از سير جوارحى تا سير جوانحى

تا اين‌جا سخن درباره عمل بود و اين‌كه براى نايل شدن به كمالات معنوى و مقامات عرفانى چه كارهايى را انجام دهيم و چه كارهايى را ترك كنيم. پس از اين، نوبت به مرحله‌اى بالاتر مى‌رسد كه البته اين مرحله نيز با مشارطه، مراقبه و محاسبه توأم است. در اين مرحله بيشترِ توجه انسان بايد به قلب و نيّات قلبى باشد. زمانى كه روح و جسم انسان در راه انجام واجبات و ترك محرّمات تقويت شدند، به گونه‌اى كه تقوا به صورت ملكه درآمد و هيچ‌گاه از هيچ عضوى انحراف و لغزشى سر نزد، در حقيقت سير عرفانى تازه شروع مى‌شود. آنچه كه مربوط به عمل است از انسان‌هاى عادى و معمولى و كسانى هم كه معرفت چندانى ندارند صادر مى‌شود. آنچه كه بيشتر جنبه عرفانى دارد و سير و سلوك واقعى به آن مربوط مى‌شود، امورى است كه به دل و قلب انسان مربوط است.

شروع اين مرحله به اين است كه انسان اعمال خود را به نيت خالص مزيّن كند. آغاز اين امر هم بايد از واجبات باشد كه سالك بايد تلاش كند در هيچ يك از واجباتى كه انجام مى‌دهد شائبه «ريا» و «سُمعه» نباشد. ريا به معناى خودنمايى است و اين‌كه انسان عملش را مخصوصاً در مرئى و منظر ديگران انجام دهد تا آن‌ها ببينند و بفهمند كه او آن كار خوب را انجام مى‌دهد. سمعه نيز آن است كه گرچه فرد عمل را دور از چشم ديگران انجام مى‌دهد؛ ولى از اين‌كه به گوش آنان برسد خشنود شود و خوشش بيايد. در مسير عرفان و سير و سلوك بسيار مهم است كه سالك از اين آلودگى‌ها پرهيز كند.(1) او بايد تلاش كند واجبات را براى خدا انجام دهد و گناهان را نيز براى اطاعت از فرمان الهى ترك نمايد نه به سبب ترس از مردم.

البته خالص كردن نيت در انجام اعمالْ كارى است بس دشوار؛ ولى شدنى و ممكن است. اساساً در مراحل سير و سلوك، مرحله به مرحله كار دشوارتر مى‌شود؛ ولى با لطف و عنايت خداوند به بنده‌اش، اين دشوارى‌ها هموار و آسان و گوارا مى‌گردد. اگر انسان در مراحل اوليه استقامت كند و از امتحان‌ها سربلند بيرون بيايد، خداوند چنان سرور و لذتى به او عطا مى‌كند كه اگر يك روز كار پسنديده‌اى از او ترك گردد بسيار دلگير و ناراحت مى‌شود.

هم‌چنين بايد توجه داشت كه حصول نيت خالص امرى آنى و دفعى نيست و انسان نمى‌تواند هر زمان كه اراده كرد فوراً آن را به دست آورَد. براى رسيدن به نيت خالص بايد مقدماتى را طى كرد و مراقبت‌ها و توجهات مستمرى داشت تا به تدريج به مقصود نايل آمد. كسى كه بر حسب عادت و طبيعت دوست دارد نزد مردم محبوب باشد و همه به او احترام بگذارند، خواه‌ناخواه در نيتش شائبه‌هايى راه پيدا مى‌كند. كسى مى‌تواند در كارها نيت خالص داشته باشد كه حب جاه را به طور كامل از دل بيرون كرده باشد.

براى در امان ماندن از ريا و سمعه، انسان بايد تا آن‌جا كه ممكن است كارهايش را در خفا انجام دهد. البته در اين راه بايد مراقب برخى لغزشگاه‌هايى كه وجود دارد نيز باشيم. برخى به اين دليل كه مى‌خواهند عبادتشان را در خفا انجام دهند در نماز جماعت حاضر نمى‌شوند. دليل اين افراد اين است كه مى‌خواهيم نمازمان را در خلوت بخوانيم تا هيچ شائبه ريا و سمعه در آن پيش نيايد. اما حقيقت اين است كه اين‌ها از دام‌هاى شيطان است. يكى از مسايلى كه در زمينه عرفان و سير و سلوك بايد بسيار مراقب بود اين است كه توجه داشته باشيم دستورات شرع مقدس به طور دقيق مراعات شود. اگر عرفانى به ترك نماز جمعه و جماعت منجر شود قطعاً آن عرفان اشكال و ايرادى دارد. با اين عذر كه مى‌ترسم ريا شود، نبايد فريب شيطان را بخوريم و دستورات خداوند را زير پا بگذاريم. بلى، عباداتى مانند صدقه دادن و كمك به مستمندان را مى‌توان از راه‌هاى مختلفى كه ديگران متوجه نشوند انجام داد؛ ولى عبادت‌هايى را كه اساساً جنبه اجتماعى دارد و تأكيد شده كه به صورت جمعى انجام شوند، نبايد به بهانه جلوگيرى و خوددارى از ريا ترك كرد و در خلوت به‌جا آورد.

يكى از دستورالعمل‌هايى كه در اين مرحله بسيار مفيد و كارساز خواهد بود، اين است كه تلاش كنيم دلمان با خدا انس بگيرد. اگر ما كارى را براى ارضاى تمايلات مادى و نفسانى خود انجام مى‌دهيم بدان سبب است كه به آن كار علاقه و تمايل داريم. يا وقتى كارى را به خاطر دوستمان انجام مى‌دهيم به اين دليل است كه به او انس و علاقه داريم. انسان هنگامى مى‌تواند كارى را براى آن‌كه خدا دوست دارد انجام دهد كه به جاى همه اين محبت‌ها محبت خدا را در دلش قرار دهد. در مناجات شعبانيه مى‌خوانيم:
اِلهي لَمْ يَكُنْ لي حَوْلٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلاّ في وَقْت اَيْقَظْتَني لِمَحَبَّتِكَ؛(2)

بار خدايا! من اين توانايى را نداشتم كه دست از گناه بردارم؛ مگر آن‌گاه كه تو دل مرا با محبت خودت بيدار كردى! آن‌گاه كه پرتوى از محبت تو در دل من افتاد اجتناب از گناه برايم آسان شد. اگر انسان بتواند عشق به خدا را در دلش زياد كند همه مشكلات و دشوارى‌ها برايش آسان مى‌شود.

اگر عشق و محبت الهى در دل آدمى جاى بگيرد، سحرخيزى نه‌تنها برايش دشوار نخواهد بود، كه لحظه وصال و ديدار محبوب و معشوق به حساب مى‌آيد. آيا براى كسى كه معشوقى دارد چيزى لذت‌بخش‌تر از اين هست كه در خلوت با او بنشيند و سخن بگويد؟! اگر ذره‌اى از محبت الهى در دل انسان جاى بگيرد، ديگر براى او هيچ چيز لذت‌بخش‌تر از اين نيست كه در سحرگاهان كه همه چشم‌ها در خواب و همه درها بسته و همه‌جا خاموش است، راهى به سوى محبوب و نجوا و راز و نياز با او باز كند.

براى پديد آمدن محبت الهى در دل نيز يكى از بهترين راه‌ها اين است كه انسان نعمت‌هايى را كه خداى متعال به او عطا كرده، بشناسد و درباره ارزش و اهميت آن‌ها تأمل نمايد. اگر كسى تنها يكى از نعمت‌ها را به ما مى‌داد همه عمر ممنون و سپاسگزار او بوديم. به راستى اگر انسان تنها يكى از نعمت‌هايى نظير چشم، گوش، زبان، دست، پا و... را نداشته باشد چه چيز مى‌تواند جاى آن را بگيرد؟ و آيا به راستى نبايد به خداى مهربانى كه اين نعمت‌ها به علاوه هزاران نعمت ديگر را به رايگان در اختيار ما قرار داده عشق ورزيد و شب و روز در اداى حق سپاس او كوشيد؟

پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. امام خمينى(رحمه الله) در اين‌باره مى‌فرمايد: پس اى عزيز! در كارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش و او را در برابر هر امرى استنطاق كن كه آيا اقدامش در خيرات و براى امور شريفه براى چيست؟ دردش چيست كه مى‌خواهد از مسايل نماز شب سؤال كند؟ يا اذكار آن را تحويل بدهد؟ مى‌خواهد براى خدا مسأله بفهمد يا بگويد؟ يا مى‌خواهد خود را از اهل آن قلمداد كند؟ چرا سفر زيارتى كه رفته با هر وسيله است به مردم مى‌فهماند؟ حتى عددش را. چرا صدقاتى را كه در خفا مى‌دهد، راضى نمى‌شود كه كسى از او مطّلع نشود؟ به هر راهى شده، سخنى از آن به ميان آورده، به مردم ارائه مى‌دهد. اگر براى خدا است و مى‌خواهد كه مردم ديگر به او تأسى كنند، و مشمولِ «الدال على الخير كفاعله» گردد، اظهارش خوب است. شكر خدا كند به اين ضمير صاف و قلب پاك. ولى ملتفت باشد كه در مناظره با نفس، گول شيطنت او را نخورده باشد، و عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. و اگر براى خدا نيست، ترك آن اظهار كند كه اين «سمعه» است، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منان قبول نمى‌فرمايد و امر مى‌فرمايد در سجين قرار دهند. بايد به خداى‌تعالى از شر مكائد نفس پناه ببريم كه مكائد آن خيلى دقيق است ولى اجمالا مى‌دانيم كه اعمال ما خالص نيست. اگر ما بنده مخلص خداييم چرا شيطان در ما اين‌قدر تصرف دارد؟ با آن‌كه او با خداى خود عهد كرده است كه به «عباد الله المخلصين» كار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آن‌ها دراز نكند.
به قول شيخ بزرگوار ما ‌دام ظله‌ـ شيطان سگ درگاه خدا است. اگر كسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نكند و او را اذيت نكند. سگ در خانه، آشنايان صاحب‌خانه را دنبال نكند. شيطان نمى‌گذارد كسى كه آشنايى به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر ديدى شيطان با تو سر و كار دارد، بدان كه كارهايت از روى اخلاص نبوده و براى حق‌تعالى نيست. اگر شما مخلصيد، چرا چشمه‌هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده، با اين‌كه چهل سال است به خيال خود، قربة الى الله عمل مى‌كنيد. با اين‌كه در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از براى خدا چهل صباح، جارى گردد چشمه‌هاى حكمت از قلبش به زبانش. پس بدان اعمال ما براى خدا نيست و خودمان هم ملتفت نيستيم و درد بى‌درمان همين جا است.
واى به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و ديانت كه وقتى چشم بگشايند و سلطان آخرت خيمه برپا كند، خود را از اهل معاصى كبيره، بلكه از اهل كفر و شرك بدتر ببينند و نامه اعمالشان سياه‌تر باشد.
واى به حال كسى كه با نماز و طاعتش وارد جهنم شود. امان از كسى كه صورت صدقه و زكات و صوم و صلوة او صورت‌هايى باشد كه زشت‌تر از آن‌ها تصور نشود.
بيچاره تو مشركى! خداوند به فضل خود، موحد اهل معصيت عصيان‌كار را مى‌آمرزد ان‌شاءالله. و ليكن فرموده است كه شرك را نمى‌آمرزم، اگر بى‌توبه از دنيا برود. (چهل حديث، ص 51 و 52).
2. مفاتيح‌الجنان، اعمال مشتركه ماه شعبان، عمل هشتم.