نيازهاى روحى انسان و تحولات نامحسوس آن
گذشته از تحولاتى كه ذكر شد، دگرگونىهاى ديگرى نيز وجود دارد كه به صورتهاى مختلف در افراد پديد مىآيد و دستكم از دو جهت با تحولات نوع اول متفاوت است. اولاً چندان محسوس نيست، و ثانياً، به روحيات و استعداد افراد بستگى دارد و ظهور و بروز آنها مختلف است و يكسان نيست. ميل به خوردن و آشاميدن، ميل به بازى و غريزه جنسى، اولاً براى افراد كاملاً محسوس هستند، و ثانياً، درجه و سطحى فعال از اصل آنها در همه انسانها وجود دارد، گرچه شدت و ضعف آنها در افراد مختلف كم و بيش متفاوت است. اما در اين ميان به ميلهايى برمىخوريم كه در برخى افراد بسيار فعال و قوى پديدار مىشود و در برخى ديگر به حدى كمرنگ و ضعيف است كه گويا اصلاً وجود ندارد؛ يعنى به خلاف ميلهاى نوع اول، در اينجا تفاوت سطح و درجه بسيار زياد است.
براى مثال، ميل به هنر، بهخصوص برخى هنرهاى خاص، چيزى است كه در افراد انسان بسيار متفاوت است. اين ميل گاهى در افرادى آنچنان پررنگ و شديد، پديدار مىشود كه در تمام امور زندگى آنها تأثير مىگزارد، در حالى كه برخوردها و عكسالعملهاى پارهاى از افراد در مقابل مسايل هنرى به گونهاى است كه گويا اصلاً دركى از هنر ندارند.
همه انسانها كم و بيش از منظره باغ سرسبز و خرم، تماشاى امواج دريا و چين و شكن كوهها لذت مىبرند؛ ولى برخى از تماشاى اين مناظر چنان به هيجان مىآيند كه از خود بىخود مىشوند و همه مسايل ديگر زندگى را فراموش مىكنند. آنان گاهى ساعتها غرق تماشاى يك گل يا يك درخت مىشوند و از آن چشم برنمىدارند. اين ميل گاهى به اين صورت در انسان متجلى مىشود كه مىخواهد خود، زيبايىهايى را خلق كند و به وجود آورد. هنرهايى نظير: نقاشى، خوشنويسى، سرودن شعر و نگارش متون زيباى ادبى از همين ميل و غريزه انسان سرچشمه مىگيرد.
هستند كسانى كه به هنگام شنيدن شعر يا نثرى، چنان لذت مىبرند كه از هيچچيز ديگرى اين اندازه لذت نمىبرند. برخى افراد از شنيدن صداى خوش به حدى لذت مىبرند كه حالتى شبيه مستى براى آنها پيدا مىشود. اين در حالى است كه سايرين اينگونه نيستند و نسبت به زيبايىها و مسايل هنرى، به اين اندازه حساسيت ندارند. افرادى كه از اين ويژگى برخوردارند، هم خود مىتوانند پيدايش اين حالات و تغييرات روحى را در درون خويش بيابند و هم ديگران از مشاهده حالات و آثارى كه در فرد بروز مىكند، مىتوانند به اين مسأله پى ببرند.