عقايد بهائيها به قلم ابوالفضل گلپايگاني در فرائد

ابوالفضل گلپايگاني در كتاب فرائد قبل از شروع در استدلال در مقاله ي اولي بعين عبارات خودش بيان عقيده بهائي را چنين مي نمايد: اهل بها را عقيدت اينست كه جميع صحف الهيه و كتب سماويه كه در عالم موجود است بر اين بشارات عظيمه ناطق و متفق است كه در آخرالزمان بسبب طلوع دو نير اعظم در سماء امر الله عالم رتبه ي بلوغ يا بدو دوره ي اوهام و خرافات طي شود، و ظلمت اختلافات دينيه و مذهبيه از عالم زايل گردد، و جهان بر كلمه ي واحده و دين واحد استقرار يابد، ضغائن كامنه در صدور محو شود، و عداوت و بيگانگي امم به محبت و اخوت تبديل يابد، جنگ و جدال برافتد، بل آلات حرب به ادوات كسب مبدل گردد، حقايق مودعه در كتب ظهور يابد، و مقاصد اصليه مستوره در بطون آيات مكشوف گردد، معارف و علوم تقدم پذيرد، و انوار تمدن حقيقيه كه به لسان انبياء به ديانت معبر است جميع اقطار را منور فرمايد، نسيم رحمت بوزد، و غمام عدل سايه گسترد، امطار فضل ببارد، و غبار ظلم و قتام [1] ستم در جميع اقطار عالم فرونشيند، و خلاصة القول سموات اديان مختلفه منطوي گردد، و جهان آرايشي نو گيرد. و عظام رميمه ي دين نشأه جديده و حيوة بديعه پذيرد، معني و تري الارض غير الارض آشكار شود، و حقيقت و اشرقت الارض بنور ربها هويدا گردد، و تفسير و الامر يومئذ لله ظاهر آيد، و در توراة مقدس از اين يوم عظيم و قرن فخيم يوم الرب و يوم الله و از دو اين ظهور كريم بنزول ايلياي نبي يعني الياس و ظهور الله
تعبير يافته، و در انجيل جليل بيوم الرب و يوم الملكوت و از دو ظهور برجعت يحيي و نزول ثاني حضرت روح الله از سماء، و در قرآن مجيد يوم الله و يوم الجزاء و يوم الحسرة و يوم التلاق و قيامت و ساعت و امثالها. و در احاديث نبويه كه مبين آيات قرآنيه است از ظهور اول ظهور مهدي و از ظهور ثاني قيام روح الله و در احاديث ائمه هدي از ظهور اول ظهور قائم و از ظهور ثاني ظهور حسيني معبر گشته، چنانچه مشروحا مبين و مبرهن خواهد گشت، مقصود كل، اخبار از ورود دو يوم عظيم است و دو ظهور كريم عباراتنا شتي و حسنك واحد، و اگر چه بشواهد كثيره توان دريافت كه در اين ليل مدلهم [2] طويل مجهول الابتداء پيوسته مردان خدا طلاب هدي را به بشارات مذكوره خوشدل و اميداوار مي داشتند و بلوغ عالم را برتبه كمال مبين و مبرهن مي فرمودند و عقل منور نيز بر صدق اين وعود و لزوم تحقق ظهور موعود تصديق مي فرمود چو اگر عالم رتبه بلوغ نيابد كتاب تكوين دفتر ابتر باشد و شجره ي خلقت شاخ بي بر، و اتفاق ملل بر حشر اعظم وزوال اختلاف ديانت از عالم بر اين مسئله شاهدي امين است و برهاني متين ولكن بر حس كتب موجوده نخست كس كه صفحات الواح را به اين بشارات مزين فرمود و ورود يوم الله را مؤكد نمود سيد عظيم حضرت كليم بود و پس از وي هر يك از انبياي بني اسرائيل در مدت يكهزار و پانصد سال قوم را قرنا بعد قرن به بشارات مذكوره مستبشر مي داشتند و به محتوم بودن زوال ظلمت از عالم قوي دل و مستظهر مي فرمودند تا آنكه بارقه ي روح القدس از اراضي مقدسه بدرخشيد و شمس جمال عيسوي از افق بيت المقدس طالع گرديد و نداي عالم آراي توبوا فقد اقترب ملكوت الله ارتفاع يافت و قلوب موحدين بر قرب انقضاي اين ليله ي ليلي و طلوع شمس هدي اميدوار گشت و ارض معارف بر اين محور ششصد و بيست و دو سال همي گرديد تا آنكه روشني فلق از جانب يثرب بدميد و نخست اشراط يوم جزا خاتم انبياء و سيد اصفياء عليه و آله افضل التحية و الثناء قيام فرمود و نداي جهانگير اتي امر الله فلا تستعجلوه آفاق را احاطه نموده و صيحه ي اقترب للناس حسابهم و هم في غفلة معرضون جهان را فروگرفت و حديث
شريف انا علي نسم الساعة قلوب طلاب هدي را بقرب ورود ساعت و انقضاي دور ارباب ظلم و شرارت و مستبشر ساخت و كتب و الواح از بشارات و علامات يوم الله مملو و مدون گشت و دلها بر اين اميد هزار و دويست و شصت سال همي آرميد تا آنكه آن نجم دري الهي از افق فارس بتابيد و شعله ي نورانيه نار حقيقيه از شيراز برافروخت و علامت صبح صادق آشكارا گشت و صيحه ي ظهور قائم موعود از جميع بلاد ارتفاع يافت و نداي جان فزاي بشري بشري صبح الهدي تنفس آفاق را احاطه نمود و بر وفق اصلح و اكثر احاديث در مدت 7 سال كه زمان دعوت آن حضرت بود با ابتلاي به نفي و حبس و مصادمت اهوال شديده و احاطه ي مصائب كثيره به نشر الواح مقدسه عالميان را به ورود يوم الله و قرب ظهور موعود به اسم من يظهره الله مستحضر و مستبشر داشت و خصوصا در باب سوم از واحد ششم كتاب مستطاب بيان بر يك واحد يعني نوزده سال تنصيص و تصريح فرمود و پس از انقضاي هفت سال ايام قيام، بر وفق حديث مشهور لا بدلنا من آذربايجان [3] در مدينه ي تبريز رتبه ي شهادت يافت و به رفيق اعلي صعود فرمود و بالجمله پس از شهادت
آنحضرت و ورود ميعاد منصوص، يوم الله و يوم الملكوت فرارسيد و آفتاب حقيقت طالع شد و نيز عظمت مشرق گشت و جمال اقدس ابهي جل اسمه الاعز الاعلي بر امر الله قيام فرمود و عود جميع انبياء و مرسلين و بشارات اولياء و مقربين به قيام مقدسش تحقق پذيرفت و پس از ورود مصائب كثيره و حدوث حوادث خطيره كه شرح و تفصيل آن موكول به كتب تاريخيه است نه رسائل استدلاليه انجام منفاي آن وجود اقدس به حكم اولياي دولتين عليتين عثماني و ايران مدينه منوره عكا شد و به اين حكم بشارتهاي انبياء و ائمه عليهم السلام به اراضي مقدسه تكميل يافت و نبوتها تمام آمد و اخبار كاملا متحقق گشت و در مدت بيست و چهار سال كه در اين مدينه منوره متوقف بود با وجود احاطه ي عواصف مصائب و هيجان زوابع شدائد نداي الهي را به توسط الواح مقدسه به ملوك ارض و رؤساي ملل ابلاغ فرمود و صيحه ي قد ظهر الموعود و تم الوعد مسموع صغير و كبير و جليل و حقير گشت (و پس از مقداري تمجيد از ميرزا حسينعلي، مي گويد) در دوم شهر ذيقعده سنه ي 1309 هجريه مطابق 16 ايار سنه ي 1892 ميلاديه دفتر لقا را فروپيچيد و به افق اعلي و مقصد اسمي صعود فرمود (و مي گويد) از اين جمله كه نگاشته شد معلوم توان داشت كه معتقد اهل بها اينست كه ظهور حضرت باب اعظم نقطه ي اولي و ظهور جمال اقدس ابهي جل ذكرهما و عز اسمهما دو ظهوري است كه جميع انبياء عليهم آلاف التحية و الثناء بدان اشارت داده اند و وقايع و علامات آنرا در كمال ظهور و صراحت در كتب سماويه ثبت فرموده اند و چون اصلاح عالم و وفاق امم منوط به اين دو ظهور اعظم بود عهد آنرا من حيث الزمان و المكان مورخا و معينا در كتب اخذ نموده اند و به اصطلاح اهل اسلام كه اكنون روي كلام به ايشان است ظهور اول ظهور قائم موعود است و ظهور ثاني ظهور حسيني به لسان اهل تشيع، و ظهور مهدي و نزول روح الله به اصطلاح اهل تسنن و چون مناط دعوي منقح گشت و مدعاي اهل بها معلوم شد زمان قلم را در بيان ادله و براهين آن معطوف مي داريم.(كلام فرائد تمام شد).
و ما در اين كتاب به ذكر ادله و براهين ايشان و جواب آنها به تفصيل مي پردازيم انشاءالله تعالي.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] قتام: غبار سياه.
[2] مدلهم: تاريك و مظلم.
[3] حديث مزبور در ص 177 جلد 13 بحار از امام باقر (ع) است: لا بدلنا من آذربيجان (كذا) لا يقوم لها شيي ء فاذا كان ذلك فكونوا احلاس بيوتكم و النداء بالبيداء فاذا تحرك متحرك فاسعوا اليه ولو حبوا والله لكاني انظر اليه بين الركن و المقام يبايع الناس علي كتاب جديد علي العرب شديد و قال ويل للعرب من شر قد اقترب.
پوشيده نماند صدر روايت تصحيفي شده است و لذا در نسخه ي بحار لفظ (كذا) بالاي آذربيجان گذارده شده پس اطميناني بعبارت نيست كه چه بوده و مراد چه چيز است و بر تقدير اينكه اشاره بقضيه ي قتل سيد باب در آذربايجان هم باشد ممكن است گفته شود چون به لفظ لا بدلنا فرموده اند مقصود اين باشد كه به نفع ما ائمه، قضيه ي قتل سيد باب لابد است و علي اي حال استفاده نمي شود كه مقتول آذربايجان قائم آل محمد (ص) باشد چون حديث ظاهر است در اينكه متحرك پس از اين قضيه، او قائم (ع) خواهد بود به قرينه ي اينكه فرموده اند والله لكاني انظر اليه (يعني الي المتحرك) بين الركن و المقام يبايع الناس الخ، و مراد از كتاب جديد، قرآن مجيد برحسب جمع آوري و تنظيم علي (ع) است بشرحي كه در محل خود با مدارك آن ذكر مي شود انشاءالله تعالي.
پس استناد گلپايگاني به اين حديث به نفع سيد باب بيجا است.