شاهنامه خوانی
امام علی رحمان؛ رئیس جمهور تاجیکستان، دستور نشر شاهنامه و اهدای آن به خانوادههای تاجیک را صادر کرد. به نظرم این جای خوشحالی دارد. شاهنامه به فرموده رهبر معظم انقلاب، کتاب حکمت الهی اسلامی است. چنان که در مقدمه شاهنامه، نبی اعظم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) ستایش شدند.
اغلب جریانها و نشستهای شاهنامهخوانی به بهانه زنده نگه داشتن شاهنامه برگزار میشود اما در حقیقت، آنان در پی زنده نگه داشتن خود هستند. نشان به آن نشانی که هر بخش شاهنامه که به سودشان باشد را بزرگ میکنند و هر بخشی که به ضررشان باشد را خاموش نگه میدارند.
برخی ادعا میکنند کوروش همان کیخسرو است. حال آنکه اولاً بین کوروش و کیخسرو صدها و شاید بیش از هزار سال فاصله زمانی بوده. ثانیاً مدعیان حاضرند تبعات این تطبیق را بپذیرند؟ مثلاً کشتار بیگناهان به دست کیخسرو...
رستم، گیو (Giv) پهلوان ایرانی را برای یافتن کیخسرو به توران روانه کرد. گیو، جامهی هندوها را به تن کرد و از میان کوهها و درهها به توران رسید تا شناخته نشود. او در توران، از ترکان (از چوپان و کشاورز و...) نشان کیخسرو را می پرسید و سپس آنان را میکشت تا موضوع مخفی بماند!
طبق شاهنامه، کیخسرو پادشاه ایران (سلسله کیانیان) به اردبیل (که شهری آباد و پیشرفته بود) تاخت، ساکنان آن را قتل عام و آن دیار را به قلمرو خود ملحق کرد و پس از کشتار اهالی آن، آتشکدهای نیز در آنجا بنا کرد.
در داستان هفت خان، دیو سپید شخصیت منفی ماجرا نیست. بلکه کیکاووس متجاوز است و دیو سپید مدافع. اما این دیو، از آن جایی که دیو است، ذاتاً شخصیتی منفی است. چه اینکه فردوسی، مردم کافر ناشکر را به دیو تشبیه میکند. چون دیوها این گونه هستند.
انتخاب بد، نتیجهاش نابودی دین و دنیای مردم شد. مارهای ضحاک، مغز مردم را میخوردند و جسم و جان آنان را تباه میکردند. امروز، راه خردمندانه و شرافتمندانه آن است که مردم ایران، در انتخابات شرکت کنند و به یک انسانِ میهندوست مؤمن شریف که هم برنامه درستی دارد و هم کارنامهی درخشانی دارد رأی بدهند.
کیکاووس (پادشاه ایران) به یارانش فرمان داد که به مازندران بتازند و تمام مردم آن، از پیر و جوان را قتل عام و همهی آبادیها را به آتش بکشند. سربازان کیکاووس به مازندران تاخته؛ آبادیها را غارت و شهر را ویران کردند و مردمان را کشتند. حتی به زنان و کودکان نیز رحم نکردند و همه را از دم تیغ گذراندند.
فردوسی روایت زرتشتی از داستان کیومرث را تحمل نکرد. بلکه آن را به گونهای معقول و فطری بازنویسی کرد. نکته دیگر آنکه برخلاف نگاه رمانتیک بسیاری از شاهنامه دوستان، اما فردوسی، قیام علیه ظلم، ریختن خون ظالم، انتقام از ستمگر و ذبح (سر بریدن / گردن زدن) مجرمین را امر الهی میخواند.