غلو
طرفداران غلو، با جعل ادعای غلوآمیز الوهیت برای برخی از بزرگان دینی و مذهبی و انتساب خود به این افراد، بر مبنای عقایدی همچون دونادون، حلول و سرسپاری به دنبال اثبات قداست خویش بوده تا از این طریق به مطامع و انگیزه های دنیوی خود دست پیدا کنند.
غلو در آموزه های فرقه اهل حق را میتوان در ابعاد مختلف از جمله بعد الحادی و غیر الحادی این تفکر بررسی و مشاهده نمود. رساندن افراد به مقام الوهیت و ربوبیت، حلول روح الهی در افراد و تشبیه و تجسیم خداوند از مهمترین نمونههای بعد الحادی به شمار می روند.
آموزههای فرقه اهل حق متاثر از آئینهای مختلف از جمله مسیحیت و هندوییسم است. ریشه باورمندی فرقه اهل حق به غلو نسبت به بزرگان دینی را میتوان در این دو آیین جستجو کرد.
جهل و نادانی از جمله عوامل مهم غلوورزی به شمار می آید. غالیان به علت جهالت و آگاهی های اندکشان از دین، تحلیل درستی از مفاهیم دینی ندارند و از آن ها تاویل های نادرستی که به غلو می انجامد، ارائه می دهند.
یکی از آفات بزرگی که فرقه اهل حق به آن دچار شده است، آفت «غلو» نسبت به رهبران مذهبی میباشد که از عوامل مهم اعتقادی گرایش به این عقیده باطل، اعتقاد به حلول روح الهی در بزرگان این فرقه است.
فرقه اهل حق از جمله فرقه هایی است که در بستری اسلامی و شیعی رشد کرده و به وضوح می توان بنیانهای شیعی را در باورهای معتقدان این آیین مشاهده کرد ولی از آن جا که نسبت به برخی از اولیای الهی دچار غلو شده اند، بهتر است این فرقه را از جمله شیعیان غالی نامید.
تشیع لندنی روشهایی را ابداع میکند که حتی افراطیترین گروههای شیعه که در تاریخ با عنوان غلات یا اهل غلو از آنها یاد میشود و از طرف ائمه (ع) تکفیر شدهاند هم، چنین روشهایی را به کار نگرفته بودند.
فرقه اهل حق اگر چه به امامان دوازده گانه شیعه اعتقاد دارند و حتی مانند شیعه به ظهور امام زمان (عج) معتقد هستند، اما این فرقه ائمه (ع) را مظهر و یا جامه یکی از بزرگان اهل حق می دانند که در زمان ایشان لباس شان را پوشیده اند.
یکی از غلوهای متصوفه، غلو در مقام و مرتبه نبوت می باشد. به گونه ای که امیرالمؤمنین(ع) را برتر از پیغمبر خدا(ص) می دانند. ایشان این مباحث را به عنوان سرَ، به مریدان خود القا می کنند. این گونه تفکرات علاوه بر اینکه مستند به روایات نیست، بلکه با دلائل مختلفی که به برتری پیامبر خدا(ص) بر امام علی(ع) دلالت دارد، مردود می شود.
یکی از مهم ترین اصول در اعتقادات دینی، پرهیز از غلو و افراط در اندیشه دینی است. یکی از انحرافات فرقه صوفیه ذهبیه نیز به این نکته بر می گردد که در بین سخنان بزرگان این فرقه صفاتی که مخصوص خداوند متعال است را به امیرالمومنین(ع) نسبت می دهند، درحالی که این اندیشه ها با آیات الهی مردود است.
غلو یکی از خصوصیتهای مدعیان دروغین است. غلو در نسبت دادن صفاتی برای خود یا برای دیگران میتواند برای شناخت مدعیان بسیار کمک کند. مدعی یمانی (احمدالحسن) در تفسیرهای بیاساس خود پا را فراتر از حد خود گذاشته و به حد شرک رسیده است.
صالح بن فوزان، طلب حاجت از اشخاص صالحی که از دنیا رفتهاند را غلو در حق آن بزرگواران بهحساب آورده است؛ حال آنکه هم کرامات اولیاء الهی، ثابت شده است و با مرگ، متوقف نمیشود و هم بسیاری از عالمان و پیروان مذاهب اسلامی، در هنگام بروز مشکلات، به استغاثه از اولیاء الهی و مشروعیت آن ملتزم بودهاند.
مشایخ و مریدان صوفی از قطب خود قدیسی میسازند صاحب کمالات و صفاتی که حتی اهلبیت (ع) نیز آن صفات را برای خود قائل نیستند. صفاتی مانند الوهیت و خالقیت که منحصر در ذات پروردگار است را نهتنها در وصف برخی از اهلبیت (علیهم السلام) از زبان دراویش میشنویم، بلکه در برخی موارد آن صفات را در حق اقطاب خویش نیز بکار میبرند. درحالیکه پیامبران اصحاب خویش را از این چنین غلوی در حق آنها برحذر داشتهاند.
دراویش گنابادی از تعبیرات مختلفی مانند هادی، انسان کامل، ولی خدا یا خلیفة الله برای معرفی قطب خویش استفاده می کنند. اما برخی از دراویش این فرقه بلاهت را به حدی رساندهاند که شهادت به الوهیت و یکتایی قطب پیشین خود مجذوب علیشاه میدهند. اگر بزرگان صوفیه تعریف صحیحی از جایگاه خود میداشتند و حدومرز خود را نسبت به شأن و جایگاه انبیاء و اهلبیت (علیهم السلام) مشخص میکردند، بدون شک مریدان این فرقه دچار این انحرافات و غلوگوییهای کفرآمیز و شرک آلود نمیشدند.