قرآنبسندگی
سید ابوالفضل برقعی که قرآن را برای هدایت بشر کافی میداند و مدعی قرآنبسندگی است، روایاتی که در اهمیت کتاب خدا و رجوع به آن صادر شده را به عنوان دلیل انحصار هدایت در قرآن ذکر کرده است. در حالی که این روایات هیچ دلالتی بر مدعای وی ندارد.
سید ابوالفضل برقعی با استناد به آیه 18 سوره مبارکه جن و فراز« فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»، ادعا میکند که توسل، دعای غیر الله و شرک است در صورتی که مراد از «دعا» در این آیه، عبادت غیر خداوند است و شیعه هیچگاه اینچنین اعتقادی نداشته است.
«احمد صبحی منصور»، از قرآنیون اهلسنت، برای اثبات مبانی خود ادعا کرده است که مراد از کلمه «رسول» در آیات قرآن که امر به اطاعت از خداوند و رسول کرده، قرآن کریم است؛ این در حالی است که این ادعا، نه با بلاغت و فصاحت قرآن سازگار است و نه با تفاسیر سایر مفسران فرییقین.
«احمد صبحی منصور»، از قرآنیون اهلسنت است که با خلط در معانی آیات قرآن میگوید، مراد از «هذا»، در آیه 153 سوره انعام، «قرآن» و مراد از «سبل»، «احادیث منسوب به پیامبر(ص)» است که از آن نهی شده است؛ این در حالی است که مراد از «هذا» در آین آیه، دین الهی است نه قرآن.
یکی از قرآنیان به نام «مصطفی طباطبایی»، معتقد است از آنجا که حضرت علی(ع) در شورای شش نفره شرکت کرد، پس اعتقاد به وجود نص بر امامت آن حضرت باطل است؛ در حالی که حضرت علی(ع) برای آنکه خود را شایسته خلافت و امامت میدانست، لازم دید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقّانیّت خویش را به اثبات رساند؛ بنابراین اگر حضور در شورا به معنای نفی نص جلی بود، دیگر استناد به آن، در همان مجلس وجهی نداشت.
دلیل عقلی قرآنیون برای کفایت به قرآن این است که اگر قرآن مجید برای هدایت بشر نازل شده است، شرط بدیهی و عقلی برای حاصل شدن این هدف آن است که مردم بدون نیاز به سخن پیامبر (ص) بتوانند مطالب آن را درک و راه هدایت را از آن کشف کنند. در پاسخ به این ادعا باید گفت که شأن مبیّن بودن و حق توضیح کتاب برای شخص نبی (ص) شأنی است که خود خداوند تبارک و تعالی در قرآن برای ایشان ثابت کردهاند.
برقعی در کتاب تضاد مفاتیح الجنان ضمن انکار بسیاری از ادعیه وارده در مورد دعای جوشن کبیر مینویسد: « «دعای جوشن كبير» را كفعمی در «مصباح» بدون ذكر سند آورده است که در پاسخ به آن باید گفت، دقت سندی زیاد در دعا لازم نیست؛ بلکه طبق «روايات عرضه» آنچه از اهل بیت (ع) نقل شده باشد و موافق كتاب خدا باشد، میتوان آن را به آنان منتسب ساخت.
برقعی، در کتاب تضاد مفاتیح الجنان، ضمن انکار بسیاری از ادعیه وارده، در مورد دعای جوشن صغیر مینویسد: « «دعاي جوشن صغیر» را كفعمی و ابن طاوس و مجلسی، بدون ذكر سند آورده است» که در پاسخ باید گفت، دقت سندی زیاد در دعا لازم نیست؛ بلکه طبق «روايات عرضه» آنچه از اهل بیت (ع) نقل شده باشد و موافق كتاب خدا باشد، میتوان آن را به آنان منتسب ساخت.
حیدر علی قلمداران منکر خلافت و امامت بلافصل حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) شده و شبهه میکند که ممکن نیست صحابه با این همه جانفشانی، به غصب خلافت چشم دوخته، برای تصاحب آن نقشهها کشیده باشند؛ که در پاسخ گفته میشود همه صحابه در سقیفه حضور نداشتند و برخی نیز با منتخب سقیفه به شدت به مخالفت پرداختند.
قلمداران منکر ضروریات شیعه شده، از جمله خلافت و امامت بلافصل حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) را منکر شده و شبهه میکند که چرا در قرآن کریم نامی از حضرت علی (ع) برده نشده است که در پاسخ میگوییم لازم نیست حتماً به صراحت نام ذکر شود، بلکه ذکر اوصاف در قرآن که به اجماع علمای امت، اختصاص به آن حضرت دارد، خود دلالت بر این امر میکند.
برقعی که بسیاری از عقاید شیعه را منکر شده، از جمله مسائلی که برقعی انکار کرده و از مصادیق شرک قلمداد میکند، مسئله توسل است؛ در حالیکه توسل به انبياء، ائمه و صالحان (ع) يكي از باورهايي است كه تمام مسلمانان در طول تاريخ بر آن اجماع و اتفاق داشته و عملاً نيز بر اين باور پايبند بودهاند؛ برقعی با تأثیرپذیری از آراء محمد بن عبدالوهاب، فرياد سر داده كه هر نوع توسل به اموات شرك است.
یکی از اشکالاتی که برقعی به شیعه نسبت داده، این است که میگوید شیعه هیچ دلیلی برای اثبات تقیه ندارد؛ در پاسخ میگوییم تقیه مبنایی است که دلایل قرآنی و روایی برای اثبات آن وجود دارد و عملکرد صحابه و تأیید آنان نیز گزارش شده است.
سید ابوالفضل برقعی یکی از بزرگان جریان قرآنیون برای توجیه حمله خلیفه دوم به ایران و جهاد خواندن آن، سخن امیرمؤمنان علی (ع) را شاهدی بر مدعای خویش میداند؛ در پاسخ باید گفت که هر استنادی از متن خطبه به مطلبی خارج از آن، نیازمند قرینه است که به آن مستند شود که نه برقعی و نه دیگرانی که در شرح خود به آیهای اشاره کردهاند، قرینهای بر کلام خود اقامه نکرده و کلام خود را متقن نساختهاند.
ابوالفضل برقعی از روحانیون معاصر شیعه بود که در یک تغییر نگرش، در برخی آثار متأخرش به عقیده وهابیت متمایل شده است. مطالعه آثار وی، که در قالب کتابها، تألیفات و یا فایلهای صوتی و تصویری از وی است، حکایتگر این تغییر در اندیشههای او است که به مذاق وهابیت خوش آمده است.