پیرامون ذوالقرنین
گفتار انجیل برنابا در ستایش کوروش، قابل قبول نیست. چون اولاً داستانی سر تا پا تناقض است. ثانیاً طبق قرآن، ذوالقرنین، پیش از فتوحات و سیر آفاقی، مؤمن بود، اما انجیل برنابا گویای آن است که کوروش، پس از فتوحات، تازه، به جرگه اهل توحید میپیوندد. پس کوروش نمیتواند ذوالقرنین باشد.
از روایات اهل بیت، گزینه ای که محتمل به نظر میرسد آن است که یأجوج و مأجوج از جن بودند یا مخلوقاتی انسان نما بودند که اکنون در سرزمینی، محبوس اند.
برای اینکه بتوانیم ادعا کنیم کوروش در برابر یأجوج و مأجوج، سدّی بنا کرد، ابتدا باید دریابیم که این یأجوج و مأجوج که بودند و در کجا زندگی می کردند و سپس با سند و مدرک، ادعا کنیم که کوروش در برابر آنان سدّی ساخت.
از روایات اهل بیت، گزینه ای که محتمل به نظر میرسد آن است که یاجوج و ماجوج از جن بودند یا مخلوقاتی انسان نما بودند که اکنون در سرزمینی، محبوس اند.
ذوالقرنین طبق قرآن در شرق و غرب زمین سِیر کرد و مدتها در غیبت فرو رفت و پس از ظهور، «انسان» را نجات داد و اساساً دلیل ذکر داستان ذوالقرنین در قرآن، به همین جهت بوده که ذهن مسلمین، برای امر غیبت و ظهور، آماده و مهیا شود.
روایات سریانی، اسکندر را به گونهای توصیف کرده اند که شبیه ذوالقرنینِ قرآن است. اما از دید اینجانب (نویسندهی این نوشتار)، نه کوروش دوم هخامنشی و نه اسکندر مقدونی هیچ یک مصداق ذوالقرنین نیستند. بلکه ذوالقرنین، ذوالقرنین است.
ویلیام مونتگومِری وات (William Montgomery Watt)، اسلامشناس مشهور اسکاتلندی: علیرغم اینکه برخی، خیرخواهانه، ذوالقرنین را با کوروش هخامنشی تطبیق میدهند، اما اکثر مفسرین و اندیشمندان مدرن، اسکندر مقدونی را ذوالقرنین میدانند.
دانشنامه ایرانیکا در مدخل ذوالقرنین (DU’L-QARNAYN) بدون ارائه توضیحی خاص، به مدخل اسکندر مقدونی ارجاع داده است. معنی صریحِ این ارجاع، یک چیز است و آن اینکه از دید دانشنامه ایرانیکا اسکندر مقدونی همان ذوالقرنین است.
شاپور شهبازی: کورش، ذوالقرنین نیست. ابوالکلام آزاد، کوشید که ذوالقرنین را با کورش تطبیق دهد. اما ادعای او یکسره از اسناد تاریخی بیبهره است. هرچند هدف ابوالکلام، خدمت به ایران بود. اما ادعای او نادرست بوده است.
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا مشهور به «شیخ الرئیس بوعلی سینا» از دانشمندان نامدار ایرانی در عرصه جهانی است که در قرن 4-5 هجری میزیست و هنوز بسیاری از آثار او مورد توجه جهانیان است. جالب اینکه او دستی بر آتش ادبیات فارسی و عربی نیز داشت و در یکی از اشعار خود به ستایش اسکندر مقدونی پرداخته؛ او را ذوالقرنین میخواند.
ملاصدرا (صدرای شیرازی) یکی از بزرگترین اندیشمندان، حکیمان و فیلسوفان تاریخ ایران، صراحتاً اسکندر مقدونی را ذوالقرنین قرآن میخواند. جالب اینکه ملاصدرا با وجود وسعت مطالعات، ابداً نامی از کورش به عنوان شاه ایران نمیبرد.
غالب حکیمان ایرانی در گذر تاریخ، به ستایش و تقدیر اسکندر پرداخته و حتی او را ذوالقرنین نامیدهاند. در این نوشتار به 7 تن از این حکماء اشاره خواهد شد: نصر بن محمد سمرقندی، عتیق بن محمد سورآبادی، رشیدالدین احمد مِیبُدی، ابوالفتوح حسین بن علی رازی، میرزا محمد استرآبادی مشهور به میرداماد، میرمحمدباقر داماد و شمس الدین شهرزوری...
عبدالرحمن بن احمد جامی از ادیبان و حکیمان ایرانی قرن 9 هجری در آثار خود به فراوانی اسکندر مقدونی را ستوده و از او به نیکی یاد کرده است. او متعدداً اسکندر را به عنوان ذوالقرنین قرآنی میستاید.
افضل الدین خاقانی شروانی از فرهیختگان، حکیمان و شاعران نامدار ایرانی در قرن 6 هجری، در دیوان اشعار خود بارها و بارها به ثنای اسکندر پرداخته و آنچه در توان داشت تقدیم نام و یاد او کرد. این ادیب ایرانی، باور به ذوالقرنین بودن اسکندر نیز داشت.