بدعتگذاران در دین،موحد نیستند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مراتب توحید که یک مسلمان باید آن را دارا باشد توحید در تقنین و تشریع است یعنی یک مسلمان باید قائل به این معنا باشد که قانون گذاری مختص خداوند است. و هیچ کس به غیر از ذات او ،حق دخالت در این کار را ندارد. دلیل این امر هم از نظر عقلی و هم نقلی قابل اثبات است.
ا ز دلایل عقلی می توان به این سه مورد اشاره کرد:
1- قانون گذار باید انسان شناسی کامل بوده و به همه جوانب روحی و جسمی او واقف باشد تا بتواند به درستی و بدون هیچ خطایی برای او برنامه ریزی کند و چه کسی به غیر از خالق انسان میتواند این شرط را دارا باشد؟ ( الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر ) [ملک، 14] آیا خداوند آفریده خود را به خوبی نمی شناسد، با اینکه از رموز و اسرار خلقت او کاملا آگاه است.
2- برای قانون گذار در وضع قانون سودی نباشد.
خود بینی و حب ذات و مصلحت اندیشیهای شخصی، فرقهای و طایفه ای مانع از این می شود که یک قانون گذار بتواند همه قوانین را بدون درنظر گرفتن نفع خود و با انصاف کامل وضع کند لذا فقط خداوند است که از همه خود بینیها و نقایص مبرّاست.
3- قانون گذار نباید ترسی از گروهها افراد و جریانهای پر نفوذ و قدرتمند داشته باشد تا بتواند بیطرفانه به مصالح عمومی مردم بپردازد و چه کسی جز خداوند قادر مطلق به طور کامل این شرط عقلی را داراست.
قرآن هم به طور کامل این حکم عقل را تایید مینماید آن جا که می فرماید: «ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم» [یوسف، 40]
"حکم و فرمان از آن خداوند است -لذا -فرمان داده که غیر او را نپرستید این است دین استوار."
همانطوری که هیچ کس حق تشریع قوانین را ندارد، هیچ کس حق دخل و تصرف در قوانین الهی به منظور کاهش یا افزایش آنها را نیز ندارد و اگر شخص یا فرقهای دچار این تخلف گردد مطمئنا در توحید خود دچار مشکل شده است و از دایره موحدین خارج گردیده است. این تخلف از جمله گناهان کبیره است که همه متکلمان و فقیهان اسلامی به آن اذعان دارند و از آن به بدعت در دین تعبیر میکنند.
معنای بدعت در دین: محققان تعاریف گوناگونی از بدعت دارند که به سه مورد از آنها اشاره میکنیم:
1-بدعت آن است که چیزی بر دین افزوده شده یا از آن کاسته گردد و این عمل به حساب دین گذاشته شود[1]
2-بدعت نوآوری در دین است در حالی که دلیلی بر جواز آن در شرع نیست و چنانچه این نوآوری ریشهای در شرع داشته باشد بدعت نیست.[2]
3-بدعت ایجاد امر جدید در دین است، مشروط بر آن که در دین اصل و دلیلی بر جواز آن وجود نداشته باشد به چنین چیزی در عرف شریعت بدعت میگویند [3] با روشن شدن معنی بدعت و پی بردن به نقص توحید صاحبان بدعت، آیا نباید آزادگان منصف در جهان، فرقهای بدعت گذار چون وهابیت را مخالف مراتب توحید و دچار یکی از گناهان کبیره بدانند و معرفی کنند؟
آیا سلفیگری وهابیت با این تفکر که ما باید تابع بی چون و چرای سلف در همه زمینهها باشیم به معنای اعطای نوعی حق تشریع به غیر خداوند متعال نیست ؟
آیا بدعتهای آشکاری چون تکفیر و قتل پیروان سایر مذاهب اسلامی و تخریب قبور صالحان و ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه آن حضرت و ... قابل چشم پوشی و اغماض است و آن ها را از صف موحدین یکتا پرست و دایره اسلام خارج نمیسازد؟
1-شریف مرتضی الرسائل 833]
2- فتح الباری ابن حجر عسقلانی 1565]
3-ابن حجرهیتمی صفحه ی 221]
رجوع شود به کتاب وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی
افزودن نظر جدید