سران تصوف
از آنجا که صوفیان نخستین همگی مذهبی مخالف مذهب ائمه اطهار (ع) داشتند لذا حداقل تا قرن پنجم یا ششم در میان شیعیان خبری از تصوف نبود. از این رو در کتب صوفیان نخستین، نامی از ائمه اطهار (ع) و بزرگان شیعه به عنوان صوفی برده نشده است.
ازجمله بزرگترین ادعاهای سران تصوف، ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در برخی از آنهاست. بایزید بسطامی از شطح گویان تاریخ تصوف را باید بزرگترین مدعی الوهیت به شمار آورد. وی بارها ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در خود را داشته است. شهید مطهری نیز به این انحراف بزرگان صوفیه اشاره کرده و از حلاج به عنوان یکی از مدعیان خدایی اشاره کرده است.
برخی از متصوفه رقص سماع را قرآن پارسی خوانده و بعضی دیگر برای عظمت و تقدس بخشی به سماع و توجیه رقص سماع، آن را به قرآن نسبت داده و با تفسیر و تأویل خود برخی از آیات قرآن را به سماع مربوط دانستهاند. بزرگان صوفیه با استفاده با الفاظی همچون سمع و قول، که در قرآن بکار رفته است معنا و تفسیر و تأویل مورد نظر خود از سماع را بر آن حمل کردهاند.
نورعلی تابنده قطب فرقه سلطان علیشاهی که مدعی نیابت از امام زمان (عج) در دستگیری و بیعت، از طرف ایشان است، قرآن را با غلطهای زیاد و عدم تسلط میخواند. با این وجود مریدان این فرقه ایشان را انسان کامل میدانند و معتقدند که این نواقص امری طبیعی محسوب میشود که هیچ تاثیری بر روی عنوان ایشان به عنوان انسان کامل ندارد!!!
در بین اقطاب صوفیه، برادران غزالی از کسانی هستند که هم آثار زیادی دارند و هم شهرت قابل توجهای بین مردم دارند، که با توجه به اعمال و اقوالی که از این دو برادر در منابع آمده، میتوان به انحرافات و عقاید فاسد اینان پی برد، که برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود، اینچنین مردم را فریب دادند.
درحالیکه خداوند متعال در قرآن کریم انسانها را بهقدر امکان خودشان توصیه به تلاوت قرآن و تدبر و فهم در آن کرده است و ائمه اطهار (ع) نیز بر آن تأکید دارند. یوسف مردانی از مشایخ فرقه صوفیه گنابادی معتقد است که نباید این قرآن را خواند. زیرا از آن چیزی نمیفهمیم. بلکه باید برای فهم آن، قرآن بر وجود خود شخص نازل شود.