پیامبر اکرم چه کسانی را خارج از دین اسلام خوانده است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در عصر حاضر فرقهای به نام وهابیت با منطقی که دارند، فقط خودشان را در عرصه دینی مطرح میکنند و غیر از خودشان هیچ کس را قبول ندارند! جالب این است که اینها داعیه دین را دارند، اما از دین فقط برخورد با مخالفان عقیده خود را یاد گرفتهاند و آن مخالفان فرقی نمیکند شیعیان باشند یا هر کسی که با آنها مخالفت کند. لذا آنها در عمل با دشمنان اصلی اسلام یعنی با کفار با یهود با اسراییل و با ظالمان جهان کاری ندارند!!!
تنها مخالف صد در صدی آنها شیعه است.بنابراین روی شیعه اسمهای مختلفی میگذارند و آنها را خارج از دین اسلام و کافر حربی میدانند. و هر کسی با آنها مخالفت کند کافر است! فرقی نمیکند از اهل سنت باشد یا شیعه حال آنکه نه در قرآن اسمی از چنین اعتقادی برده شده است و نه در روایات و نه در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم!
پس این منطق را از چه کسی گرفتهاند؟
آنها افکار و مبانی و اعتقادات خود را از تفکرات پوچ و بی اساس افرادی چون ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب گرفته و عقل خود را از کار انداختهاند، تا جایی که حتی به قرآن هم توجهی ندارند! اما شیعه چون عقیده خود را از پیامبر صلى الله عليه و آله و ائمه علیهم السلام گرفته است، لذا منطق قرآن را قبول دارد و هیچ مسلمان مخالفی و حتی اهل کتاب را کافر نمیداند. طبق این عقیده امروزه در ایران اهلکتاب و اهلسنت آزادند و در شهرهای خودشان نماز جماعت و نماز جمعه اقامه میکنند و حتی در مشهد مقدس که از بزرگترین شهرهای شیعی ایران است نیز نماز جمعه دارند، ولی شیعیان در عربستان و برخی دیگر از بلاد اسلامی نه تنها از کمترین حقوق برخوردار نیستند بلکه در آذار و اذیت نیز به سر میبرند، این با کجای سنت پیامبر همسان است !!!
حال ببینید برخورد شیعیان هماهنگ با قرآن و کلام پیامبر است یا وهابیت، ببینیم در کلام پیامبر خوارج از دین چه کسانی هستند ؟
در منابع اهل سنت در مورد خوارج از لسان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مطالبی نقل شده که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
در کتاب صحيح بخارى نقل شده است: ابو سَلَمه و عطاء بن يَسار نزد ابو سعيد خُدْرى که از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله بود، رفتند و از وى درباره خوارج پرسيدند و گفتند : آيا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره خوارج چيزى شنيده اى؟
ابوسعید گفت: آری، به خدا سوگند از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله شنيدم كه میفرمود: در اين امّت، گروهى برخواهند آمد كه نمازتان را، در كنار نماز آنان، كوچك مىشماريد؛ آنان قرآن ـ را نیکو- مىخوانند، امّا اين قرائت از حنجرههایشان فراتر نمىرود؛ از دين تجاوز مىكنند، به سان در گذشتن تير از کمان، آنان از حق كناره مىگيرند و نشانه ظاهرى شان سر تراشيدن است. ايشان بدترينِ مردم هستند و نزديكترينِ گروه به حق، آنان را مىكُشند(1)
همچنین بخاری به نقل از يسير بن عمرو مینویسد: پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه به سوى عراق اشاره مىكرد، فرمود: از آن جا گروهى برون مىآيند كه قرآن را مىخوانند امّا خواندن قرآن از تَرقُوهشان فراتر نمىرود و از اسلام تجاوز مىكنند، همانند درگذشتنِ تير از کمان (2)
در کتاب صحيح مسلم ـ به نقل از ابوذر ـ آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: همانا پس از من، از امّتم (يا: به زودى، پس از من، در امّتم) گروهى خواهند بود كه قرآن را قرائت مىكنند امّا اين قرائت از گلوهاشان در نمىگذرد؛ و از دين بيرون مىروند،... و ديگر به دين باز نمىگردند. آنان، بدترينِ مردم و بدترينِ موجوداتاند و سـزاوارترِین گـروه به حق، ايـن دسته را مىكشند(3)
در کتاب سنن أبى داوود ـ به نقل از ابو سعيد خُدْرى و اَنَس بن مالك - از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورده است که رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: زود است كه در امّتم اختلاف و پراكندگى پديد آيد؛ گروهى كه خوب گفتارند و بد كردار؛ قرآن را قرائت مىكنند و امّا اين قرائت از گلوهاشان در نمىگذرد؛ از دين تجاوز مىكنند، همان سان كه تير از کمان مىگذرد، و باز نمىگردند، مگر آنگاه كه تير به شكاف سرِ پيكان باز گردد كه مُحال است. آنان، بدترينِ مردم و بدترينِ موجوداتاند. خوشا به حال آن كس كه ايشان را بكُشد و آنان او را بكشند. آنها به كتاب خدا فرا مى خوانند؛ ولی هيچ بهرهاى از آن ندارند،- و آنان خوارج اند.
آنگاه گفتیم: اى پيامبر خدا! نشانه های ايشان چيست؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آنان به سوى خدا فرا مىخوانند اما هيچ بهرهاى از خدا ندارند، كم خِرَدند، ايمانشان از گلوهاشان فراتر نمىرود. خوب سخن مىگويند ولی بد عمل مىكنند. نشانه ظاهری آنان سر تراشى و تسبيت است؛ يعنى موى سرشان را از بيخ مىزنند. پس هرجا ايشان را يافتيد، بكُشيدشان، كه براى كشنده آنان در آخرت، پاداشى است(4)
احمد بن حنبل هم در کتاب مسند خود ـ به نقل از سعيد بن جهمان ـ مینویسد: با خوارج مى جنگيديم و عبدالله بن ابى اَوفى در ميان ما حضور داشت كه غلامش به نام ابو فيروز، به خوارج پيوست. آنان بر آن سوى رود بودند و ما بر اين سوى رود. پس او را ندا داديم: ابو فيروز! ابو فيروز! واى بر تو! اين سرور تو عبد الله بن ابى اَوفى است- برگرد.
ابو فيروز گفت : عبد الله خوب مردى است.
عبد الله گفت: اين دشمن خدا به خوارج ملحق شد.
سپس عبد الله گفت: از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: خوشا به حال كسى كه ايشان (خوارج) را بكشد و آنها او را بكشند! (5)
حالا روشن است که این احادیث شامل شیعه میشود یا وهابیت!
منابع :
[1]صحيح البخاري: ج 6، ص 2540 ح 6532، صحيح مسلم: ج 2، ص 743 ح 147، سنن أبي داود: ج 4، ص 243 ح 4765 عن أبي سعيد وأنس بن مالك، مسند ابن حنبل: ج 4، ص 121 ح 11759
[2]صحيح البخاري: ج 6، ص 2541 ح 6535، صحيح مسلم: ج 2، ص 750ح 159، مسند ابن حنبل: ج 5، ص 410 ح 15977؛ السنّة لابن أبي عاصم: ص 425 ح 908.
[3]صحيح مسلم: ج 2، ص 750 ح 158، سنن ابن ماجة: ج 1، ص 60 ح 170، سنن الدارمي: ج 2، ص 660 ح 2344؛ المعجم الكبير: ج 5، ص 20 ح 4461.
[4]سنن أبي داود: ج 4، ص 243 ح 4765و ص 244 ح 4767، مسند ابن حنبل: ج 4، ص 446 ح 13337 وزاد فيه «يحقر أحدهم صلاته مع صلاتهم، وصيامه مع صيامهم» بعد «تراقيهم»، و ج 1 ص 177 ح 616،السنن الكبرى: ج 8، ص 297 ح 16703 و ص 325 ح 16781، المستدرك على الصحيحين: ج 2، ص 161 ح 2649، إعلام الورى: ج 1، ص 92، صحيح البخاري: ج 3، ص 1322 ح 3415، صحيح مسلم: ج 2، ص 746 ح 154، سنن النسائي: ج 7، ص 119، سنن الترمذى: ج 4، ص 481 ح 2188، سنن ابن ماجة: ج 1، ص 59 ح 168؛ مسند أبي يعلى: ج 5، ص 177 ح 5380.
[5]مسند ابن حنبل: ج 7، ص 54 ح 19170 و ص 106 ح 19431، السنّة لابن أحمد بن حنبل: ص 279 ح 1447، الطبقات الكبرى: ج 4 ص 301؛ السنّة لابن أبي عاصم: ص 424 ح 906
افزودن نظر جدید