شیخیه کرمان
عبارت علمای شیخیهی کرمان در خصوص معنای رکن رابع مختلف و متشطط است. گاهی رکن رابع را شخص خاصی معرفی کردهاند که همان شخص اول آنهاست و بالاتر از او کسی وجود ندارد و گاهی رکن رابع را یک معنا دانستهاند و در توضیح آن آوردهاند که رکن رابع در واقع به معنی همان تولی و تبرایی است که از فروع دین اسلام شمرده میشود.
کریمخان کرمانی و دیگر مشایخ شیخیهی کرمان، برای اینکه به بدعت رکن رابع و ناطق واحد رنگ و بوی دینی و مذهبی بدهند و مردم را به اطاعت بیچون و چرای از ایشان دعوت کنند، اطاعت از رکن رابع و ناطق واحد را لازم و واجب معرفی کرده و مخالفت با ایشان را شرک و ردّ بر خدا و رسول خدا (صلوات الله علیه) دانستهاند.
بدعت ناطق واحد، برای اولین بار توسط سومین جانشین احسایی، یعنی محمدخان کرمانی، در محافل شیخی مطرح شد. وی تمام تلاش خود را برای نشر و تبلیغ این آموزه به کار بست. بعد از وی، دیگر مشایخ شیخیهی کرمان، علی الخصوص ابوالقاسم خان ابراهیمی که پنجمین جانشین احسایی بود، در آثار و سخنان خود به این موضوع توجه ویژه داشتند.
امر به معروف و نهی از منکر (به معنای دعوت مردم به کار نیک و بازداشتن آنان از کار زشت)، از جمله واجباتی است که جزء فروع دین به شمار آمده و در کتاب آسمانی قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. این در حالیست که در بسیاری از موارد با لزومِ امر به معروف و نهی از منکر (این دستور قرآنی) مخالفت کرده و آن را به زمان حضور امام مشروط کردهاند.
پیشوای شیخیهی کرمان با نقض اصل تولّی و تبرّی، مسلمانان را به سوی ظلمپذیری سوق داده است. وی تا آنجا پیش رفته که اطاعت از ستمگران را به مثابه اطاعت از خدا دانسته است! این در حالیست که بنابر نظریهی وی، علما و صحابیِ مقابله کننده با ستمگران، فاسق به حساب میآیند و حتی مشروعیت خلافت خلفای سهگانه و یزید نیز ثابت میگردد!
پیشوای مسلک شیخیه، با استدلال به برخی روایات بر خلاف مفهوم تبرّی، مسلمانان را به سازشکاری و کُرنش در برابر ظلم ظالمین فرا خواندهاند. این در حالیست که روایاتی که قیام قبل از ظهور را نفی میکنند، خبر واحد محسوب میشوند و خبر واحد زمانی معتبر است که در مقابل دستورهای صریح اسلام و قرآن نظیر دفاع از حق و جلوگیری از ظلم قرار نگیرد.
کریم خان کرمانی، اعتقاد به رکن رابع را به عنوان اصلی از اصول دین برشمرده و مدعی میشود که تمام مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، به این اصل اذعان دارند. این در حالیست که کریم خان، هیچ دلیلِ عقلی و نقلی برای گفتار خود ذکر نکرده است. بعلاوه، معرفت فقیه جامع الشرایط، در امتداد معرفت امامت است و نیازی به شمردن آن به عنوان اصلی مستقل نیست.
وجوب معرفت امام زمان در هر عصر، از مشهورترین احادیثی است که منابع شیعه و سنّی به آن تصریح دارند. اما در این میان، پیشوای شیخیهی کرمان، تفسیر بیسابقهای از این روایت مشهور ارائه داده و امام زمانِ در روایات را همان رکن رابع معرفی نموده است. این در حالیست که با ملاحظهی تمامی تعابیر در روایات، ادعای کریم خان از اساس رد میگردد.
پیشوایان شیخیه با نقل روایتی از امام علی (علیه السلام) در ماجرای ایمان آوردن طبیبی یونانی، به اثبات رکن رابع به عنوان اصل چهارم دین میپردازند. این در حالیست که حتی پیشوایان شیخی، اثبات اصول دین را از عهدهی نقل خارج دانستهاند. بعلاوه، موارد بسیاری به عنوان شرط ایمان بیان شدهاند که بیشک هیچکدام را به عنوان اصل دین نمیتوان برشمرد.
بنابر اعتقاد مذهب حقهی شیعه «توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت»، به عنوان پنج اصل دین و مذهب به شمار میآیند. این در حالیست که پیروان شیخیه، در تعداد اصول دین دچار اختلاف شدهاند. همچنان که رهبران شیخیهی کرمان، اصول دین را چهار دانسته و پیروان شیخیهی آذربایجان بر آنها تاخته و نظر شیخ احسایی را در رابطه با اصول دین، پنج میدانند.
پیشوایان مسلک شیخیه بر خلاف آموزههای اصیل اسلامی، پیروان خود را به سمت کُرنش در برابر ظلم و ظالم سوق میدهند! این در حالیست که آیات بسیاری از قرآن، مسلمانان را از ظلم پذیری بازداشته و تفکر جبرگرایی را در پذیرش ظلم رد کرده است. بعلاوه، اینگونه موضعگیری پیشوای شیخی، بیشباهت به اندیشهی جبرگرایی علمای حکومت بنیامیه نیست!
مرحوم فلسفی سؤال و جوابها را به ابراهیمی برمیگردانند و نظر آیت الله بروجردی را به وی اعلام میکنند که وی معتقد است این جوابها بر طبق مذهب شیعه اثنی عشری نیست. ابراهیمی این سؤال و جوابها را تحت مجموعهای به عنوان «فلسفیه» چاپ میکند که امروزه یکی از منابع شناخت عقائد شیخیه به شمار میآید. چیزی که جای تعجب دارد این است که...