بعض نصايح بهاء

ميرزا حسينعلي بهاء [1] در باب اول كتاب ايقان مي خواهد بگويد مردم بايد از آنچه ديده و شنيده و ادراك نموده و فهميده و مي فهمند چشم و گوش و قلب را پاك و مقدس نمايند و از تبعيت دانشمندان سربچيند تا بتواند به مقام قرب و وصال مظهر و مطلعي كه وجود امثال باب و بهاء باشد برسند، و كلمات و تأويلات و عرفان بافي و مطلب سازي امثال حضرتش را بايد كور كورانه تصديق و تبعيت بنمايند تا بتوانند به آنها ايمان آورند، و يگانه شرط قابليت تجليات اشراقات شموس علوم و معارف و بيانات و عنايات اينگونه مظاهر بنام قدس و طهارت همين است و بس.
ولي اين مطلب را با يك مهارت و زبردستي و سفسطه و پشت هم اندازي عجيب بيان نموده است، علت اعراض و عدم ايمان كفار در زمان هر نبي حقي را عدم رعايت اين دستور و شرط فوق قرار و جلوه داده و همين امر را نيز سبب انكار منكرين
علي محمد بيان و قلمداد نموده است.
ميرزا حسينعلي بهاء در ص 151 كتاب ايقان از علماء بيان استدعا مي نمايد در زمن مستغاث [2] به عقل و ادراك و علم متمسك نشوند [3] .
ولي در آنجائيكه خواسته است به تقليد از قرآن سوري نازل نمايد و تنها متوجه اخذ عبارات و كلماتي از قرآن و ضم و تلفيق ببعض ساخته هاي خودش بوده مانند سوره ي هيكل از كتاب مبين مي گويد:
سبحان الذي نزل الايات لقوم يفقهون. سبحان الذي نزل الايات لقوم يشعرون سبحان الذي يهدي من يشاء الي صراط عز قيوم. سبحان الذي نزل الامر لقوم
يعلمون. (الي ان قال) سبحان الذي ينطق من جبروت الامر لعباد (و لا يعرفه الا عباد - نسخه) مكرمون. سبحان الذي يحيي من يشاء بقوله كن فيكون الخ.
ميرزا حسينعلي بهاء درباره آيات علي محمد باب كه نمونه هاي آن قبلا گذشت مردم را نصيحت مي كند، در ص 131 ايقان قبلا آيه ي شريفه ي قرآن مجيد را: و اذا تتلي عليهم آياتنا بينات قالوا ما هذا الا رجل يريد ان يصدكم عما كان يعبد آبائكم و قالوا ما هذا الا افك مفتري. ذكر نموده و پس از معني و شرح آيه، راجع به باب در ص 132 مي گويد: «چنانچه اليوم مشاهده مي كنيد كه چه سخنهاي لغو كه به آن جوهر بقا گفته اند و چه نسبتها و خطاهاكه به آن منبع و معدن عصمت داده اند (مرادش از جوهر بقا و منبع و معدن عصمت علي محمد باب است) با اينكه در كتاب الهي و لوح قدس صمداني در جميع اوراق و كلمات انذار فرموده مكذبين و معرضين آيات منزله را و بشارت فرموده مقبلين آنرا با وجود اين چه قدر اعتراضات كه بر آيات منزله ي از سموات قدسيه بدعيه نموده اند و حال آنكه چشم امكان چنين فضلي نديده و قوه ي سمع اكوان چنين عنايتي نشنيده كه آيات به مثابه غيث نيساني (مرادش آيات و الواح علي محمد باب است كه نمونه هاي آن گذشت) از غمام رحمت رحماني جاري و نازل شود چه كه انبياي اولوالعزم كه عظمت قدر و رفعت مقامشان چون شمس واضح و لائحست مفتخر شدند هر كدام به كتابي كه در دست هست و مشاهده شده و آيات آن احصا گشته و از اين غمام رحمت رحماني اينقدر نازل شده كه هنوز احدي احصا ننموده چنانكه بيست مجلد الان بدست مي آيد و چه مقدار كه هنوز بدست نيامده و چه مقدار هم كه تاراج شده و بدست مشركين افتاده و معلوم نيست چه كرده اند، اي برادر بايد چشم گشود و تفكر نمود و ملتجي به مظاهر الهيه شد شايد از مواعظ واضحه كتاب پند گيريم و از نصايح مذكوره ي در الواح متنبه شويم اعتراض بر منزل آيات نكنيم امرش را به جان تسليم كنيم و حكمش را به تمام جان و روان قبول نمائيم و مذعن شويم كه شايد در فضاي رحمت وارد شويم و در شاطي ء فضل مسكن يابيم و انه بعباده لغفور رحيم.»
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] ناگفته نماند ميرزا حسينعلي اگرچه از حيث قلم و بيان مخصوصا در عبارات عربي خالد از غلط نمي باشد ولي ابدا با عليمحمد طرف نسبت نيست و الحق يد طولائي در عبارت پردازي بطرز منشآت قديم و عرفان بافي و تأويل سازي داشته كه بر غير دانشمندان مي توانسته تعميه نموده و باطل را به نيروي بيان و كلام خود مزين و مموه كرده و بصورت حق جلوه دهد و البته اينگونه اشخاص از مطالب نارواي خود در لباس عبارات و منشآت فريبا بهتر از ديگران (اگر خداوند متعال مهلت دهد و رسوا نكند) مي توانند سوءاستفاده نمايند.
[2] مستغاث كه به حساب ابجد دو هزار و يك است مقدار سنوات فاصله ي بين علي محمد و ظهور بعد از اوست به قرار يكي از گفته هاي علي محمد، منقول از باب شانزدهم از واحد دوم بيان فارسي: «وصيت مي كنم كل اهل بيان را كه اگر در حين ظهور من يظهره الله كل موفق به آن جنت عظم (و در يك نسخه چاپي بجاي عظم، اعظم است) و لقاي اكبر گرديد طوبي لكم ثم طوبي لكم ثم طوبي لكم و الا اگر شنيديد ظهوري ظاهر شده به آيات قبل از عدد اسم الله الاغيث كه كل داخل شويد، و اگر نشده و به عدد اسم الله المستغاث منتهي شده و شنيده ايد كه نقطه ي ظاهر شده و كل يقين نكرده ايد رحم بر انفس خود كرده و كل بكليه در ظل اون نقطه ي اظهره كه كل داخل نشده ايد مستظل گرديد... و اگر نشنيده در تضرع و ابتهال برآمده كه فضل خدا الي مستغاث از شما مقطوع نگشته و اگر شنيديد الي مستغاث كه ظاهر گشته من هو محبوبي و محبوبكم و مليكي و مليككم فاذا لا تصبرن قدر ما يتنفس نفس و لتدخلن كلكم اجمعون في ظل الله و لا تقولن لم و بم فان هذا من اعظم امري اياكم لاخلصنكم عن نار بعدكم بما قد اذنت لكم بهذا ان يا اهل البيان كل تشكرون كه اگر نفسي به قدر تنفسي صبر بعد از دو هزار و يك سال نمايد بلاشبهه در دين بيان نيست و داخل نار است الا آنكه ظهور الله ظاهر نشود كه آن وقت كل مكلف به ابتهال و تضرع هستيد».
[3] و حال اينكه قرآن مي گويد: و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون - ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون. و در حديث از موسي بن جعفر (ع) است كه ان الله علي الناس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة (الي ان قال) و اما الباطنة فالعقول. و ايضا در حديث است كه قال ابن السكيت للرضا (ع) ما الحجة علي الخلق اليوم قال (4) العقل تعرف به الصادق علي الله فتصدقه و الكاذب علي الله فتكذبه. و غير اينها از آيات و روايات بيشمار در لزوم پيروي از علم و عقل.