويا آن را باور نداريم! ما نوعاً به همين ظاهر نماز و گفتن الفاظ و اذكار و اوراد آن اكتفا مى‌كنيم و از همين رو اثر چندانى از آن نمى‌بينيم؛ چرا كه آن آثار مربوط به روح نماز است، كه نمازهاى ما فاقد آن است. روح اصلى نماز مربوط به حضور قلب و توجه انسان به خدا است و درجه بالابرندگى و كمال افزايى آن بسته به ميزان حضور قلب و توجهى است كه در آن وجود دارد.

البته بايد توجه داشت كه راه پيدا كردن حضور قلب اين نيست كه به گوشه‌اى تنها و خلوت و جايى كه حتى صداى پريدن پشه‌اى نيايد پناه ببريم. اگر بنا باشد به محض پريدن پشه‌اى حواس انسان پرت شود و توجهش از بين برود، آن‌گاه بايد عبادت را منحصر كنيم به اين‌كه انسان از اجتماع كناره بگيرد و به صومعه و ديْر و غارى پناه ببرد؛ و اين چيزى است كه قطعاً با تعاليم اسلامى سازگار نيست و اسلام نمى‌خواهد چنين انسان‌هايى را تربيت كند و پرورش دهد. ما بايد به گونه‌اى تمرين كنيم كه در همين شرايط عادى و معمول كه نماز مى‌خوانيم، به ويژه در نماز جماعت، بتوانيم توجهمان را به خداى متعال معطوف داريم. اگر به اين ترتيب عمل كنيم به تدريج با كمك عنايات الهى به جايى مى‌رسيم كه در غير نماز و انجام كارهاى عادى و سر و صداها و جنجال‌هاى روزمره زندگى نيز از ياد خدا غافل نمى‌شويم و روى دل و قلبمان پيوسته متوجه او است. اين همان مقامى است كه قرآن كريم اين‌گونه از آن ياد مى‌كند:

رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ؛(11) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا به خود مشغول نمى دارد.

بندگان راستين خداوند و عارفان حقيقى كسانى هستند كه در عين حال كه در ميان جامعه حضور دارند و به كسب و كار و ساير امور جارى زندگى اشتغال دارند هميشه توجهشان به خدا است و آنى از او غافل نمى‌شوند. اگر كسانى تنها مى‌توانند در خلوت و حالاتى خاص خدا را ياد كنند و به محض قرار گرفتن در ميان اجتماع توجه و حضور قلبشان زايل مى‌شود، اين نشانه نقص و ضعف نفس آن‌ها است. از اين رو انسان بايد از راهنمايى‌هاى كسانى كه در اين مراحل قدم‌هاى راسخى برداشته‌اند و رفتارشان كاملا با شرع موافق است، استفاده كند و تلاش نمايد تا به تدريج حضور قلبش ابتدا در نماز و سپس در حالات ديگر افزايش يابد. اگر ما در اين راه تلاش كنيم خداى متعال نيز به ما عنايت خواهد كرد و مدد خواهد رساند. ما اگر يك قدم به سوى خدا برويم، خداى متعال ده قدم به سوى ما مى‌آيد. در اين باره در روايات مى‌خوانيم:

مَنْ تَقَرَّبَ اِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَيْهِ ذِراعاً وَمَنْ تْقَرَّبَ اِلَىَّ ذِراعاً تَقَرَّبْتُ اِلَيْهِ باعاً؛(12) هر كس به اندازه يك وجب به سوى من نزديكى جويد من يك ذراع به سوى او نزديكى مى جويم، و هر كس به اندازه يك ذراع به من نزديكى جويد من به اندازه يك باع(13) به او نزديكى مى‌جويم.

به هر حال، لطف و عنايت خداوند به بندگان مؤمن و مخلصش بسيار است و به انحاى مختلف از آنان دست‌گيرى مى‌كند. كسى كه بناى خود را بر اطاعت و بندگى گذاشته و در جهت تقرب به خداى متعال تلاش مى‌كند، خداوند نيز به او نظر ويژه دارد و تدبير امورش را خود به دست مى‌گيرد؛ براى مثال، استاد خوب برايش مى‌رساند، رفيق صالح برايش قرار مى‌دهد، امور دنيايش را اصلاح و تأمين مى‌كند، و خلاصه هر چه برايش لازم و به مصلحتش باشد در اختيارش قرار مى‌دهد تا بتواند مدارج كمال را يكى پس از ديگرى بپيمايد و پشت سر بگذارد.

پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. ابراهيم (14)، 40.
2. همان، 37.
3. طه (20)، 13 و 14.
4. مريم (19)، 30 و 31.
5. لقمان (31)، 17.
6. عنكبوت (29)، 45.
7. بحار‌الانوار، ج 82، ص 218، باب 1، روايت 36.
8. بحار‌الانوار، ج 82، ص 225، باب 1، روايت 50.
9. همان، ص 236، روايت 64.
10. همان، روايت 63.
11. نور(24)، 37.
12. بحار‌الانوار، ج 87، ص 189، باب 11، روايت 5.
13. واحد طول به مقدار 162 سانتى‌متر.