جنگ فرقه گنابادیه علیه شیعیان
امروزه تحرکات و هجمه هاي اديان و فرقه هاي ضاله و انحرافي عليه جهان تشيع به صورت نشر بدعت ها ، خرافه ها ، شبهات ، افکار وانديشه هاي باطل در ميان مسلمين صورت مي گيرد ، پيدايش انقلاب با عظمت اسلامي در عصر تسلط همه جانبه غرب ، راهي نو را در مقابل انسان مادي ايجاد کرده است ، اين انقلاب شعار تمدن مدرنيته را – که بي نيازي و استغناء از دين و انبياء الهي بود –را در عمل با بطلان روبرو کرده است .
ويژگي هاي اعتقادي ، اخلاقي ، رفتاري صوفيه موجب توجه ويژه استکبار جهاني به اين فرقه ضاله شده و از آنجا که انقلاب شکوهمند اسلامي ايران برگرفته از اصول ديني ومعارف حقه شيعه اثني عشري مي باشد تصوف به عنوان يکي از فرقه هاي فعال در کشور بخشي از پازل استکبار جهاني در جنگ نرم ، براي انحراف از اصوال اسلامي انقلاب ، نقش ويژه اي را ايفا مي کند . امروزه صوفيه براي فريب جوانان خانقاه ها را به نام حسينيه مي خوانند ، مع الاسف در اين درياي تاريک و طوفاني تبليغات صوفيان و دراويش ، برخي از جوان هاي ما فانوس هدايت را پيدا نمي کنند و چند سالي است که فرقه هاي مختلف و متعدد تصوف که بسياري از آنها يکديگر را هم قبول ندارند ، مثل: خاکساري ، نعمت الهي ، گنابادي ، نور بخشي ،ذهبي و امثال ذالک فعاليت هاي آشکار و وسيعي را براي جذب اين دسته از جوانان ايراني به سوي خانقاه ها سامان داده اند .
هرچند که همه فرقه هاي صوفيه در افکار و انحرافات يکسان نيستند ، اما مي توان گفت که وجه اشتراک آنها بر اين عقيده است که امر دين را به دو بخش مجزا، تقسيم کرده اند! آنها مي گويند : امر شريعت با مراجع تقليد است و امر طريقت يا تربيت روحي و راه و روش عمل صالح با قطب و پير خانقاه است و بايد روح را به آن سپرد تا همچون فقيري دستگيري نمايد .
اما در يک تقسيم بندي کلي افکار و بدعت هاي فرقه صوفيه به سه دسته تقسيم مي شود:
الف: انحرافات و بدعت هاي اعتقادي
ب: انحرافات و بدعت هاي فقهي
ج: انحرافات و بدعت هاي اخلاقي مي توان گفت اساسي تري بخشي که در مورد صوفيه مطرح است جايگاه قطب در ديدگاه آنها و موضوع بيعت کردن با آن مي باشد که از شمار بدعتها و انحرافات اعتقادي اين فرقه محسوب مي شود .
بزرگان اين فرقه بدون ارائه هيچ سندي مدعي اند که اقطاب تصوف نماينده مجاز از طرف امام معصوم مي باشند که براي بيعت و دستگيري خلق معرفي شده اند . شهرام پازوکي صوفي گنابادي،در تبيين جايگاه قطب غلو کرده و مينويسد: قطب و امام هر دو مظهر يک حقيقت و داراي يک معنا و اشاره به يک شخص است! (1)
البته از اينگونه سخن ها که دال بر غلو کردن در رابطه با مقام قطب و قديس سازي قطب است در نوشته ها و گفته هاي صوفيه بسيار است ، صوفيه مقام بزرگي را که براي اقطاب ، به عنوان بيعت گيرنده تعريف نموده اند آنها را وادار به نوشتن چنين جملاتي نموده است.
براي مثال: ملاسلطان گنابادي در سعادت نامه در مورد مقام قطب مينويسد: "چون طالب و مريد اراده حضور (نزد قطب ) نمايند چنين داند که به خدمت پادشاه مقتدري مي رود و به بخشش او اميدوار باشد که به يک آن دو عالم را بي سبب به او بخشد و در هنگام ورود (نزد قطب) ، خيال را تنها مشغول صورت شيخ دارد ". (2)
وي در ادامه مينويسد: " چون مريد وارد حضور شيخ گردد در کمال فروتني که شيوه نيازمندان است صورت بر خاک مذلت گزارد و بر شکرانه اين نعمت سجده به جاي آورد " 3 او همچنين مينگارد: "مقصود از خلقت تو اين طاعت و اقتدار است ! بلکه مي گوييم ارسال رسل و انزال کتب و زحمت انبياء و مشقت اولياء از براي ارادت و اقتداست "(4)
لذا اگر امروز اتباع اين فرقه در مقابل قطب يا مشايخ ديگر ، سجده مي کنند جاي تعجب ندارد . به هر حال در اين تئوري که زير بنا و اساس تشکيلات فرقه صوفيه را تشکيل مي دهد ، اشکالات و تناقضات بزرگي ديده مي شود که در ذيل به چند اشکال اشاره مي شود :
1- اصولا چه دليل عقلي ويا نقلي بر جدايي طريقت و شريعت حداقل در مقام گرفتن و اخذ آنها وجود دارد ؟
2- به چه حجتي صوفيه در پيکره دين مبين اسلام شکاف ايجاد نمود ه و دين را قسمت قسمت مي کنند ؟ با استناد به منابع ديني معتبر شيعيان ، در عصر غيبت امام (عج) بايد به علماي رباني و فقهاي بزرگ اسلام رجوع نمايند، چنانچه اين مطلب در مقبوله عمربن حنظله آمده است: " و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواء، مطيعا لامر مولاه " در توقيع امام زمان(عج) هم مسئله رجوع به فقهاء مورد تاکيد قرار گرفته است : "و اماالحوادث الواقعه فارجعو فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليکم ." (5)
و البته اين مطلب جداي از صد ها آيه و روايتي است که در تعظيم علماي رباني و فقهاء در متون ديني ما وارد شده است . علماء و فقهاي بزرگ شيعه که در سخت ترين شرايط ، جانانه از کيان اسلام و تشيع دفاع نموده اند و مردم را با کمالات معنوي ، مادي ، فردي و اجتماعي هدايت کرده اند، ملجأ مردم در دوران غيبت مي باشند ، بزرگاني چون شيخ مفيد ، سيد رضي ( گردآورنده نهج البلاغه ) ، سيد مرتضي، علامه حلي(که ايرانيان شيعه بودن خود را مديون او مي باشند )، شهيد اول ، شهيد ثاني ، علامه بحر العلوم، مقدس اردبيلي ، سيد ابوالحسن اصفهاني، سيد علي قاضي ، ملا حسينعلي همداني ، شيخ فضل الله نوري ، سيد حسن مدرس، آيت الله العظمي بروجردي ، امام خميني(ره) ، آيت الله ميلاني ، آيت الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله بهجت ، آيت الله فاضل لنکراني و ...
با وجود هجمه هاي فراوان، مردم را به پيروي از تعاليم قرآن و سنت اهل بيت (ع) توصيه کرده اند و از صحنه اجتماع خارج نشده اند و در گوشه خانقاه ها نخزيده اند . مضافا اينکه گاهي دستور قطب -که به استناد به منابع معتبر ، چنين منصبي وجود ندارد – با حکم فقيه مخالف بوده و چون حکم فقيه مستند به قران و و روايات معصوم (ع) است لهذا دستور قطب مخالف قرآن و روايات مي باشد !
مانند تعارض خمس با عشريه دراويش ، که عشريه دستور قطب است و خمس و زکات دستور صريح قرآن است و حکم فقيه . حال چه بايد کرد ؟؟؟ سخن قطب هاي ساختگي را پذيرفت يا حکم قرآني فقيه را ؟
بنابراين به اين نتيجه مي رسيم که فرقه مقدس مآب متناظر اهل خدعه و نيرنگ، ميان مردم ظاهر شده تا با تزهد و رياکاري عوام فريبانه خود ، مردم را از راه اهل بيت (عليهم السلام) جدا کرده به خود سرگرم سازند! و با ايجاد فرقه سازي و امام تراشي شکاف در پيکره اسلام ناب بوجود آورند و باعث تفرقه و عدم وحدت در جامعه اسلامي و همچنين سبب تضعيف قواي مسلمين شده و با نگرشي سکولاريستي و توصيه به جدايي دين از سياست و مسائل اجتماعي وانتصاب دين گزينشگر به اسلام ناب محمدي (ص) بدعت ديگري ايجاد کرده و آن را در خانقاه ها رواج مي دهند . با بيان اين مطالب ، بيشتر به عمق گفته هاي استفشان شوارتز ( نويسنده و تحليلگر غربي ) پي مي بريم .
او فاش مي کند که : " بر اساس اسناد محرمانه که در پنتاگون ( وزارت دفاع آمريکا) بررسي شده است ، يکي از هفت هدف دنياي غرب براي موفق شدن در دنياي اسلام ، کمک به بازگشت تصوف به اين جوامع است که به عنوان جايگزين و رقيبي براي اسلام راديکال به شمار مي رود ." شوارتز مي نويسد : "پلوراليسم ميانه رو تصوف ، چه بسا نقش تعيين کننده اي در دوره گذار جهان اسلام داشته باشد"(6
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
-1. عرفان ايران، ش ۷، ص۳۴.
2. سعادت نامه، ص162.
3. همان، ص163.
4 . همان، ص138.
5.غيب شيخ طوسي ترجمه ص231 بحارالانوار ج 53 ص 181
6.روزنامه شرق شماره 429 شنبه 15 اسفند 1383
افزودن نظر جدید