نقد بهائیت
در همایشی که توسط تشکیلات بهائیت در واشینگتن آمریکا برگزار شد، عناصر بهائیِ مسئول در سازمان ملل و دادگاه بینالمللی مدعی شدند که ایران، از ابزارهای نوین برای بهائیستیزی استفاده میکند.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
تخریب نامزدهای اصلاحات در کنار اصولگراها توسط فرقه بهائیت این پیام را به تمام مسئولین میرساند که دفاع از بهائیت نمیتواند از شدّت دشمنی آن با نظام اسلامی بکاهد.
جریان انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) در مبارزهی خود با بهائیت، سه مشخصه را دنبال میکرد: 1. این جریان در اصل به دنبال مبارزه با استعمار بود و از این طریق مبارزهی با بهائیت را به پیش میبرد. 2. این جریان بهائیت را بیشتر به چشم یک حزب و نه فرقهی مذهبی میدید. 3. این جریان به دنبال افشای ابعاد عملکرد بهائیت در زمینههای گوناگون بود.
مبلّغین تشکیلات بهائیت، در مواجهه با نقد تفکرات باطل بهائی، انتقاد را مساوی با بیاحترامی به خود دانسته و عنوان میکنند که باید به عقاید آنان احترام گذاشته شود! این در حالیست که احترام به عقاید باطل و مخرب بهائیت، این امکان را به پیروانش میدهد که به صورت سازمانیافته و بدون هیچ روشنگری دربارهی ماهیت پوچ آن، جامعه را به گمراهی و تباهی کشند.
در روزهای اخیر پیامی هشدارآمیز در گروههای بهائی انتشار یافت که بهائیان را از گفت و گو با منتقدین بهائیت، به بهانهی هک و تهدید باز میداشت. اما به راستی اگر بهائیت به حقانیت خود ایمان دارد، چرا بر خلاف شعار حقیقت جوییاش؛ با توسل به دروغهای بچگانه، سعی در جلوگیری از پیوستن پیروانش به شبکههای نقد و بررسی بهائیت دارد؟!
پیشوایان فرقهی بهائی بر خلاف آیات قرآنی معتقدند که حضرت مسیح (علیه السلام) توسط یهودیان به شهادت رسیده است. این ادعای پیشوایان بهائی در حالیست که کتاب آسمانی قرآن صراحتاً قتل حضرت عیسی (علیه السلام) را تکذیب میکند. قرآن میگوید مسیح به صلیب کشیده نشد. بلکه به اذن خدا، امر به دشمنان مشتبه شد و آنان شخص دیگری را به جای حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیدند.
کانال تبلیغی خبری بهائیت در گیرودار آشوبهای اخیر (دی ماه 96)، به انتشار پیام بیتالعدل در سال 1382 پرداخت. این پیام حاوی نکاتی است (از جمله: 1. دورویی بهائیت در ماجرای رژیم پهلوی 2. دخالت در سیاست و انگیزهدهی به ادامهی آشوبها 3. معرفی پیامبرخواندهی بهائیت به عنوان تنها راه نجات ایران و...) که به بررسی آنها میپردازیم.
بهائیان با استناد به آیهی 35 سورهی اعراف که بر نزول پیامبران اشاره دارد، به اثبات حقانیت پیشوایان خود میپردازند. در پاسخ میگوییم: 1. این آیه حکایت از اصل تشریع، پس از خلقت حضرت آدم (ع) دارد. 2. هدف اصلی آیه، بیان ملازمه میان شرط و جزا است و دلالتی بر وقوع شرط در آینده ندارند. 3. فعل مضارع به خودی خود دلالت بر آینده ندارد.
کمیسیون بین المللی آزادی مذاهب آمریکا، خواهان آزادی فوری زندانیان بهائی و کاهش فشار بر بهائیان این کشور شد. اما تلاش برای آزادی بهائیان در یمن در حالی صورت میگیرد که با محاصرهی این کشور توسط نیروهای ائتلاف عربی، این کشور به زندانی 24 میلیونی بدل شده و نیروهای متجاوز با سلاحهای آمریکایی، به قتلعام و نابودی یمن مشغولند!
معصومی تهرانی در نامهی اخیر خود خطاب به آیتالله محقق داماد، با «دین» برشمردن بهائیت، خواستار احقاق حقوق اقلیتهای دینی و به رسمیت شناخته شدن بهائیت در ایران شد. در پاسخ به وی میگوییم که بر اساس قانون اساسی، اقلیتهای دینی در ایران از آزادی برخوردارند و اعطای آزادی عمل به فرقهی جاسوسی بهائیت خیانت به ایران و اسلام است.
مبلّغان بهائی، با استدلال به کتاب «ظهورالحق» مدعی شدند امیرکبیر پیش از شهادت، از سرکوب بابیان پشیمان شده بود. اما جالب است بدانیم که مستند این ادعا، تنها در کتُب مبلّغان بهائی ذکر شده که بطلان آن واضح است. بعلاوه آنکه کدام عقلی خواهد پذیرفت که میهنپرستی چون امیرکبیر، از سرکوب عوامل نابودی کشور و قتل خود، پشیمان گردد؟!
تشکیلات بهائیت که در زمان کنونی مسلمانان را در به کارگیری تهمت و دشنام نسبت به بدعتگزاران متهم میکنند، گویا از فرهنگ فحاشی پیشوایان خود نسبت به مخالفینشان، بیاطلاع هستند. آری؛ پیشوایان بهائی تنها به صرف شنیدن بوی مخالفت حتی از نزدیکان خود، آنان را آماج تهمتها و فحاشیهای بینظیر خویش قرار میدادند.
پس از بروز ادعاهای علیمحمد شیرازی مبنی بر مهدویت و نبوت، فتنهها و آشوبهای متعددی به نام او در کشور صورت گرفت. این آشوبها که به سه جنگ داخلی نیز منجر شد، با هدف ایجاد نفاق درونی به نفع قدرتهای خارجی پیش میرفت. از اینرو صدرأعظم لایق ایرانی، به تبعید و سپس اعدام عامل فتنه فرمان داد و نزد بهائیان منفور و ملعون گشت.
بهائیان در حالی پیشوایان خود را به عنوان نماد تحری حقیقت معرفی میکنند که رفتار آنان در برابر اشتباهات فاحش بزرگانشان، نشان از تزویر بودن این شعار دارد. به عنوان نمونه، علیمحمد شیرازی مدعی میشود حضرت داوود، پیش از حضرت موسی (علیهماالسلام) میزیسته و پیامبرخواندهی بهائیان به جای حقیقتجویی، به توجیه اشتباه او میپردازد!