جواب استدلال گلپايگاني به حديث ام هاني

مقدمة مي گوئيم بعضي را عقيده چنين بوده كه مهدي موعود همان عيسي بن مريم عليه السلام است كه قبل از خاتم انبياء به دنيا آمده و سپس غيبت نموده و در آخر الزمان مجددا ظهور و به اصلاح جهان قيام مي نمايد و از اين جهت است كه شيخ ابوعبدالله محمد بن يوسف بن محمد الشافعي (بر حسب نقل بحار) در كتاب كفاية الطالب در مناقب علي بن ابيطالب، باب يازدهم را اختصاص به اين مطلب داده كه مي نويسد الباب الحادي عشر في الرد علي من زعم ان المهدي هو المسيح بن مريم و چنانكه از كلمات ايشان معلوم مي شود قائلين به اين قول حتي حديثي هم جعل نموده و نسبت به خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم داده اند كه لا مهدي الا عيسي بن مريم و شيخ مزبور در مقام رد اين قول از جمله روايتي از علي بن ابيطالب عليه السلام نقل مي كند كه قال عليه السلام قلت يا رسول الله امنا آل محمد المهدي ام من غيرنا فقال رسول الله لا بل منا (الخبر) يعني علي عليه السلام مي گويد گفتم اي رسول خدا آيا مهدي از ما آل محمد است يا از غير ما فرمود نه بلكه از ما است.
و اينك جواب استدلال گلپايگاني: اما بحسب عقيده ي اهل بهاء كه پس
از گذشتن هزار سال ديگر از زمان حسينعلي بهاء باز هم مظهر امري از جانب خدا پيدا خواهد شد بلكه به همين قسم بعد از آن هم باز ظهورات آخري الي ما لا نهاية خواهد بود پس سال تولد سيد باب هم از آخرالزمان نمي باشد.
و اما بحسب عقيده ي ما مسلمانها محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم خاتم انبياء است بنابراين از سنوات پيدايش آن حضرت به بعد را مي توان آخرالزمان گفت و از اين جهت آن حضرت را هم پيغمبر آخرالزمان گفتند و بنابراين ابن الحسن العسكري هم مولود آخرالزمان مي باشد.
و مراد از كلام امام باقر عليه السلام كه در تفسير الخنس الجوار الكنس فرموده هذا مولود في آخر الزمان هو المهدي من هذه العترة، قويا اين است كه معني و مصداق حقيقي الخنس الجوار الكنس مهدي موعود است و او مولود در ازمنه ي سابقه بر زمان خاتم انبياء و از عترت پيشينيان كه قبل از خاتم انبياء در دنيا متولد شده باشد (مثلا عيسي بن مريم چنان كه بعضي توهم نموده اند) نيست بلكه او مولود در آخرالزمان (يعني ازمنه نبوت خاتم انبياء) و مهدي از اين عترت (يعني عترت و ذريه ي خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم) مي باشد.
پس حديث مزبور بدون شبهه بر معتقد مسلمانها نيز منطبق مي گردد.
بلكه چون خنوس و كنوس مصدر الخنس و الكنس بر حسب لغت به معني پس رفتن و پنهاني و اختفاء است و امام باقر عليه السلام نيز در حديث فرموده كه له حيرة و غيبة از اين جهت انطباق حديث تنها بر معتقد مسلمانها تأييد مي شود.
بالاتر از اين در جلد سيزدهم كتاب بحار ص 34 بعد از اين حديث به فاصله يك حديث، حديث ديگري است از همين ام هاني از امام باقر عليه السلام كه در تفسير همين آيه ي فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس مي فرمايد به عين عبارت: يا ام هاني امام يخنس نفسه حتي ينقطع عن الناس علمه سنة ستين و مأتين ثم يبدو كالشهاب الواقد في الليلة الظلماء الخبر» يعني اي ام هاني (معني و مصداق حقيقي در الخنس الجوار الكنس) امامي است كه پنهان مي كند خود را تا كه منقطع شود از مردم علم به او (يعني
او را در خارج به شخصه نشاسند و ندانند كه كيست و كجا است) در سنه ي 260، سپس ظاهر مي شود مانند كوكب درخشان در شب تاريك.
خوانندگان محترم خوب ملاحظه فرمايند الخنس الجوار الكنس كه در اين دو حديث شريف به مهدي و امام موعود تفسير شده است بحسب مدلول همين دو حديث، آن حضرت مولود در آخرالزمان قبل از سنه ي 260 هجري مي باشد و سنه ي 260 بدو غيبت اوست پس اين، دليل بر معتقد مسلمانها و عليه معتقدات اهل بهاء مي باشد.
آيا ابوالفضل گلپايگاني حديث دوم را در ذيل حديث اول در بحار به فاصله چند خط نديده كه نامي از آن نبرده و اشاره اي بدان ننموده است حاشا و كلا. نمي دانم بر اعمال اين اهريمن صفت چه نامي بنهم.