راز
مسئلهای که مطرح میباشد، این است که این نظریه «قانون جذب» در واقعیت علمی هیچ پایه و اساسی ندارد. مثلا در جذب منفی به وسیلهی افکار منفی و جذب مثبت به وسیلهی افکار مثبت که مروجین قانون جذب قائلند، در فیزیک دقیقا عکس این قضیه صادق است و دو قطب مخالف همدیگر را جذب خواهند کرد.
ما دیدیم افرادی که با اینکه تصورات عمیقی نسبت به خواستهای داشتند و شرایط قانون جذب را به خوبی اجرا کردند ولی به خواستهی خود نرسیدند و هیچ کسی منکر این نیست. مثلا شخص نازایی که چندین سال فرزندار شدن را تصور میکند حتی با فرزند خود غذا میخورد، مسافرت میرود و.... ولی بچهدار نمیشود و از این قبیل مسائل.
فردی نازایی که 20 سال آرزوی بچه دار شدن میکند و حتی بچهی خود را در تمام احوالات در کنار خود تصور و حس میکند و.... یا جوانی که چندین سال جنس مخالف خود را عاشقانه دوست دارد و حتی در تصور خود به یاد او غذا میخورد، مسافرت میرود و... ولی به هدف خود نمیرسند! چرا این به اصطلاح قانون در مورد آنها عمل نکرده است؟
در تئوری راز اگر از خدایی نام برده شده است، خدایی نیست که در اسلام معرفی شده است بلکه خدایی است که تحت فرمان انسان است و این خود انسان است که خالق آرزوهای خود است. در چنین جریانی استکه مخاطبین، انسانهایی طلبکار و مطالبهگر میشوند و خضوع و خشوع بنده، ارزشی نخواهد داشت.