Add new comment
ممنون کورش جان حرفات جالب بود
ممنون کورش جان حرفات جالب بود. از قول کورش نوشتی:
«نباید که در این جا به شکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوممان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیشترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم.»
نکته:
این حرف دقیقاً منطق عمر بود. که قرار نیست ما وایسیم و تماشا کنیم! وقتی حکومت ساسانی از اعراب مرتد حمایت میکنه و در نواحی مرزی بهشون پناه داد، عمر بن خطاب دقیقاً احساس توطئه بهش دست داد و برای همین جرقه جنگ زده شد! هر کسب میتونه با این حرف کورش به کشور دیگه ای حمله کنه... امیدوارم شما روی این قضیه که از حرف خودت نشأت گرفته حساس نشید!
بعد گفتید:
«به نظر میرسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.»
نکته: مطمئنید در فتح ماد خونی ریخته نشد؟!!
بعد گفتید:
«همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان میآید که از کوروش میخواهد بابل را تسخیر کند».
این همون فرمانده ارتش بابل هست! حالا اگر همین کار رو بخشی از ارتش ساسانی انجام داده باشه و با اعراب همپیمان شده بودند شما بهشون میگفتید خائن!!
مسعود
1 مهر, 1394 - 11:28
Permalink