تصوف
متاسفانه بحث عشق ابزاری برای تصوف شده که انسانها را به وسیله ان گمراه میکنند و از این واژه سوء استفاده میکنند.
شیخ مفید برای مبارزه با تصوف روایات زیادی اورده است و حلاج و دیگر بزرگان تصوف را به صورت کاملا علمی و مستند رد کرده و در مقابل انها ایستاده است.
تصوف از دیدگاه ائمه و بزرگان راهیست به سوی تاریکی و گمراهی.
بررسی نظرات علماء و فقهای اسلام در مورد طریقه ای که خود را اسلامی و حتی فراتر از آن خود را مصداق مسلمان واقعی می دانند ضروری به نظر می رسد. در این مقاله به اختصار به بررسی نظرات برخی از علماء و عرفای اسلامی در مرود تصوف می پردازیم
یکی دیگر از بدعتهای که تصوف به وجود اورده خرقه پوشی است که این مطلب خود به تنهایی آواز رسوایی تصوف است که بی شباهت به لباس شیطان نیست.
یکی از اعتقادات دراویش این است که هر کس میخواهد وارد این مسلک شود باید ولی یا استاد یا پیر و راهنمایی داشته باشد تا بتواند به مقصد برسد و همین مطلب باعث افتادن سالک در دام افعی صفتانی که منتظر طعمه های خود هستند میشود.
چندیست که فرقه گنابادیه با جذب خلافکاران و قاچاقچیان به کسب و کار خود رونق عجیبی داده اند و بدعتی به نام نذر آقا به وجود آورده اند به طوری که اکثر خلافکاران ششده و فسا را جذب خود کرده اند.
انحراف فرقه های صوفیه به اندازه ای است که توکل به شیطان میکنند زیرا معنای واقعی توکل را که اهلبیت بیان کرده اند را کنار گذاشتند.
فرقه ضاله گنابادیه با انحرافات شدید خود بدعتها و شبهات باطل را در میان مسلمانان بوجود می اورد.
شخصی که میخواهد به صورت رسمی درویش شود باید به نزد قطب تشرف پیدا کند و این مراسم شباهت زیادی به مراسم شیطان پرستان دارد.
سخنرانیهای به اصطلاح عرفانی چندین ساله برخی از اقطاب صوفیه را چیزی بیش از بازخوانی نوشتههای حقوق بشری مجامع غربی نمیتوان نامید.
پیش از آنکه در مورد هر موضوعی سخن گفته و در مورد آن نظری دهیم لازم است تصویر روشنی از آن در ذهن داشته و تعریفی استوار و جامع از موضوع مورد بحث را فراروی مخاطب خود به تصویر بکشیم. از همین روی در این نوشتار بر آنیم تا با ارائه تعریفی روشن از تصوف، به این مهم دست یابیم.
به راستی در جامعه امروز و با تراکم شگفتانگیز مسائل و موضوعات پیشروی جامعه فکری کشور، چه ضرورتی برای حرف زدن پیرامون تصوف وجود دارد؟ در این نوشتار و نوشته بعد، میکوشیم تا هر چند کوتاه، پاسخی برای این پرسش بیابیم.
می خواهیم بدانیم آیا پیغمبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) پدر مهربان روحانی و مربی اخلاق همه پیروان خود بوده اند یا نه؟ اگر بوده اند پس چرا آن نوع تعلیماتی که صوفیه گمان می کنند در تربیت افراد مدخلیت تمام دارد، به مردم نداده اند؟