دلیل حضور حضرت علی(ع) در شورای شش نفره

  • 1402/06/29 - 08:57
یکی از قرآنیان به نام «مصطفی طباطبایی»، معتقد است از آنجا که حضرت علی(ع) در شورای شش‌ نفره شرکت کرد، پس اعتقاد به وجود نص بر امامت آن حضرت باطل است؛ در حالی که حضرت علی(ع) برای آنکه خود را شایسته خلافت و امامت می‌دانست، لازم دید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقّانیّت خویش را به اثبات رساند؛ بنابراین اگر حضور در شورا به معنای نفی نص جلی بود، دیگر استناد به آن، در همان مجلس وجهی نداشت.
قرآنیون

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مصطفی حسینی طباطبایی، یکی از قرآنیان شیعه است که بنا به گفته خودش تنها بر آنچه که به‌صراحت از قرآن می‌فهمد تکیه می‌کند و بسیاری از احادیث نقل شده را رد می‌کند. وی بسیاری از ضروریات مذهب شیعه از جمله مسئله امامت ائمه علیهم‌السلام و وجود نص بر امامت حضرت علی علیه‌السلام و سایر ائمه علیهم‌السلام را انکار می‌کند و حضور امام علی علیه‌السلام در شورای خلافت پس از قتل خلیفه دوم را، معارض و ناسازگار با وجود نص جلی و تعیین الهی حضرت می‌داند.[1]

در مقابل این ادعا باید گفت که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام برای آنکه خود را شایسته خلافت و امامت می‌دانست، لازم دید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقانیت خویش را به اثبات رساند و همین اقدام را نیز انجام داد و به نصوص فراوانی استناد کردند؛ ازجمله حضرت به ولایت الهی خویش به امر خداوند[2] و به حدیث غدیر و آنچه که در روز هجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجرت در غدیر خم رخ داد، استناد کردند.[3] بنابراین اگر حضور در شورا به معنای نفی نص جلی بود، دیگر استناد به آن در همان مجلس وجهی نداشت که حضرت بخواهد به آن استناد کند.

همچنین در کتب معتبر روایی اهل‌سنت نیز این مطلب بیان شده است که حضرت علی علیه‌السلام در این شورا، به فضایل خود اشاره کرد و برای آنها ثابت کرد که خلافت حق اوست و کسی جز ایشان شایستگی خلافت را ندارد؛ برخی از بزرگان اهل‌سنت از «عامر بن واثله» چنین نقل کرده‌اند که گفت: «من حرف‌های اعضای شورا را از پشت در می‌شنیدم؛ شنیدم که علی علیه‌السلام می‌گفت: مردم با ابوبکر بیعت کردند و حال آنکه سوگند به خدا! من از ابوبکر نسبت به خلافت سزاوارتر و شایسته‌تر بودم؛ ولی به‌خاطر اینکه مردم دوباره به جاهلیت و کفر بر نگردند و نزاع و درگیری رخ ندهد، سکوت کردم؛... سپس مردم با عمر بیعت کردند و حال آنکه من از او شایسته‌تر و سزاوارتر بودم؛ ولی باز به علت حفظ اسلام سکوت کردم.»[4]

علاوه‌ بر آن، حضرت نمی‌خواست به ایجاد شکاف و مخالفت متهم شود تا نگویند اگر حضرت در آن مجلس شرکت می‌کرد، حقّش را به وی می‌دادند. از این‌رو مولا علیه‌السلام مصلحت را به حضور در آن شورا دید. بنابراین در این داستان حضرت برای حفظ اسلام و رفع اتهام، سکوت پیشه کرد و به همین دلیل به هنگام بیعت مردم با عثمان فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنی أَحَقُّ بِها مِنْ غَیْری، وَ وَاللهِ لَأُسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمینَ، وَ لَمْ یَکُنْ فیها جَوْرٌ الَّا عَلَیّ خاصَّةً؛[5] خوب می‌دانید که من از همه‌کس به خلافت شایسته‌ترم؛ به خدا سوگند! تا هنگامی که اوضاع مسلمانان روبه‌راه باشد و در هم نریزد و به‌ غیر از من، به دیگری ستم نشود، همچنان خاموش خواهم ماند».

پی‌نوشت:
[1]. طباطبایی، مصطفی، کوته‌بینی و زیاده‌روی درباره علی علیه‌السلام، ص14.
[2]. ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص 560، به تحقیق علی غفاری، قم جامعه مدرسین قم.
[3]. طوسی، محمدحسین، الامالی، ص546، انتشارات دارالثقافه قم.
[4]. هندی، متقی، کنز العمال، ج5، ص724، مؤسسة الرسالة، بیروت.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص434، تحقیق شیری، علی، دارالفکر، بیروت.
[5]. ابن ابی‌الحدید٬ شرح نهج‌البلاغه٬ ج6، ص168.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.